شاخه سبز - هدی سادات چاوشی: صدای سرفه می آید. کاش مردم خطر را درک کنند. انگار شخصی در حال خفه شدن است. در انتهای یک مسیر کمک میخواهد ولی نفسش در گلو مانده است. از شنیدن صدای سرفه، سرم درد میگیرد. شب تا صبح ادامه دارد. هم سرفه و هم سردرد من. صبحها بیشتر است. مثل پرندهها که صبحها بیشتر های و هوی دارند. مثل دریای مواج که با نرمشپذیری بیشتر نسبت به خاک و با گرانش خورشید، آب بدنش دچار خفتن میشود. مثل یک سیب سرخ یا نایژکی پرخون، وقتی براثر جاذبه به زمین میچسبد. اندامش شبیه یک گنجشک شده... گنجشکی که در یک قفس اسیر است.
شبیه داستانهای تاریخی و بیرحم، انگار چیزی یا کسی در سینهاش چنگ انداخته که خون بالا میآورد. شبیه شخصی که سم خورده است. چشمهای بیمار سرخ میشود. وقتی سرفه میکند، دستهایش میلرزد. تازیانههای کرونا، مظلوم دیگری را پیدا کرده و در حال دستدرازی و تجاوز به جسم و سیستم ایمنی اوست. بدنش هر لحظه با شوک حاصل از آزادسازی مواد شیمیایی به نام سایتوکاین به تب و لرز وادار میشود.
با هردم، بدنش بیآبتر است و دم و بازدمش خدشهدارتر از قبل. ونتیلاتور هم گاهی برایش جوابگو نیست. «موسسه پژوهشی وابسته به شرکت بیمه خدمات درمانی AOK»، «انجمن مراقبتهای ویژه و فوریتهای پزشکی DIVI) » و «دانشگاه فنی برلین» سه موسسهای هستند که پس از تحقیق در مورد آمار مرگ در پی ابتلا به بیماری کووید ۱۹ در نتیجه مطالعه خود که در یک مجله تخصصی پزشکی منتشر شد، اعلام کردند: در حالیکه احتمال مرگ در بیماران متصل به دستگاه تنفس مصنوعی ۵۲ درصد است این احتمال در مورد بیمارانی که زیر دستگاه نرفتهاند به مراتب کمتر یعنی ۱۶ درصد است که «راینهارد بوسه، استاد مدیریت بهداشت و درمان دردانشگاه فنی برلین و یکی از مؤلفان مقاله نتیجه این تحقیق» تصریح میکند: اگر درصد را در نظر نگیریم و آمار کل مرگ در اثر آلودگی به ویروس کرونا را در نظر بگیریم میبینیم که در مجموع تعداد فوتشدگان در دسته دوم بالاتر است؛ یعنی در بین مبتلایان به کووید ۱۹ که به دستگاههای تنفسی متصل نشده بودند.
کلاغها و شکم کلاغها مدام غار و قار میکنند. تلفن پشت هم زنگ میخورد. استرس شدیدی بر فضا حاکم است. پزشک معالج به ما و بیمار نوید بهبودی میدهد. «پزشکها و مسؤولان ایرانی» مثل «رهبر کره شمالی، کیم جونگ اون» نیستند که بخواهند مانع از شادی باشند. حتی در برههای شاهد استقرار روانشناسان جهت کاهش استرس و اظطراب و رقص پرستاران و تولید نشاط و روحیه در بخشهای قرنطینه بیماران مبتلا به کرونا و دیگر افراد جامعه بودیم؛ چون واقفند نیکاندیشی طبق آیات و روایات، یکی از نشانههای سلامت روان و جسم است و به همین دلیل «جلسات هیئت رئیسه در علوم پزشکی» و «ستاد مقابله با کرونا» فعالانه در تلاشند تا از نظارت بهداشتی و نتایج امیدبخش تولید داروی کرونا خبر دهند و درک خطر را برای مردم با انجام یکسری محدودیت بازگو کنند.
پوست بر استخوانش چسبیده است. نبضش مثل پاندول ساعتِ جلسۀ کنکور در حال بازی با روح و قلب ماست... مثل صدای زنگ تلفن وقتی پشت خطی هستی و کمک میخواهیم... مثل ویبره تلفن همراه وقتی علائم ارسال پیام را هشدار میدهد چون بعضی در بدترین شرایط زیستی جهان، آن بیرون مشغول نزاع بر سر چون و چرای افزایش دلار و تورم هستند و شاید موارد دیگر... که سرفههای مفرط او نیز همچنان با زندگی و دنیا نزاع دارد و در حال تورم است.
ریههایش انگار به هم چسبیده. شاید اکسیژن موجود در خونش کاهش پیدا کرده است. مثلا 85 یا 75 یا...//_
همانطور که باریک و بیجان بود، جدیدا لاغرتر هم شده است. زردآبهای صفرایش با رنگ صورتش یک رنگ هستند. اشک از گوشههای چشمش میریزد. ما هم اشک میریزیم. او از دردِ ناچاری و عدم فرار از چنگالهای کرونا شیطان،_ ما از شدت ترس از دست دادن و عدم توانایی در یاری.
تب و لرز دارد. مدام میلرزد. اما دلش آب و هوای خنک میخواهد.
تکیه بر دیوار یعنی چند لحظه هم که شده، سرفهاش قطع شده است.
تلفن مرتب زنگ میخورد. انگار مردم نگرانند. عدهای بخاطر خشتی از مال ورثهای که بر زمین نماند تا ورثهمندتر شود، عدهای برای دریافت حقوق سرماه و عدهای موعد وصول چکشان شده و پول طلب دارند... که مرتب تماس میگیرند. حتی آنها که سالیان سال ترک صلهرحم داشتند، حتی ناآشناهای کمآشنا...
سن بیمار 70 است. همین چند روز پیش پیام تبریک سالروز تولدش را به من نشان داد و تبسم کرد. یکی از همراه اول، یکی از بانک و باز هم از بانک و باز هم از بانک و...
تواناییِ خوردنِ یک نصفه لیوان آب را ندارد. آدمی گاهی به چه روزی میافتد. امان از این ویروسهای دستساز بشر که بعید هم نیست ماحصل پروژۀ ژنوم و تکنولوژی ژنتیک باشد... اما جنگ تا کجا... مگر قرارمان صلح پایاپای نبود! پس این رویکرد استعماری چه معنایی دارد.
مقاومت بدنش کاهش یافته است. نه توان نشستن دارد نه توان ایستادن. بیماری قند دارد. هر روز بیش از قبل در خود فرو میرود. انگار در حال تبخیر و ذوب شدن است. ما هم مدام در حال سررفتن هستیم. چه در کمطاقتی در عدم مراعات مردم، چه از شدت کلافگی و جهل اطرافیان وقتی ماسک نمیزنند و استفاده از ماسک را الزام نمیدانند مگر با اعمال رفتارهای سلبی.
مدام سرفه میکند. امان از سرفه...
مردم مراعات نمیکنند. شاید پروژۀ ژنوم، قدرت تفکر و همدلی را از برخی گرفته.. که نه تنها در رعایت پروتکلها دقت ندارند، بلکه در رفتار و کلام نیز باید به زور وادارشان کرد تا مقررات را جهت سلامت و امنیت جهانی رعایت کنند... خصوصا آنها که انسانیت را کمتر فهم کردهاند.. کسی چه میداند!...
یک نفر زیر سِرم است. استخوان درد و بدن درد دارد. از درد مفصل مدام ناله میکند و به خود میپیچد_، اما به جای اینکه ما به او دلداری دهیم او میخواهد به ما دلداری و روحیه دهد. خیلی عجیب است. شاید این به این دلیل است که او یک پدر است...!...///
مدام از همه حلالیت میطلبد. من هم وقتی اسیرکروناشیطان بودم از همه طلب دعا میکردم و حلالیت میطلبیدم اما نه اینقدر مهربان_ شاید چون من یک پدر نبودم.
با کمی لبخند ترک برداشته و بند زده، میگوید اسم رادیو پیام را باید بگذارند رادیو دلپذیر، از بس که تبلیغ دلپذیر را میکند ولی در حین صحبت بشدت سرفهاش میگیرد... باز هم سرفه میکند.... زبانش همانند یک کویر، خشک است و حرف زدن و تکانش زبانش در دهان، شبیه تکه خاری در گلویش...
رادیو در حال پخش یک موزیک غمگین است و گاهی اعلام فوتیهای مبتلا به کرونا. انگار مردم هرجور باشند به همان عادت و تمایل دارند. اخبار بد برایش مفید نیست. اگر بدانیم اخبار ناگوار در روز چه ساعتی پخش میشود، همان ساعت مانع از شنیدن میشدیم اما خبری از ستاد خبری واحد نیست که کانالها و سایتهای قارچی هم هر لحظه از خودشان خبر میسازند بدون آنکه نظارت صحیحی بر آنها اعمال باشد که قور و غار شکم کلاغها را ظاهرا نمیتوان آرام کرد.
یک نفر زیر دستگاه تنفس مصنوعی منتظر بهبود است. فرد بمثابه کل است. برادر حتی نمیتواند به عیادت برادرش بیاید. روزگار عجیبی است. اخلاق زیستی، گمشدۀ روزگار بعضیهاست. موشها به بعضی مناطق حملهور شدهاند_ موشها که نماد مرگ و الهامبخش ترسند و به راحتی در جریان فاضلابها شنا میکنند و هر لحظه برای زندگی بشر خطرناکتر از قبل هستند. موجوداتی که هرچند گوشتخوار و نانجیبند اما گاهی از برخی انساننماها بر بافت و جامعۀ انسانی کمخطرتر و ناموذیانهتر هستند.
انتهای پیام /