تاریخ : 1397/06/26 12:04
شناسه : 182490
پژوهش، مداقه و تحقیق در لابه‌لای برگ‌های تاریخ هر سرزمینی از آن دست کارهایی است که عشق و علاقه خالص می‌خواهد.
از سوی دیگر برگزیده شدن به نام و به یاد، تنها در سایه استمرار در هدف و خواسته، محقق می‌شود و این مهم به منزل مقصود نخواهد رسید جز آنکه فاعلش، نه تنها از خود که از بسیاری دقایق، ساعت‌ها و روزهای شیرین زندگی بگذرد و خود را به کتاب‌ های حجیم و برگ‌های سنگین تاریخ سنجاق کند.
برای درست خطاب کردن و نامیدن 'مهدی امین فروغی' تنها نمی‌توان به سمت‌های او به عنوان رئیس هیات علمی مرکز مطالعات هنر آیینی کشور و یا عضو هیات علمی بنیاد دعبل خزاعی اتکا کرد؛ حتی نمی‌توان او را در پس و پیش صفت ‌هایی چون موسیقیدان، کارشناس ادبیات فارسی، کارشناس ادبیات عرب، پژوهشگر موسیقی آیینی، مترجم، عاشورا پژوه و... قرار داد و به سادگی از آن گذشت.
شاید به قول دوستان و همراهان و همکارانش، امین فروغی را باید در کتاب‌هایی کند و کاو کرد و جست، که سه دهه از بهترین روزهای عمر او میان ورق‌ها و مسلسل واژه‌ها و کلمات و جمله‌هایش سپری شده است.
کتاب «هنر مرثیه خوانی» در 12 جلد، «چهل چراغ؛ گزیده ای از میراث عاشورایی ادبیات عرب»؛ «شمس و چهار قمر»، «کتیبه»، «شعر و موسیقی در نوحه‌های طهران قدیم» ، «محتشم نامه»، «فیض روح القدس»، «چهارباغ»، «موسیقی و ستایشگری» و «درای کاروان»، تنها بخشی از کارنامه امین فروغی در قامت یک عاشوراپژوه و محقق موسیقی آیینی کشور است.
در این میان کتاب «شعر و موسیقی در نوحه‌های طهران قدیم» وی که مختص آوانگاری نوحه‌ها و مراثی تهران قدیم است، مفتخر به کسب جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال 1393 در شاخه کتاب‌های پژوهشی شده است.
به بهانه این ایام، یعنی دهه نخست ماه محرم و فصل عاشقی و شیدایی در رثای سوگ امام سوم شیعیان حضرت امام حسین(ع)، در دیداری گرم و صمیمی میهمان مهدی امین فروغی بودم و با محوریت تاریخچه و سیر تحول و تطور موسیقی عاشورایی ایران در درازنای تاریخ سرزمینم با او به گفت‌ و گو نشستم.
هر چند جای تمامی مخاطبان این گفت‌وگو در میان شور، شوق و هیجان امین فروغی در گذار سیر تاریخی هنر موسیقی عاشورایی در ایران و گاه حرمان ، حسرت، آه او از مصائبی که این موسیقی در فراز و فرود تاریخی این سرزمین دیده خالی است؛ اما خواندن آن برای دوستداران هنر موسیقی، به ویژه موسیقی آیینی و عاشورایی و ارادتمندان به ساحت مقدس اباعبدالله خالی از لطف نیست.
در ادامه، مشروح این گفت‌ و گو را می خوانیم:

ایرنا: از میان بیش از 20 کتاب شما در حوزه موسیقی آیینی، مذهبی و عاشورایی، کتاب «شعر و موسیقی در نوحه‌های طهران قدیم» در سال 1393 موفق به دریافت مهمترین جایزه کتاب ایران، یعنی جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد. با توجه به محوریت این کتاب که بر «آوانگاری» نوحه های تهران قدیم صورت گرفته که البته نخستین نمونه کاری در این حوزه در کشورمان به شمار می‌رود، اجازه بدهید پرسش ابتدایی این گفت‌و‌گو را اینگونه طرح کنم که بسیاری از علاقه مندان به حوزه موسیقی مذهبی ممکن است به شکل تخصصی و حرفه‌ای درگیر بحث علمی و فن موسیقی نباشند و به اصطلاح به شکل دلی با اینگونه موسیقی در ارتباط باشند. درباره مساله «آوانگاری» و سپس آوانگاری نوحه‌ها، توضیح می‌فرمایید که به چه معناست؟
امین فروغی: برای سادگی و روان شدن بحث می توانم بگویم که «آوانگاری»، همان نت نویسی است که در واقع من مولف، ملودی‌ها، ضرب آهنگ‌ها و در مجموع موسیقی مد نظر را - چه با کلام چه بی کلام -، به خط نت تبدیل و به نگارش درآوردم. در واقع یک آوانگار، لحن و بیان موسیقی را به زبان موسیقی یا همان نت‌ها ثبت می‌‌کند؛ چرا که نت نویسی درست به مثابه یک خط بین المللی است و برای هر موسیقیدان در هر جای جهان قابل استفاده است.
به یاد دارم 30 سال قبل، دوستی برای من کتابی آورد که در آن کتاب، آهنگ‌های کلیسا و مناجات‌های مسیحیان آمده بود و با شگفتی دیدم که تمام آنها نت نویسی شده است. درست از همان لحظه به فکر فرو رفتم که چرا ما که دریایی از ملودی‌های مذهبی در قالب نوحه، روضه، مرثیه، تعزیه و شکل های گوناگون مراثی داریم نباید آنها را به خط بین المللی در بیاوریم و در معرض دید جهانیان قرار دهیم.
ما سرزمینی داریم که در واقع مهد ملودی در حوزه موسیقی آیینی، قومی، محلی و مذهبی است. عزاداری ها و آیین های سوگی داریم که در آنها انبوهی از اشکال موسیقایی در قالب های مختلف را شاهد هستیم. با خود گفتم باید اینها را به دنیا معرفی کنیم. این بود که بر آن شدم موسیقی مذهبی ایران و بخصوص نوحه ها را جمع آوری و تصحیح کنم و آنها را به خطی که برای هر فردی در هر کجای دنیا شناخته شده باشد بنویسم و در اختیار عموم قرار بدهیم. در واقع کتاب «شعر و موسیقی در نوحه های طهران قدیم» اثری است که با این نگاه نگارش شده است.

ایرنا:آیا امکان دقیق نت نویسی موسیقی نوحه ها و آواهای عزاداری ایرانیان به ویژه در فرهنگ موسیقی عاشورایی وجود دارد یا خیر؟
امین فروغی: اجرای آیین عزاداری در فرهنگ آیین های سوگ ایرانیان یک کار دو سویه است، یا به قول ضرب المثل معروف خودمان که می گوید: «مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد»، بی‌تردید در شعائر مذهبی و در فرهنگ های مختلف نیز چنین است که آن بِدهِ بستان میان نوحه خوان و همراهی آوایی مردم است که در واقع اثر را خلق می کند؛ اما اگر بخواهم به این قسمت از پرسش شما که به بخش نت نویسی حضور مردم در آیین های سوگواری و نوحه خوانی و روضه خوانی مربوط می شود پاسخ بدهم، باید بگویم که نمی توان همه آن زوایا و ریزه کاری ها را به خط نت درآورد. ما در واقع چارچوب اصلی کار را می نویسیم. آیا اصلا مگر می شود تمام آن اتفاقاتی که در تکایا و حسینیه ها می افتد، اعم از نوایی که نوحه خوان با آن مرثیه را می خواند و دَن و همراهی مردم و مستمعان به همراه او را ثبت کرد؟ بی تردید باید گفت هرگز نمی شود! حتی با وسایل امروزی هم قطعا این کار محال است!. با این که ما می‌توانیم تصویربرداری کنیم، اما شما به عنوان یک بیننده تلویزیونی، وقتی تصویر یک تکیه را می بینی، به هیچ وجه آن تصویر قابلیت تطبیق با آن لحظه ای که شما در صحنه حضور داشتید را نخواهد داشت. چه ضبط های صوتی - تصویری و چه نت نویسی، اینها هیچکدام قدرت اینکه تمام زوایا را ثبت کنند، ندارد.

ایرنا:ممکن است درباره جایگاه و تاریخچه موسیقی عاشورایی و نوحه سرایی در ایران توضیح دهید. در حقیقت در بررسی سیر تحول و تطور نوحه سرایی و موسیقی عاشورایی در ایران، باید نگاه مان را بر دهه ها و سده های تاریخی متمرکز کنیم یا تاکیدمان باید معطوف به حکومت های مختلفی باشد که در ادوار تاریخ ایران زمین در کشورمان بر سر قدرت بودند؟
امین فروغی:به راستی سوگواری و عزاداری برای اباعبدالله(ع) چنانچه تاریخ شهادت می دهد از بدو وقوع حادثه آغاز شد. به تعبیر من نخستین هنری که با واقعه عاشورا بیعت کرد، پیش از شعر، موسیقی بود. آنچنانکه همه می ‌دانیم، آوا بر کلام مقدم است. مقصود من از موسیقی، نه موسیقی سازی و نه موسیقی به معنای رایج آن است.
مراد من از موسیقی، یعنی صدای خوش، صدایی که ما به آن موسیقی اطلاق می ‌کنیم، یعنی آواز! بر این اساس در نخستین آهی که از دلی غم زده در کربلا، پس از واقعه شهادت اباعبدالله برآمد، در آن آه و نوا، موسیقی وجود داشت و پس از آن شعر.
آنچنانکه در تاریخ داریم که زینب کبری (س)، کنار بدن برادر نشست و مرثیه خواند. «وا محمدا! هذا حسین بالعراء، یسفی علیه ریح الصبا، قتیل أولاد البغایا؛ و هذا حسین مجزوز الرأس من القفا، مسلوب العمامة و الرداء؛ بأبی المهموم حتی قضی؛ بأبی العطشان حتی مضی...»؛ و اینگونه بود که عزاداری و فرهنگ سوگواری عاشورایی کار خود را آغاز کرد و به راه خود ادامه داد.
نخستین سوگواران و نخستین کسانی که این آیین را گرامی داشته و برپا کردند، بازماندگان خاندان اباعبدالله بودند. در تاریخ، مواقیف مختلفی ذکر شده که کاروان اسرا در حرکت به سمت کوفه و شام، در مکان های مختلف با مرثیه سرایی و اشعار مختلف، عزاداری می‌کردند. همه اینها در تاریخ ثبت و ضبط شده است. این مرثیه خوانی و نوحه سرایی در فرهنگ عرب کار خود را ادامه داد؛ اما در فرهنگ ایرانی از قرن چهارم هجری قمری، سوگواری امام حسین(ع) کار خود را آغاز کرد.
در منابع تاریخی آمده که در نیمه دوم قرن چهارم هجری قمری، هنگامی که «آل بویه» بر ایران حکمران شدند و بغداد را تصرف کردند، به دستور «معزالدوله دیلمی» برای نخستین بار در دهه عاشورا مردم سیاه پوشیدند و مراسم سوگواری امام حسین برقرار شد. دستور منع طباخی و برپایی عزاداری صادر شده است. اما شوربختانه در تاریخ سندی در دست نداریم که در دوران آل بویه به چه شکل آیینی و سنتی این کارها انجام شده است.
پس از آل بویه، در دوران سلجوقی و در دوران مغولان اندکی سوگواری ‌ها به افول رفت؛ اما در دوره تیموری بخصوص در عهد «سلطان حسین بایقرا»؛ دانشمند و حکیم بزرگی از اهالی سبزوار به نام ملا حسین کاشفی در سفری پژوهشی با محوریت نواها و نوحه های سوگواری امام حسین(ع) از سبزوار به هرات رفت که حاصل آن به نگارش کتاب گرانسنگ «روضه الشهدا» ختم شد.این کتاب، شرح مصائب ائمه و امام حسین علیه السلام است.
این کتاب به زودی مورد توجه همگان قرار گرفت تا جایی که به دلیل نثر شیوایی که داشت بر فراز منبر، خطبا این کتاب را باز می‌کردند و از رو می خواندند. کم‌کم به اعتبار نام این کتاب طبقه ای به نام «روضه خوان ها» ظهور کردند. یعنی افرادی که کتاب روضه الشهدا می‌خواندند که در ادامه شاهد آن بودیم که مجالس سوگواری به عنوان مجالس روضه خوانی مشهور شد.
کسانی که از آواز خوش بهره‌مند بودند و فنون و ظرایف موسیقی آوازی را می‌دانستند، مطالب این کتاب را حفظ کردند و با اشعار مرثیه در آمیخته و در مجالس می‌خواندند و این کار تا جایی پیش رفت که آرام آرام سنت از رو خواندن منسوخ شد و همه روضه خوان ها با از بر داشتن کتاب روضه الشهدا، به خواندن مراثی آن می پرداختند.
پس از عهد تیموری در دوره صفویه، علاوه بر سنت «روضه خوانی»، ما با شکل دیگری از سوگواری توأم با موسیقی رو به رو هستیم که به آن «دسته گردانی» می گویند. در این میان روضه خوان ها مطابق سنت ها و سنوات پیشین حضور داشتند و کار خود را انجام می‌دادند؛ اما در عصر صفوی «دسته گردانی» رایج شد. یعنی دسته های عزاداری با شکل های خاص در شهر حرکت می ‌کردند و مستشرقینی مثل «پیترو دُلاواله» در سفرنامه خود به این موضوع پرداخته و عزاداری و دسته گردانی ها را در اصفهان به تفصیل توصیف کرده است.
در دوره بعد، یعنی در دوره زندیه و بنا به شهادت تاریخ، علاوه بر روضه خوانی و دسته گردانی، شکل دیگری از عزاداری به وجود آمد که این شکل پیوندی گسترده ‌تر با موسیقی داشت. این سنت جدید همان شبیه خوانی یا تعزیه ای است که ما آن را می شناسیم.«ویلیام فرانکلین» خاورپژوه بزرگ جهانی، در سفرنامه خود می نویسد:«برای نخستین بار در عهد زندیه، وقتی وارد شیراز شدم دیدم که نمایشی درباره شهادت امام سوم شیعیان اجرا می شود و در آن موسیقی حضور پررنگی دارد.» و تمامی این مراسم را به شکل کامل توصیف کرده است.
پس از عهد زندیه، در دوره قاجاریه، به راستی با یک نمایشگاه تمام عیار از گونه های مختلف شعائر حسینی مواجه هستیم و در این میان پیوندی که موسیقی با گونه گونه این شعائر داشت را شاهد هستیم. به راستی باید گفت که پیوند موسیقی سوگواری ها و شعائر مذهبی ما به گونه ای است که اگر موسیقی را از این شعائر بگیریم، به حیات بسیاری از آنها خاتمه داده ایم. یعنی در واقع موسیقی برای بقای آن آیین های مذهبی سوگ نقش حیاتی دارد؛ به این معنا که شما اگر از نوحه خوانی، موسیقی، ملودی و ریتم را بگیرید، دیگر چیزی باقی نمی ماند و در اصل، نفس وجود و حیات آن مرتفع می شود.
باز هم به شهادت تاریخ، در عصر قاجاریه به دلیل حمایت های پادشاهان بخصوص در عهد ناصری، ایران و بویژه پایتخت آن یعنی تهران را شکل یک پارچه پوشیده از فرهنگ حسینی می‌بینید.
دلیل بر سخنم چیست؟ اتفاق و رخدادی است که در تاریخ ایران بی همتاست! ناصرالدین شاه وقتی برای نخستین بار تصمیم می ‌گیرد که برای تهران - پایتخت - نمادی درست کند، به چه می اندیشد؟ آیا برجی یا ساختمان بلندی را درست می کند؟ خیر! او دستور ساخت یک تکیه را می دهد، تکیه ای به نام «تکیه دولت».
همین امر نشان دهنده این موضوع است که در آن عصر و زمانه به قدری فرهنگ عاشورایی در بین عموم مردم گسترده بوده که نماد پایتخت کشور را یک تکیه قرار می ‌دهند.
در روزگاری که تمام خانه های شهر یک طبقه هستند، تکیه دولت در سه طبقه ساخته می شود به طوری که از تمام گوشه های شهر تهران تکیه دولت دیده می ‌شود.
«دوستعلی خان معیرالممالک» به عنوان متصدی ساخت تکیه دولت در گزارشی که داده می‌گوید که: «جمعیت تهران در آن عصر 35 هزار نفر بود و تکیه دولت 30 هزار نفر گنجایش داشته است.» این حرف به مبالغه می ماند! چرا که یعنی تقریبا ظرفیت و گنجایش تکیه دولت به اندازه تمام شهروندان تهران بوده است!
نگاه و بررسی تاریخ تکیه دولت مجال بسیار واسعی برای بحث و گفت و گو می طلبد. اقوال متعددی درباره این نماد شهر تهران که در عصر قاجاریه ساخته شد وجود دارد. عده ای می گویند که تکیه دولت بر اساس الگوی سالن موسیقی «آلبرت هال» لندن الگو گرفته شد اما بعضی از روایات بر این ادعا استوارند که پیش از سفر ناصرالدین شاه به اروپا، طرح تکیه دولت ریخته شده است.
تکیه دولت در حقیقت مرکز هنرهای ایرانی بود. یعنی در حجره هایی که این تکیه داشت، هر حجره متعلق به یکی از ولایات و شهرستان ها بود و حاکمان آن مناطق، حجره را در اختیار داشتند و کاشی کاری هایی که در تمام ایران در نواحی مختلف وجود دارد را می توان در تکیه دولت دید که به دست حاکمان مناطق مخالف ایران و در حجره های خاص خودشان اجرا و پیاده کرده اند.
کاشی کاری ها، نقاشی ها و... همه اینها یعنی یک نمایشگاه از تمام هنرها؛ و در زمینه موسیقی نیز بهترین آواز خوان ها مثل «اقبال السلطان»، «میرزا رحیم تعزیه خوان» و نظایر این بزرگان در اجراها و انجام تعزیه ها و آیین های سوگواری حضرت امام حسین(ع) در آن مکان ثابت، هنرنمایی می‌کردند.
به بیان ساده تر، هر ایرانی وقتی وارد تکیه دولت می ‌شد تمام هنرهای سرزمین خود را به چشم می دید که اوج این هنرها، موسیقی همراه با تعزیه خوان ها و نوحه خوان ها بود.

*تکیه دولت خراب شد چون به فساد دربار قاجار آغشته شد
ایرنا:با توجه به تمام این عظمتی که شما فرمودید و در تاریخ و کتاب های متعددی هم به آن اشاره شده است، پس چرا این نماد کشور در عصر پادشاه بعدی همین سلسله یعنی «مظفرالدین شاه» و نه حتی پادشاهی از سلسله دیگر، رو به تخریب و نابودی گذاشت؟
امین فروغی:در حقیقت سوال بزرگ همین است که چرا در عصر پادشاهی مظفرالدین شاه قاجار شاهد برداشته شدن یک طبقه از این تکیه و درحالی که هنوز به دوره پهلوی اول نرسیده ایم شاهد تخریب تکیه دولت هستیم؟!
در دوره قاجاریه شما پیوند موسیقی و شعائر مذهبی را در گونه های مختلف می بینید تا کم کم دوران مشروطه به وقوع می پیوندد و بطن این اتفاقات و حوادث آن دامنگیر سوگواری ‌ها و شعائر مذهبی ایرانیان می شود و آرام آرام در عهد پهلوی اول برگزاری مجالس تعزیت امام حسین(ع) با ممنوعیت هایی مواجه می شود. اما با همت و همراهی مردم که به شکل عمیق و ناگسستنی ای پیوندی با ائمه معصومین به ویژه امام سوم شیعیان داشته و دارند، این شعائر به صورت مخفیانه، سالیانی راه خود را ادامه می ‌دهند تا آنکه در دوره پهلوی دوم دوباره ما با ظهور و بروز گسترده این سوگواری‌ ها مواجه هستیم.

ایرنا:با وجود رشد و شکوفایی تعزیه در عهد قاجاریه که شما به آن اشاره فرمودید؛ اما طبق اسناد متعدد تاریخی ما در همین ایام به دلیل حمایت های تام و تمام پادشاهان صفوی به ویژه ناصرالدین شاه قاجار در امر برگزاری مراسم تعزیه، شاهد دخالت های متعددی، هم از سوی او و هم اطرافیانش بودیم. در حقیقت نسخه های تعزیه متعددی از آن زمان وجود دارد که به دستور خود ناصرالدین شاه با هدف افزودن ابیاتی در راستای ستایش او و سلسله قاجار به رشته تحریر درآمده و یا شاهد تحریفاتی در متون و نسخ تعزیه آن دوران هستیم. حال از یک سو، با توجه به این آسیب ها که البته به راحتی هم نمی توان از کنار آن گذشت و از سوی دیگر عشق و ارادت مرم ایران زمین به حضرت اباعبدالله و فاجعه و حادثه کربلا و عاشورا، آیا موسیقی که ما امروز در تعزیه آن را می شنویم و توسط گروه های مختلف تعزیه در اقصی نقاط ایران اجرا می شوند درحال تبعیت از همان دوران طلایی عصر موسیقی مذهبی هستند یا در این سیر تطور و تحول، این شکل از فضای موسیقایی هم دچار تغییرات و تحریفاتی شده است؟

امین فروغی:به نکته بسیار دقیق و درستی اشاره کردید. بی شک در اثر گذر زمان تغییر پیدا کرده است. در واقع پیوسته حاکمان و حکومت‌ های وقت با ورودشان به کارهای مردمی، عزاداری ها، سوگواری ها و فعالیت های مردمی را دستخوش تغییرات کرده اند. گاه به ظاهر می‌بینیم که در رواج این مراسم کوشیدند ولی در واقع باعث شدند سالیانی دراز در آینده با آسیب ‌های متعددی مواجه شوند.
لازم به ذکر است که در دوره قاجاریه بر اساس خاطراتی که از رجال این دوره نوشته شده است، به قدری فضاهای عاشورایی و سوگواری در بین درباریان گسترده بود که همین فضاها آرام آرام تبدیل به ریاکاری، چشم و همچشمی و افراط های بسیار کشنده شده تا جایی که این آسیب ها در کتاب «شرح زندگانی من؛ تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاری» به قلم «عبدالله مستوفی» نوشته شده است و او از این بدعت ها با تلخکامی سخن به میان آورده است.
اما چه در این ایام، چه ادوار قبل و زمان های بعد از این تاریخ، مردم پیوسته خودشان بهترین برگزار کنندگان انواع و اقسام مراسمی هستند که با معنویات آنها سر و کار دارد.
شما به عنوان مخاطب به عصر و زمانه امروز ما نگاه نکنید؛ لحظه ای چشمان خود را ببندید و به صد سال قبل سفر کنید، زمانی که کتاب نیست، کتابخانه ای نیست، رسانه ای وجود ندارد!... حال در چنین زمانی یک مرد ساده روستایی، یک کاسب دوره گرد کجا باید با هنرهای مملکت خود آشنا می ‌شد. اگر می خواست بهترین خط ها و آثار خوشنویسان را ببیند کجا باید می رفت؟ در آن دوران موزه و نگارخانه ای وجود ندارد. اما بهترین نقاشی ها را می توانست در قهوه خانه ها و بهترین آوازها و موسیقی ها را در همین مراسم آیینی و مذهبی، خاصه آیین های تعزیت عاشورایی می توانست به نظاره بنشید.
اما وقتی حکومت ها وارد می شوند و به این دست از مراسم ها جهت می دهند، مسلم است که این حرکت ها که به شکل خودجوش و با همت مردم برگزار می شد با آسیب هایی مواجه می شود که بحث بسیار مفصلی دارد و در مقال این گفت و گو نمی گنجد و فرصت پرداختن به آن نیست.

ایرنا: شما به آسیب های موجود در زمینه برگزاری عزاداری های مردمی به سبب دخالت پادشاهان اشاره کردید؛ اما نکته حائز اهمیت آن است که به سبب همان حرکت های خودجوش مردمی در برگزاری آیین های سوگواری ها و نوحه خوانی ها، ما شاهد حضور موسیقیدان ها و خوانندگان بسیار بزرگی در همین تکایا و مساجد در قالب نوحه خوان و روضه خوان هستیم. آیا این مساله به همان خاستگاه مردمی آیین های مذهبی و به ویژه مراسم سوگواری امام حسین(ع) در فرهنگ ما باز نمی گردد؟

امین فروغی:بی هیچ شکی همین گونه است! در حقیقت آنچه که بسیار جالب است معطوف به همین مساله است که در پیوند موسیقی و مذهب شیعه، به وضوح شاهدیم که در عصر قاجاریه و از عصر قاجاریه به بعد، بزرگترین موسیقیدانان کشور ما در کسوت نوحه خوان ها متجلی و متبلور می شوند. یعنی نوحه خوان های بزرگ این دوره و موسیقیدان های بزرگ به قدری با هم نزدیک هستند که می بینیم آوازخوان های بزرگی مانند «اقبال آذر»، «سید حسین طاهرزاده»، «تاج اصفهانی»، «عارف قزوینی»، «ادیب خوانساری»، «غلامحسین بنان» و دیگران، یا خود در ابتدای کار تعزیه‌خوان و نوحه خوان بودند یا شاگرد تعزیه خوان و نوحه خوان!
این مساله ادامه داشت تا شاهد فراگیر شدن رادیو در ایران بودیم. بعد از تاسیس رادیو یک افتراق بزرگی میان اهل منبر و تعزیه خوان ها با کسانی که خوانندگی در حوزه موسیقی انجام می دادند ایجاد شد. در حقیقت سیاست های دولتمردان در عصر پهلوی دوم اینها را از هم جدا کرد، تا جایی که در اواخر دوره پهلوی دوم شما می دیدید که کسانی که اهل موسیقی هستند با شعائر مذهبی سر و کار ندارند و کسانی که اهل شعائر مذهبی هستند از موسیقی بی اطلاع هستند؛ در حالی که ما با مطالعه ردیف های موسیقی می بینیم که جا به جا رد پای تعزیه و نام شخصیت‌های تعزیه در ردیف های موسیقی ردیفی - دستگاهی ما ثبت و ضبط شده است. «گوشه راک عبدالله» یا «بیات درویش حسن» و شکل های مختلفی که این پیوند عمیق موسیقی با شعائر مذهبی ما را نشان می دهند.
باید هنرها را به مردم سپرد و نهادها و حاکمان تنها نقش حمایت کننده داشته باشند و بسترها را فراهم کنند تا هنرمندان بی دغدغه به کار خودشان بپردازند. تنها در چنین شرایطی است که شاهد شکوفایی به معنای مطلق جریان ساز و فرهنگ ساز آن هستیم؛ نه اینکه بخواهیم به عنوان دولتمرد و حامی هنرمندان، سیر و جهت مطلوب خود را بر هنرمندان و آثارشان تحمیل کنیم.

ایرنا: به عنوان سوال پایانی اگر بخواهیم نگاه آسیب شناسه به فضای موسیقی عاشورایی کشورمان داشته باشیم، دقیقا امروز و در عصر حاضر - یعنی شهریور ماه 1397 خورشیدی - آنچه که ما به عنوان موسیقی، نواها، مویه ها و در نهایت موسیقی عاشورایی در هر دو شکلش چه موسیقی سنتی و ردیفی - دستگاهی چه آن چیزی که به عنوان موسیقی پاپ عاشورایی عرضه می‌کنیم، آیا همان چیزی است که از سبقه و سابقه این هنر در کشور ما انتظار می رود، یا کوتاهی کرده ایم و با نقطه ایده‌آل فاصله داریم؟ و یا اصلا در حال در جا زدن هستیم؟

امین فروغی:بی تردید هنر هر عصر آینه ایست که در آن می شود تحولات آن دوره را به تماشا نشست. اگر موسیقی عاشورای امروز در نظر صاحب نظران مطلوب است، نشان دهنده این است که وضعیت فرهنگی ما مطلوب است. اگر نه، کاستی‌ هایی و آسیب‌ هایی را متوجه آن می بینیم، نشان دهنده آن است که ما کم کاری کرده ایم یا به زبان ساده تر شاید هنوز فرهنگ عاشورا و هنر عاشورایی را در نیافتیم.
منتقدان نقدهایی دارند و این نقدها به وضعیت موسیقی عاشورایی ما در بسیاری از موارد وارد است؛ وقتی عرض می‌ کنم موسیقی عاشورا، یعنی چه موسیقی نواحی، چه ردیفی، چه ارکسترال و چه آنچه که ذاکران و مداحان می‌خوانند، این هم جزو موسیقی عاشورایی و موسیقی آوازی عاشورایی است. برخی از این گونه ها آسیب های جدی متوجه شان است بخصوص در حوزه مداحی و ذاکری. همینطور در حوزه تعزیه و افتراقی که بین کسانی که متولی این امور هستند و صاحبنظران آن ایجاد شده است.
در بسیاری از موارد ما شاهد این هستیم که موسیقی ایرانی مهجور شده، موسیقی ترانه نامطلوب، موسیقی فیلمی که با فضای عاشورایی تناسب ندارد را برمی‌ دارند و شعر مذهبی روی آن می گذارند و در سوگواری ها می خوانند. این در حالیست که موسیقی ما چیزی کم ندارد، می توانیم کار کنیم و آنچه را که می خواهیم از آن استخراج کنیم. در یک کلام اگر توجه بیشتری نداشته باشیم، آسیب های جدی در آینده متوجه وضعیت موسیقی ما خواهد بود.
گفت و گو از: امین خرمی

پاسخی بگذارید