گفتگوی شاخه سبز با کارشناس و پژوهشگر مطالعات اروپا محمد زارعی
احزاب پوپولیسم ایتالیا گامی در مسیر مخالفت با تصمیم بروکسل برخواهد داشت
پژوهشگر مطالعات اروپا در گفتگو با شاخه سبز تصریح کرد ایتالیا در آینده به خاطر رشد احزاب و گروههای راست گرا و پوپولیسم گامی در مسیر مخالفت با تصمیم بروکسل و همگرایی با دولت شرقی چون روسیه و چین بر خواهد داشت وی در ادامه بیان داشت که به نظر نمی رسد رئیس جمهور ایتالیا با احزاب لگا نورد و جنبش پنج ستاره در گزینه نخست وزیری و موضوعات اقتصادی بتوانند به توافق و اجماعی برسند.
در سالهای اخیر با رشد رو به جلوی احزاب و گروههای ناسیونالیسم در اروپا و سایر نقاط جهان مواجه هستیم بر اثر رشد این گروهها و احزاب نظم لیبرالی که مخالف با نژاد پرستی، تبعیض جنسیتی؛ و از طرفی موافق کثرت گرایی، برابری ها و ازادی های خصوصی و فردی و جهانی سازی بوده با نابودی و شکست مواجه شده است ولیکن این در حالی هست که جهان عاجز از آلترناتیوی به جای این نظم است. نظم لیبرال موجود متکی است بر سازمانهایی مانند سازمان ملل، پیمان آتلانتیک شمالی ، سازمان تجارت جهانی، اتحادیه اروپا و ... که این سازمانها همکاری، صلح و تجارت بینالمللی را تسهیل میکند؛ اما بیاعتنایی به این سازمانها و پیمانها و خارج شدن از آنها یا بهکلی نادیده گرفتن آنها ویژگی پوپولیستهایی است که اینک در غرب مشغول به کار هستند، نمونههایی از این رفتار را در خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، بیتوجهی آمریکا به ناتو و برجام را شاهد هستیم. در پی افزایش و رشد موج پوپولیست در اروپا، ایتالیا هم از این تغییرات و امواج تاثیر پذیرفت و این عوامل باعث نفوذ اندیشه و افکار ناسیونالسم در بین مردم این کشور شد، مردم ایتالیا در داخل و خارج از کشورشان با چالش هایی روبرو هستند به همین جهت مردم راه برون رفت از این مشکلات را در پیروی و حمایت از احزاب و نمایندگان گروههای پوپولیست و ناسیونالسیم دیدند. ایتالیا در حالی که در چهارم مارس سال جاری به پای صندوق های رای رفتند هم اکنون با گذشت بیش از دو ماه ونیم از آن تاریخ رئیس کشور (رئیس جمهور) و حزب های پیروز در انتخابات نتواستند برای تشکیل دولت به توافق برسند و به همین جهت در این کشور شاهد بن بست سیاسی هستیم برای یافتن جوابی برای سوالاتمان در مورد علت شکل گیری احزاب راست گرا در اتحادیه اروپا و ایتالیا، و علت بن بست سیاسی در رم به سراغ آقای محمد زارعی پژوهشگر مطالعات اروپا می رویم
بر اثر پدیده جهان سازی و جهانی شدن همگان انتظار داشتند در اثر انقلاب اطلاعات، ارتباطات و تکنولوژی مرزهای فیزیکی برداشته شود فرهنگ ها و رسم و رسومات به هم نزدیک و یک دست گردند ولی اتفاقات اخیر در دنیا بخصوص در اروپا و امریکا که مهد و سرزمین مادری نظم لیبرال که بر پایه اصول، قواعد و نظم پلورالیسم (کثرت گرایی که به معنای همزیستی عقاید مختلف در کنار هم) و لیبرال دموکراسی(مخالفت با ناسیونالیسم و دفاع از برابری همه انسانها) بنا شده است نشان از بازگشت اندیشه های فاشیستی، نژاد پرستانه می دهد به همین جهت من می خواهم دلیل برگشت این امواج را از شما بپرسم؟
اگر بخواهیم سه دلیل اصلی رشد جریان های راستگرا و افراطی را در نظر بگیریم، روند جهانی سازی، بحران های اقتصادی و مهاجرت، مهمترین آنها به شمار می آیند. در کنار این سه دلیل اصلی می توان به موارد دیگر نیز اشاره کرد؛ ترس از تروریسم و تصویر سیاهی که گروه های تروریستی اسلام گرا در اروپا به نمایش درآوردند، برگزیت، روی کار آمدن دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور امریکا، ضعف های ساختاری و مکانیسم های پیچیده بروکراتیک به ویژه در اتحادیه اروپا، بی توجهی نخبگان سیاسی و احزاب بزرگ حاکم به چالش های داخلی (که عموما برای برخی از آنها هیچ راه حلی ارائه نمی کنند)، شکاف میان نخبگان سیاسی در سطح اتحادیه (عموما بین سران کشورها و اختلاف نظرات آنها در مسائل مختلف اتحادیه)، نفوذ قدرت های غیر اروپایی یا شرقی در کشورهای عمدتا کوچک و ضعیف در شرق و جنوب شرقی اروپا و یا گاهی اوقات رفتارهای اقتدارطلبانه ی آلمان و فرانسه به عنوان دو کشور قوی و مهم اروپایی، در برخورد با سایر اعضای اتحادیه.
قبل از هر چیز باید توجه داشت که اتحادیه ی اروپا، خود به عنوان یک پروژه هنوز تکمیل نشده است. صرفه نظر از چالش های درونی که بین اعضاء و ساختار اتحادیه و یا همسایگان آن وجود دارند، وابستگی این اتحادیه به روابط فراآتلانتیکی نیز می تواند یکی از دلایل مهم به شمار آید. این ادعا را می توان با اشاره به سیاست های دفاعی و امنیتی که در حال حاضر یکی از عمده ترین مخاطرات اروپایی ها به حساب می آیند، تبیین کرد. آیا اروپا قادر است به تنهایی منافع امنیتی و دفاعی خود در منطقه و یا در صحنه ی بین الملل را تأمین کند؟ یا این که وابستگی اروپا به حمایت های فراآتلانتیکی چه تأثیری در روند تصمیم گیری اتحادیه در سایر حوزه ها خواهد داشت؟ این ها سوالات ساده ای هستند که در اتحادیه و حتی بین احزاب پاسخ یک دست و مشخصی برای آنها وجود ندارد.
اگر ریشه ی بحران های حاضر و یا روی کار آمدن احزاب راست و افراطی را بخواهیم در بُعد داخلی و خارجی بررسی کنیم، معلوم می شود که بسیاری از این چالش ها درونی و برساخته از سیاست های داخلی دولت ها و احزاب می باشند. یکی از دلایلی که در روند نارضایتی افراد تأثیر بسیاری داشته و کمتر به چشم آمدند، موضوعات زیرساختی هستند. با توجه به پژوهش هایی که صورت گرفتند، هنوز در بسیاری از مناطق که خارج از شهرهای اصلی هستند دسترسی به امکانات و خدامات راحت ندارند در این کشورها شاهد ناکارآمدی در برخی پروژه های اجتماعی هستیم که من در اینجا به چند مورد آنها اشاره می کنم؛ این موارد مثل عدم حمایت از مشاغل سخت، عدم تأمین نیروی انسانی در مشاغل دشوار که با کمبود مواجه هستند، عدم توجه به تأمین زیرساخت هایی مانند خانه، مدرسه و یا مهدکودک ها، عدم توانایی دولت ها در ایجاد مشاغل، توسعه ی مشاغل و یا به روزرسانی آنها (مشاغلی که نیاز به دوره های تکمیلی دارند و یا با پیشرفت فناوری به کلی از بین می روند). بنابراین این در حالی است که مسئول حل چنین چالش هایی اغلب احزاب چپ میانه و حاکم هستند به همین دلیل است که در انتخابات اخیر احزاب چپ میانه در ایتالیا، فرانسه، آلمان و یا اتریش با شکست های سنگینی روبرو شده اند و برخی از آنها از دایره ی حاکمیت به کلی خارج شده اند. در مقابل، احزاب راستگرا با برشمردن چنین بحران هایی سعی می کنند آرای افراد ناراضی را کسب کنند، که تابحال موفقیت زیادی نیز به دست آورده اند.
از سوی دیگر بحران هایی وجود دارند که خارج از محدوده ی اختیارات و تصمیمات سیاست مداران حاکم هستند روند جهانی سازی یکی از آنهاست. با توجه به پیشرفت سریع علم و فن آوری و رقابت کشورها مختلف و شرکت های چند ملیتی، امکان مواجهه به موقع با این روند و چالش های ناشی از آن برای دولت ها و یا ساختارهایی مانند اتحادیه اروپا وجود ندارد (طبق نظرسنجی ها در بین کشورهای عضو اتحادیه اروپا، حدود 40 تا 50 درصد از مردم در خصوص روند جهانی سازی و آینده ی نامشخص آن ابراز نگرانی می کنند). طبیعی است که برای برخی از این روندها به چند سال زمان نیاز است. تغییر انرژی، تغییر فناوری در صنایع مهم مانند خودرو که سهم زیادی در تولید ناخالص داخلی برخی کشورها دارند و یا تغییرات نرم افزاری و دنیای دیجیتال که در زمان محدودی می تواند روند رقابت و مصرف را به شدت تحت تأثیر خود قرار دهد.
اگر بخواهیم از جنبه ای دیگر به تهدیدهای خارجی بپردازیم در اتحادیه ی اروپا، شکاف میان اعضای کوچک و بزرگ، فرصت مناسبی را برای قدرت های خارجی مانند چین، روسیه و یا هند بوجود آورده است. چین با ابتکاری جدید، از سال 2012 تا کنون سالانه با 16 کشور اروپایی اجلاسی به نام اجلاس سران 16+1 (یازده کشور عضو اتحادیه و پنج کشور عضو ناظر از آن) برگزار می کند. طی این چند سال این شانزده کشور شرقی و جنوب شرقی به شدت روابط تجاری خود با چین را گسترش داده اند. همین روند در اتخاذ مواضع مشترک بین اعضای کوچک و بزرگ تأثیر بسزایی دارد.
با توجه به موارد ذکر شده، طبیعی است که حتی ساختارهای پیچیده ای مانند اتحادیه اروپا نتوانند در برابر همه ی این چالش ها پاسخ مناسبی داشته باشند و مردم به طور فزاینده ای از این مشکلات ترس داشته باشند و نتوانند پاسخی بیابند.
پیشنیه احزاب راست گرا و پوپولیست در ایتالیا به چه تاریخی بر می گردد البته منظور من بعد از جنگ جهانی دوم است؟
پیشینه ی حضور جنبش های پوپولیسم و راستگرا در پارلمان ایتالیا را می توان پس از تأسیس حزب «لگا نورد» در سال 1989 جستجو کرد. این حزب توانست با کسب 8درصد از آرا (مجموعا 27 سناتور و 59 نماینده) در سال 1992 برای نخستین بار به پارلمان ایتالیا راه یابد و چهار سال پس از آن نیز با دو درصد رشد نسبت به رقم دوره ی اول، با بدست آوردن 10 درصد (31 سناتور و 61 نماینده) توانست در پارلمان حضور یابد. علی رغم تغییر نام، انحلال و تغییراتی که این حزب در حدودا سی سال گذشته داشت، می توان «لگا نورد» را قدیمی ترین حزب پوپولیست در پارلمان ایتالیا دانست. این حزب بعدا با پیوستن به ائتلافی که از سوی سیلویو برلوسکونی (با حزب فورزا) رهبری می شد، قدرت بیشتری گرفت. این ائتلاف یکی دیگر از احزاب راست ایتالیایی را نیز در برمی گرفت. حزب سابق «اتحاد ناسیونال» از حزب نئوفاشیسم «جنبش اجتماعی ایتالیا» به وجود آمده بود این دو حزب تا سال 2012 وفادارترین جنبش نزدیک به برلوسکونی ماندند. از سوی دیگر نیز می توان حزب «جنبش پنج ستاره» اشاره کرد. این حزب در سال 2009 تشکیل شد و در سال های 2010، 2011 و 2012 توانست به پارلمان های محلی راه یابد و پس از آن در سال 2013 با کسب 25 درصد از آرا به عنوان دومین حزب پس از سوسیال دموکرات ها انتخاب شد.
لگا نورد و جنبش پنج ستاره هر چند تقریبا موضع همسو پیرامون خیلی مسائل داخلی،منطقه ای و بین المللی دارند و بیشترین درصد آرا را در ماه مارس سال جاری بدست آوردند ولی با این وجود ائتلاف این دو جریان سیاسی برای تشکیل دولت اشتراکی آسان نبود آنها پس از کشمکش ها و چانه زنی های زیاد بالاخره تصمیم گرفتند که در انتخاب پست نخست وزیری به توافق برسند، هر چند نخست وزیری پیشنهادی آنها از سوی بقیه جریان ها و رئیس جمهور ایتالیا مورد قبول واقع نشد، آقای زارعی، نظر شما در مورد ائتلاف و تشکیل دولت مشترک از سوی این دو حزب و اهداف آنها در آینده چه پیش بینی دارید؟
با کنار رفتن سوسیال دموکرات ها و عدم اقبال به حزب فورزا ایتالیا، تنها گزینه ی جدی ائتلاف دو حزب پنج ستاره و لگا نورد مطرح بود. این دو حزب در اغلب برنامه های خود به ویژه در ایده هایی چون بیگانه ستیزی مشترکات زیادی دارند. اما در مسأله ی اصلی یعنی موضوعات اقتصادی که حیات ایتالیا نیز به آن وابسته است، هنگام تشکیل ائتلاف چند موضوع مهم باید بررسی می شد. این دو حزب که تقریبا مخالف جدی سیاست های ریاضت اقتصادی ایتالیا هستند، در تشکیل دولت با اهرم فشار رئیس جمهور سرجیو ماتارلا روبرو شدند. وی معتقد است ایتالیا همسو با برنامه های بروکسل باید سیاست های ریاضتی را در جهت کاهش بدهی های دولت به اتحادیه پیش ببرد. با این وجود و با توجه به فشارهایی که از سوی رأی دهندگان و اقشار ضعیف تر ایتالیا وجود دارد، این دو حزب پس از چندین هفته موفق شدند در موضوعاتی مانند میزان حداقل دستمزد و رقم سرمایه گذاری و یا تأکید بر مذاکرات مجدد با اتحادیه اروپا در خصوص بازپرداخت بدهی و تعیین بودجه ی سالانه به توافق برسند. در موضوع سیاست خارجی علاوه بر تأکید بر منافع ملی، این دو حزب به تعهد خود در سیاست امنیتی در چارچوب ناتو نیز اشاره داشتند. یکی دیگر از نکات جالبی که طی دو سال اخیر میان احزاب سایر کشورها اتفاق افتاد، نگاه به شرق یا تقویت روابط ایتالیا با روسیه است. این دو حزب در برنامه ی مشترک خود تأکید کردند که به روسیه نه تنها به عنوان یک تهدید نگاه می کنند، بلکه در آینده این کشور می تواند شریک تجاری مهمی برای آنها به شمار آید.
بلاخره بعد از دو ماه و خورده ای شاهد تشکیل دولت اتئلافی از سوی دو حزب راست گرای جنبش پنج ستاره و لیگ شمال (لگا نورد) ایتالیا هستیم همان طوری که شما هم مستحضرید این دو حزب اهداف و سیاست های هنجار شکنانه و نژاد پرستانه دارند. ارزیابی شما در خصوص انتخاب جوزپه کنته از سوی احزاب لگا نورد و جنبش پنج ستاره به عنوان نخست وزیر ایتالیا چیست؟ چون بنا به گفته ی برخی از رسانه های محافل ملی و منطقه ای و بین المللی این شخص اقتدار و سابقی در حوزه سیاستگذاری و مدیریتی ندارند.آقای کنته به مدت یک هفته در تلاش بود تا کابینه آینده خود را تشکیل بدهد اما به دنبال شکست او در معرفی اعضا هیئت دولت روز یکشنبه 27 مه 6 خرداد پس از مذاکره با مسئولان دو حزب راستگرای لگا نورد، جنبش پنج ستاره و رئیس جمهور ایتالیا(برای تشکیل دولت در نظام پارلمانی نیاز به رای رئیس جمهور و اعضای پارلمان است) بالاخره دست از این تلاش کشید و از سمت خود کنار گیری کرد. به جای کنته سرجیو ماتارلا رئیس جمهور ایتالیا کارلو کوتارلی را که پست مدیریتی در صندوق بینالمللی پول را در کارنامه دارد را به عنوان نخست وزیر موقت و مسئول چینش کابینه انتخاب کند. در خصوص انتخاب کوتارلی چه پیش بینی دارید یعنی انتخاب وی مورد قبول احزاب راست گرای ایتالیا هست؟
مطمئنا ماتارلا در انتخاب نخست وزیر مهمترین نکته ای که در نظر دارد، حفظ ثبات در راهبردهای مشترک بروکسل-رُم جهت برون رفت از بحران اقتصادی حال حاضر ایتالیاست. ظاهرا آقای کُنته در این هدف با رئیس جمهور نظرات مشترکی را داشته است. اما انتخاب پائولو ساوانا در سمت وزیر اقتصاد، که قبلا مواضع تقریبا ضداروپایی را در پیش گرفته بود، نمی توانست اعتماد کامل رئیس جمهور را جلب کند. به تعبیر دیگری می توان وزارت اقتصاد را خط قرمز ماتارلا در تشکیل دولت جدید در نظر گرفت. انتقاد به آقای کنته از این نظر که وی سابقه ی قابل توجهی در سیاست نداشته، می تواند صحیح باشد. اما این نکته قابل توجه است که انتخاب افراد بر اساس تفاهم سیاسی انجام می گیرد. حزب پنج ستاره به عنوان قدرتمندترین حزب (با کسب 32 درصد از کل آرا) مطمئنا به دنبال حق حاکمیت بیشتر در این دوره خواهد بود. علاوه بر این نیز باید اشاره کرد که حیات سیاسی این حزب هنوز به ده سال نرسیده و این چالش را اغلب احزاب نوپا در سایر کشورها، مقابل خود می بینند. باید دید آیا انتخاب کارلو کوتارلی با حمایت این دو حزب که مخالف سیاست های ریاضتی هستند، روبرو خواهد شد یا خیر. کوتارلی با توجه به فعالیت در صندوق بین الملی پول تجربه ی بسیار خوبی در موضوعات مالی و اقتصادی دارد و کاملا در مسیر خواسته های بروکسل و رئیس جمهور ایتالیا حرکت می کند. مهمترین وظیفه ای که کوتارلی اکنون بر عهده دارد، تعیین بودجه برای سال آینده است. ممکن است ماتارلا و کوتارلی ایده ی تغییر قوانین انتخابات را در سر داشته باشند تا در آینده ایتالیا با چنین چالش هایی روبرو نشود، اما با توجه به اختلافاتی که میان رئیس جمهور و دو حزب پنج ستاره و لگا نورد پیش آمد، بعید به نظر می رسد که بتوانند در مجلس از اکثریت آرا بهره مند شوند.
رابطه آینده ایتالیا با اتحادیه اروپا را به چه شکلی می بینید ؟ چون یکی از شعارهای شاخص احزاب راست گرا مخالفت با برخی سیاست های اروپا در زمینه بازار اتحادیه اروپا،منطفه یورو و مهاجرین و محدویت های در حوزه پیاده کردن اهداف سیاست خارجی در حوزه بین الملل است.
طبیعی است که پیروزی احزاب راستگرا در کشورهای قدرتمند ایتالیا، آلمان و فرانسه برای مقامات بروکسل خوشایند نبود. پس از پیروزی حزب پنج ستاره، مقامات ارشد اتحادیه اروپا با اکراه و یا با تأخیر پیروزی آنها را تبریک گفتند. با توجه به پیروزی های خیره کننده ی احزاب راستگرا و پوپولیست در سایر کشورها این تهدید وجود دارد که در آینده معادلات سیاسی کشورها تغییر بیشتری داشته باشند و در نتیجه ی آن سیاست های کلی اتحادیه با چالش های جدی تری روبرو شوند. علاوه بر ایتالیا، اتریش، مجارستان و لهستان نیز از سوی احزاب راستگرا و یا مخالف اتحادیه اروپا اداره می شوند. در چند سال گذشته طی بحران هایی مانند موج مهاجرت و پناهندگان، رابطه با روسیه، رابطه با ترکیه، حتی اخیرا توافق هسته ای با ایران اختلافات کوچک و بزرگی میان این کشورها و آلمان و فرانسه به عنوان دو موتور محرکه به وجود آمده است.
انتخابات ایتالیا نیز مانند سایر انتخابات اخیر در اروپا تحت تأثیر بحران های اقتصادی و مهاجرت قرار گرفتند. در حال حاضر بیش از 70 درصد از آرای مردم در پارلمان ایتالیا به احزابی بوده که مخالف سیاست های مهاجرتی مرکل بوده اند. از سال 2015 تا 2018 بیش از هفتصد هزار پناهنده در ایتالیا ثبت نام شده اند که تنها نوزده هزار نفر از آنها در سایر کشورهای اتحادیه تقسیم شده اند. این آمار و اعداد نشان می دهد که یک راه حل عملی برای کشوری که غرق در بحران های متعدد است، از سوی اتحادیه اروپا و بروکسل وجود نداشته است. نه تنها ایتالیا، بلکه یونان و اسپانیا نیز از بحران رنج می برند اتحادیه اروپا در قدم های بعدی باید به طور جدی در جهت رفع این مشکل قدم بردارد. ظاهرا سیاست هایی در جهت حفظ مرزهای خارجی و امنیت و کنترل در آنجا در نظر گرفته شده، اما هنوز سایه این بحران ها بر سر سیاست داخلی کشورهای درگیر وجود دارد.
حزب پنج ستاره در شعارهای انتخاباتی خود اعلام کرده بود که تصمیم های سیاسی ایتالیا در رُم اتخاذ می شوند، نه در برلین. این موضع خود گویای چشم انداز روابط ایتالیا با اتحادیه خواهد بود. علی رغم همه ی این موضوعات، ایتالیا چاره ای جز توافق و یا فشار بر اروپا جهت حل بحران های فرامرزی خود ندارد. از سوی دیگر نیز باید ساختارهای سیاسی این کشور در داخل در جهت برنامه های بروکسل همگرایی کنند تا بتوانند از فشار بحران های اقتصادی کمی رها شوند.
گفتگو از فاطمه موسوی زاهد