گروه: سایر / یادداشت
تاریخ : 1399/07/2 18:57
شناسه : 398503




معصومه نظری - بحران یمن با سرنگونی «علی عبدالله صالح» رئیس جمهور سابق این کشور آغاز شد. در همین برهه از زمان بود که «بن علی» در تونس سقوط کرد. همچنین دولت «حسنی مبارک» در مصر نیز منحل و مداخله سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در لیبی برای سرنگونی «قذافی» آغاز شد.


منطقه با سرعتی در حال تغییر بود و موج تحولات به سوی برخی کشورهای خلیج فارس در شرق حرکت می کرد که منجر به اضطراب و وحشت ریاض شد.


تحولات منطقه عربی موسوم به «بهار عربی»، قبل از وقوع جنگ دریمن، عربستان را از جانب غرب تهدید می‌کرد. زمانی‌که یمنی‌ها با اعتراضات خود خواستار سرنگونی کامل علی عبدالله صالح که متحد عربستان بود، شدند،تهدیداتی درمرزهای جنوبی برای مقامات سعودی ایجاد شد.


در حالی‌که تونس به عنوان یک انقلاب مردمی دیده می‌شد ، مقامات سعودی معتقد بودند که تغییرات در مصر نتیجه طوفان کاملی است که در آن منافع ارتش مصر در رد تلاش مبارک برای انتقال ریاست جمهوری به پسرش با تب انقلابی که منطقه را فرا گرفته بود،آمیخته شد.


اما در لیبی ، عربستان سعودی نگران حمایت گسترده قطر از جنبش های ضد رژیم عربستان بود و دوحه را به استفاده از رسانه ها برای انتقال خشم عمومی در برابر مخالفان خود متهم کرد تا ظهور «اخوان المسلمین» را به عنوان یک قدرت جدید منطقه ای تسهیل کند.


عربستان در تلاش برای مهار گسترش جنبشهای مردمی نوظهور در مرزهای جنوبی خود ، ابتکار عمل را تحت عنوان شورای همکاری خلیج فارس برای انتقال قدرت مذاکره ، با هدف تأمین امنیت مرزهای جنوبی آغاز کرد. با این حال علی عبدالله صالح این ابتکار عمل را به دلیل امتناع ریاض از حمایت کامل وی در برابر تظاهرات کنندگان رد کرد.


بهار عربی که به یمن رسید تظاهرات میلیونی برای پایان سی سال دیکتاتوری علی عبدالله صالح شروع شد. سرانجام صالح کنار رفت و معاونش منصور هادی به قدرت رسید که از اهالی جنوب بود. وی نیز در اداره امور زندگی مردم ناتوان تر از صالح خود را نشان داد. طبعا اعتراض ها ادامه داشت و هادی نیز استعفا کرد و به جنوب گریخت ولی بازهم نتوانست حتی جنوبی ها را با خود همراه سازد. مشکلات مردم یمن بیشتر می شد و خواستار رهبری قوی بودند که امنیت، رفاه و آزادی را برای آنها ایجاد کند.


با اعتراضات در یمن اوضاع منطقه تغییر یافت.در ابتدا «عبدالفتاح السیسی» رئیس جمهور مصر به حکومت حسنی مبارک پایان داد و طوفانی در مقابل اخوان المسلمین در تونس برانگیخت که این گروه به دنبال بهره‌گیری از تحولات مصر بودند.

در نتیجه ، یک گفت‌و‌گوی ملی آغاز شد که در آن حزب «النهضه» در تونس نخست وزیری را ملغی کرد. در لیبی ، اسلام‌گرایان شورای امنیت ملی از محیطی که اسلحه در دسترس همگان باشد و شبه نظامیان بدون مجازات و به ویژه با توجه به افزایش نارضایتی مردمی فرار می‌کنند، ابراز نگرانی کردند. بنابراین با نزدیک شدن به پایان دستورات کنگره ملی ، اسلام‌گرایان شروع به کشف راه‌ حل‌هایی برای جلوگیری از احتمال برگزاری انتخابات کردند.

در سال 2015 عربستان سعودی ائتلافی از کشورهای عربی برای مداخله نظامی در یمن تشکیل داد و به این ترتیب جنگ ویرانگر یمن آغاز شد.

اما طولی نکشید که اختلافات در ائتلاف سعودی آغاز شد و پس از آن امارات متحده به حمایت از جدایی‌طلبان در جنوب یمن پرداخت. حمایت مداوم ابوظبی از شورای انتقالی جنوب در اواخر سال 2019 صراحتا آشکار بود، همانطور که هواپیماهای خود را برای بمباران نیروهای دولت مستعفی یمن که به دنبال بازپس گرفتن عدن از سیطره شورای انتقالی جنوبی برای تسهیل بازگشت منصور هادی بودند،ارسال کرد. این امر ناظران را سردرگم کرد؛چراکه این تعبیر به عنوان ضربه ای برای عربستان بود. با این حال ، حتی اگر عربستان قاطعانه متعهد به بازگرداندن دولت هادی باشد ، نمی‌توانست به سادگی از متحد اصلی خود یعنی امارات جدا شود.

منافع مشترک عربستان با ابوظبی به مهار لیبی ، مصر ، سودان ، عراق و مهار ترکیه گسترش می‌یابد. این دو کشور تقریباً در همه مسائل بحث برانگیز منطقه‌ای ثابت قدم بوده‌اند ، به این معنی که ابوظبی از حمایت هادی و دولت او فراتر رفته و ریاض به دلیل اتفاق نظر گسترده در راستای منافع دو طرف تمایل بیشتری به سازش با ابوظبی خواهد داشت.

«محمد بن زاید» ولیعهد ابوظبی به دلیل فشارهای آمریکا نقش اساسی در به رسمیت شناختن «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی داشته است.

عربستان ممکن است از اقدامات ابوظبی نگران شود.اما نبود گزینه‌های معتبر در راستای منافع سعودی بدان معنی است که همکاری با امارات بهترین گزینه برای ریاض خواهد بود.

با توجه به اینکه یک پوشش رسانه ای قوی بر بحران ضد بشری ناشی از جنگ نظامی فجیع عربستان در یمن متمرکز است و نیز عربستان نتوانسته در دستیابی به هدف اصلی خود یعنی دور کردن انصارلله از صنعا پیشرفت چشمگیری داشته باشد؛ طولی نکشید که عربستان به دلیل خدشه دار شدن چهره‌اش در میان افکار عمومی و انتقاد گسترده از نقش آن در یمن، به حالت فرسایش درآمد.

مداخله عربستان در یمن سرانجام خسارات گسترده‌ای به زیرساخت‌های یمن وارد کرد و منجر به قحطی و بیماری‌های لاعلاجی در این کشور شد که این فاجعه انسانی هنوز هم به دنبال تشدید جنایت‌های عربستان ادامه دارد.

مردم خسته از ناآرامی و مشکلات برای رفع نیاز خود به جنبش شباب المومن نگاه کردند. نیرویی که چند دهه در برابر ظلم دیکتاتورهای صنعا از یک طرف و مداخلات تحقیرآمیز سعودی از طرف دیگر ایستاده بود و با وجود کشته شدن رهبرانش هر روز قوی تر دیده می شد. حالا با پیوستن قبایل بیشتر به این جنبش و آمدن نخبگان و نیروهایی از سایر مذاهب و جریان های سیاسی، انصارالله شکل گرفت.

نیرویی که اگرچه هسته رهبری آن در دست اهالی صعده قرار دارد اما حزبی از آن شهر نیست بلکه جنبشی برخاسته از خواسته های همه مردم یمن خود را معرفی می کند. حق تعیین سرنوشت، آزادی، کرامت و بهره مندی همه از امکانات کشور نه شعار بلکه هدفی برای این جنبش نمایان گردید. مردم به سرعت زیر پرچم این جنبش قرار گرفتند به این امید که خلا قدرت مرکزی که موجب ناامنی بود ترمیم شود.



برخلاف روال عادی سیاسی، عبدالملک الحوثی که سال ها با ارتش جنگیده بود و شاهد قتل برادرش توسط آنان بود، ارتش را منحل نکرد بلکه آنرا با قرار دادن کمیته های مردمی تقویت هم کرد. همین بخشش و انتقام نگرفتن از ارتشی که حوثی ها را در گذشته می کشت و بمباران می کرد موجب شد انصارالله به عنوان نیرویی مردمی و ملی نمایان شود. دیری نپایید که جنوبی ها هم از انصارالله تقاضا می کردند که امنیت را در شهرهای شان برقرار کند. اگر مدتی پرچم این جنبش در عدن افراشته بود به دلیل دعوت مردم و نخبگان جنوب بود نه آنکه این جنبش شهرهای جنوبی را اشغال کرده باشد.

کار به جایی رسید که حزب طرفدار صالح و حتی ناصری ها با وجود عملکرد بد خود تلاش داشتند خود را به انصارالله نزدیک کنند و الا سابقه کشتار زیدی ها به ویژه حوثی های صعده و صنعا در زمان قدرت داشتن هر دو گروه در تاریخ ثبت است.

به بیان دیگر حوثی ها گرچه زیدی هستند اما مردم در مناطقی که در اختیار انصارالله است پیروی مذاهب و عقاید گوناگون اند. اصولا گفتمان انصارالله از ابتدا وحدت میان مذاهب و قبایل و رسیدن به اکثریت سپس تحقق اجماع ملی بوده نه حاکمیت زور. چه آنکه می دانیم جامعه سنتی یمن بر اساس منافع هر یک از قبایل حرکت می کند نه ترس از سلاح. بر همین اساس دیدیم، قبایل شافعی که در استان ساحلی الحدیده سکونت دارند نیرو در اختیار ارتش یمن که تحت رهبری انصارالله است قرار دادند.

در همین زمان انصارالله توانایی بالای خود را درمقابله با ریاض نشان داد و همین امر موجب شد که عربستان منافع خود را در پایان دادن به جنگ با یمن بداند در حالی‌که به هدف اصلی مبنی بر از بین بردن انصارلله در منطقه نرسیده است.

عربستان اگر بخواهد به جنگ با یمن پایان دهد دولت مستعفی یمن در وضعیت اسفباری قرار خواهد گرفت .در چنین حالتی به اعتقاد عربستان اتحاد ریاض با شورای انتقالی جنوبی می‌تواند در محدود کردن نفوذ جدید انصارلله در یمن مفید باشد.

مقامات سعودی می‌دانند که «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا درباره انتخاب آتی ریاست جمهوری آمریکا نگران است و احتمال اینکه «جو بایدن» کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا در این انتخابات پیروز شود،وجود دارد.

ریاض از حمایت آمریکا مبنی بر تلاش برای بازگرداندن دولت مستعفی یمن اطمینان ندارد.همچنین عربستان با موافقت جمعی مبنی بر مجازات بن سلمان به دلیل استفاده از جنگ نفتی علیه آمریکا و همچنین قتل فجیع «جمال خاشقجی» روزنامه نگار سعودی و نقض حقوق بشر در جنگ یمن روبرو است.

بنابراین عربستان برای آمادگی با چنین رویدادی معتقد است که در صورت پایان دادن به جنگ ،حمایت از شورای انتقالی جنوبی می‌تواند برایش مفید باشد.



درهمین راستا سخنان منصور هادی در تاریخ 27 ژوئن درباره ریاض با محکومیت تصدی شورای انتقالی از «سقطری»نشان می‌دهد که عربستان متعهد به حفظ نتایج توافق‌نامه موسوم به « ریاض» (توافق نامه‌ای که به منظور پایان دادن به درگیری های جنوب یمن در عربستان میان شورای انتقالی و دولت مستعفی یمن امضا شد) و میانجی‌گری میان منصور هادی و رهبری شورا انتقالی جنوبی است.

در حال حاضر سناریوی ایده‌آل برای عربستان بازگرداندن دولت شناخته شده بین المللی و خروج انصارلله ازصنعا است که با توجه به افزایش توانایی‌های نظامی انصارالله و تغییر معادلات جنگ کاملا بعید به نظر می‌رسد.



با این حال ، با تشدید اختلافات در یمن ، اعتماد جامعه جهانی به مشروعیت دولت هادی و تمرکز آن بر مهار بحران بشردوستانه کاهش یافته وعربستان ممکن است دریابد که به جای اصرار بر بازگرداندن دولت هادی، حساب کردن روی شورای انتقالی جنوبی ، مطمئن ترین گزینه برای حفظ کنترل امور در یمن است .



عدم اطمینان عربستان از ادامه روندهای سیاسی و میدانی در یمن بعد از جنگ و احتمال تبدیل شدن انصارالله به رکن اصلی قدرت در این کشور باعث شده است تا سعودی نتواند در مورد چگونگی خروج از جنگ یمن به جمع بندی برسد.



پس از شیوع ویروس کرونا و تبدیل آن به یک اپیدمی جهانی گوترش دبیرکل سازمان ملل پیشنهاد کرد که تمامی درگیری ها در یمن برای برای مقابله با این ویروس پایان پذیرد. پیشنهادی که در عمل به معنی آتش بس همه جانبه بود و در کمال ناباوری برای نخستین بار عربستان نیز از آن استقبال کرد. ولی در عمل وضعیت جبهه های نبرد تشدید شد و درگیری در مناطق مختلف استان مارب افزایش پیدا کرد تا جایی که به گفته محمد عبدالسلام سخنگوی جنبش انصارالله عربستان تنها در یک روز بیش از ۶۰ مرتبه به مناطق مختلف یمن حمله هوایی کرد. این تشدید حملات از طرف عربستان با واکنش انصارالله روبرو شد و انصارالله برای نخستین بار پس از حمله موشکی و پهپادی به آرامکو در مهرماه ۹۸ عمق عربستان را مورد هجوم پهپادی و موشکی وسیع  قرار داد و به اهدافی اقتصادی و نظامی در ریاض و جازان حمله کرد. اقدامی که نشان از پایان یافتن صبر صنعا در برابر تعلل عربستان در پذیرش آتش بس دارد. حال سوال مهمی که پیش می آید این است که چرا با وجود استقبال همه طرفهای درگیر در جنگ یمن از پیشنهاد آتش بس؛ جنگ یمن در عمل به پایان نمی رسد.



عربستان پس از پنج سال نتوانسته است به صنعا برسد و حتی در اردوگاه ائتلاف عربی نیز شکافها به حدی زیاد شده که دولت هادی یعنی اصلی ترین رکن مشروعیت بخش دخالت عربستان در یمن کنترل عدن پایتخت موقت را در اختیار ندارد. ارتش هادی در آستانه پنجمین سالگرد حمایت همه جانبه عربستان از خود کنترل بخش اصلی استان الجوف به عنوان یک از استانهای هم مرز با سعودی را از دست داده است و مارب که در طول جنگ به عنوان مرکز فرماندهی ائتلاف عربی بر ضد انصارالله در شمال یمن معرفی می شد در خطر سقوط قرار گرفته است.



در مورد وضعیت میدانی در یمن گذشت باید گفت که پذیرش آتش بس برای انصارالله انتخاب بین خوب ( تثبیت وضعیت میدانی و سیاسی اخیر در اثر آتش بس ) و بد ( ادامه محاصره و جنگ و احتمال از دست دادن دستاوردهای میدانی ) است. در حالی که پذیرش این آتش بس برای عربستان انتخاب بین بد و بدتر است. با این توضیح که عدم اطمینان عربستان از ادامه روندهای سیاسی و میدانی در یمن بعد از جنگ و احتمال تبدیل شدن انصارالله به رکن اصلی قدرت در این کشور باعث شده است تا سعودی نتواند در مورد چگونگی خروج از جنگ یمن به جمع بندی برسد.

در مورد راهبرد سعودی در مورد پایان جنگ یک مسئله به وضوح مشخص است و آن اینکه چینش فضا و قدرتهای سیاسی در یمن بعد از جنگ باید به گونه ای باشد که انصارالله را در اقلیت قرار داده و با استفاده از ظرفیت احزاب و جریانات همراه یمنی جلوی تبدیل شدن انصارالله به رکن اصلی قدرت در یمن پس از جنگ گرفته شود.



به طور کلی وضعیت عربستان و حزب اصلاح به عنوان طرف اصلی جنگ با انصارالله در یمن به گونه ای است که ترجیح می دهند گزینه بد ( به تشخیص خودشان ) یعنی ادامه جنگ به امید اینکه روزی بتوانند در میدان از انصارالله امتیاز بگیرند را انتخاب کنند تا اینکه در گزینه بدتر مجبور باشند قدرت سیاسی آینده یمن را در مذاکرات سیاسی تقدیم این گروه کنند در حالی که پیشروی های اخیر انصارالله به سمت مارب نشان میدهد که احتمالا گزینه ادامه جنگ گزینه بدتر برای ائتلاف عربی است.

«شارل ابی نادر» سرهنگ بازنشسته ارتش لبنان و کارشناس مسائل نظامی و استراتژیک در مقاله‌ای در شبکه المیادین نوشت که دولت عربستان سعودی در حالی که نیاز شدید به پایان جنگ در یمن دارد ولی به دلایلی از پایان جنگ در شرایط فعلی واهمه دارد.



او نوشت که سخن دولت سعودی درباره آتش‌بس، راستی و صداقت و جدیت را ندارد و هدف این کشور از اعلام چنین پیشنهاداتی پنهان کردن شکست یا خرید زمان برای تقویت نیروهای خود است تا با قدرت بیشتری دوباره حمله کند و از این رو چنین پیشنهاداتی یمنی‌ها را دیگر اقناع نمی‌کند.

ابی نادر افزود: «برای هر کارشناس نظامی و مسائل استراتژیک کاملا واضح و روشن است که ائتلاف سعودی به هیچ وجه قادر به پیروزی در این جنگ نیست و میدان نبردی که عناصر وابسته به ائتلاف در روزهای ابتدایی جنگ در دست داشتند، اکنون به مرور از هم گسیخته و این شبه نظامیان روز به روز متحمل شکست‌های جدید شده‌اند.»



این کارشناس نظامی افزود: سه عملیات اخیر “نصر من الله” در منطقه “نجران” و “البنیان المرصوص” در شهرستان “نهم” و “الحزم” و عملیات “فامکن منهم” در استان “الجوف” و حومه استان “مأرب” به خوبی نشان داد که ائتلاف سعودی تمامی مناطقی که امید داشت یک روز بتواند از طریق آن‌ها عملیات جدیدی آغاز کند، از دست داده است.



به گفته وی دست‌یابی ارتش و کمیته‌های مردمی یمن به سلاح‌های پیشرفته از جمله موشک بالستیک و پهپاد‌ها و سامانه‌های ضد هوایی که مورد آخر توانسته آسمان یمن را از حملات جنگنده‌ها تا حدود زیادی محفوظ بدارد؛ یک توسعه استراتژیک در اختیار نیروهای یمنی قرار داده و امکان هرگونه پیروزی را از دشمن سعودی سلب و تمام تلاش‌هایش را بی ثمر کرده است.




«شارل ابی نادر» در ادامه افزود: «در میان این ناتوانی از تحقق هرگونه دستاورد و محال بودن هرگونه تغییری در شرایط میدانی و از سوی دیگر مقاومت کامل سیاسی رهبران صنعاء، گزینه‌ای جز توقف جنگ در برابر مهاجمان به رهبری ریاض باقی نمی‌گذارد و دشمن به جد به دنبال یک راه‌حل است؛ اما چرا دولت سعودی از اتخاذ چنین تصمیمی که چاره‌ای جز آن ندارد، فراری است؟ و باید پرسید تأثیرات پایان دادن به جنگ برای سعودی‌ها چیست؟»



این کارشناس لبنانی در ادامه نوشت که دلایل زیادی در خصوص چرایی ترس عربستان سعودی از توقف جنگ وجود دارد که در ادامه بدان اشاره کرده است.

عربستان سعودی توقف جنگ را بدون دستیابی به اهداف و نتایج مدنظر خود را یک ضربه روانی و روحی به جایگاه داخلی و منطقه‌ای خود می‌داند؛ چرا که بارها خود را یک کشور تأثیرگذار و مهم در محیط عربی و اسلامی معرفی کرده است و با توقف جنگ بدون دستیابی به اهدافی که در ابتدای جنگ اعلام کرده بود، در جایگاه بسیار دشواری قرار خواهد گرفت.



دومین عامل از نظر این کارشناس، به دستاوردهای نیروهای یمنی‌ها باز می‌گردد. به عقیده وی در صورت توقف جنگ آن هم تحت شرایط عادلانه و واقعی و طبق دستاوردهای میدانی و سیاسی، جبهه ملی در صنعاء (ارتش، کمیته‌های مردمی و انصارالله) جایگاه بسیار بالایی در سیاست داخلی یمن به دست خواهند آورد که این مورد نه تنها در جهت منافع آن‌هاست، بلکه به نفع تمامی مردم یمن و از جمله تمامیت ارضی این کشور است.



از این رو یک جبهه قوی سیاسی که دارای استقلال رأی است در یمن شکل گرفته که قادر به مدیریت کشور و بهره‌برداری از ثروت‌های خدادادی برای تمامی مردم این کشور است. این جبهه همچنین قادر است در برابر تمامی کشورها از موضع عزت بایستد و احترام به حاکمیت و منافع یمن را به دست آورد و در نهایت موجب توسعه و بازسازی این کشور شود. بنابراین این موضوع در راستای منافع دولت سعودی نیست. دولتی که همواره در پی تحت سلطه درآوردن یمن بوده است.



«شارل ابی نادر» دستاورد دیگر جنگ یمن را برای کل محور مقاومت در منطقه دانست و آن را یکی از عوامل ترس سعودی‌ها از توقف جنگ ذکر کرد.



او در تشریح این مورد گفت که آثار میدانی، سیاسی و استراتژیک جنگ یمن یک سود به تمام معنا برای محور مقاومت است. یمن امروزه با نیروهای ملی خود، یک طرف اساسی در این محور است و با این محور دشمن مشترک و منافع استراتژیک مشترک و علاوه بر آن موضع واحد در قبال رژیم صهیونیستی و آمریکا دارد.



از سوی دیگر توقف جنگ از سوی عربستان سعودی و در سایه دستاوردهای نیروهای یمنی، یک موضوع بسیار مهم برای محور مقاومت است و این محور می‌تواند به سواحل دریای سرخ، باب المندب، خلیج عدن و همچنین ورودی دریای عرب بیش از پیش متمرکز شود و از این رو با جبهه صهیونیستی- آمریکایی که در صدد بیرون راندن محور مقاومت از این مناطق است، مقابله کند. در ادامه جایگاه حکومت یمن در میان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نیز تثبیت می‌شود.



این کارشناس امور نظامی لبنانی در بخش پایانی نوشت: با توجه به مسائل گفته شده، می‌توان نتیجه گرفت که راضی کردن دولت سعودی برای توقف جنگ بسیار دشوار است. چرا که این عقب‌نشینی از جنگ آثار مستقیمی بر عربستان سعودی، امارات، اسرائیل و آمریکا دارد اما با ادامه یافتن شکست‌های نظامی، استراتژیک و سیاسی برای ائتلاف سعودی و افزایش قدرت نیروهای ملی در صنعاء، مهاجمان مجبور به توقف جنگ و به حل و فصل سیاسی بحران قانع خواهند شد.


انتهای پیام

پاسخی بگذارید