گروه: سایر / یادداشت
تاریخ : 1399/08/14 14:38
شناسه : 398585


شاخه سبز -  نویسنده: منیژه صالح پناه - از اصلی‌ترین دلیل روی آوردن سینما به ادبیات، تکراری شدن داستان‌های فیلم‌ها بوده است تا بدان جا که دیگر قصه‌های عاشقانه‌ی سوزناک و حتی آثار طنز هم بینندگان را راضی و اقناع نمی‌کرد و از سویی چنین تصور می‌شد که نکند دوره‌ی سینما به سر رسیده باشد. فرانسه از اولین کشورهایی بود که در اوایل قرن بیستم پای ادبیات را به سینما باز کرد. پس از تأسیس موسسه فیلمسازی فیلم هنری توسط برادران  لافیت و اقبال به آثار نویسندگان بزرگی همچون آناتول فرانس، هنری لاوادان آن‌ها کوشیدند جلوی مرگ زودرس مضمون در سینما را بگیرند. به دنبال این، گویی سینماگرانِ دیگر نیز به کشف این منبع پرداخته و آثار نویسندگان شهیری همچون امیل زولا، الکساندر دوما، ویکتور هوگو و انوره دو‌بالزاک نیز مورد اقتباس قرار گرفتند و درواقع راه و روش تازه‌ای در سینما بدعت گذاشته شد. در انگلستان نیز فیلمسازان و اخص فیلمنامه‌نویسان به سراغ نویسندگانی چون ویلیام شکسپیر رفتند. بعدتر سینمای آمریکا با سرعتی بیشتر در این راه گام نهاده و به دراماتیزه کردن آثار ادبی پرداخت؛ از جمله آن‌ها می‌توان به ربه‌کا، بانی و کلاید، کازابلانکا، همشهری کین، بر باد رفته، کشتن مرغ مقلد و ... اشاره کرد.
 
     از فقر زودهنگام مضمون که بگذریم یکی از دیگر دلایل اقبال به ادبیات توسط سینماگران این بود که می‌پنداشتند سینما، چون هنری نو و تازه از راه رسیده است بدون استظهار به ادبیات که قدمتی چند هزار ساله دارد شاید نتواند به حیات خود ادامه دهد هرچند این برهان مخالفانی داشت و طرفداران سینما می‌کوشیدند تا قدمت سینما را اثبات کرده و خط بطلانی بر نوظهور بودن سینما بکشند این که: بشر اولیه برای بیان نیازها و خواسته‌ها خود از تصاویر سود می‌جسته است. 

    از دیگر دلایل ورود ادبیات به سینما می‌توان دلیل اقتصادی را برشمرد. سینما تنها هنر نیست بلکه  هنر _ صنعت است و جنبه‌ی اقتصادی در آن نقش بزرگی را ایفا می‌کند به عبارتی توجیه اقتصادی برای سازندگان فیلم بسیار حائز اهمیت است. نمی‌توان منکر این حقیقت شد که سینما با روی آوردن به حوزه‌ی ادبیات درصدد برآمد تا خود را از گرداب انحطاط برهاند، گویی نگاهی بهره‌جویانه پشت این استفاده سینما از آثار ادبی بوده است. 

     از منظری دیگر، سازندگان فیلم می‌پنداشتند تولید سینمایی یک قصه‌ی پُر فروش ادبی، یحتمل تضمین گیشه را به دنبال خواهد داشت و این درحالی است که فیلمنامه‌ای که ناآزموده و برای تماشاچی جدید است؛ تا حدود زیادی نمی‌تواند بازگشت سرمایه را ضمان شود حال این دلیل تا چه اندازه می‌تواند قابل اعتنا باشد؛ خود، جای تأمل دارد.

تفاوت سینما و ادبیات

    پیش از بررسی رابطه‌ی میان ادبیات و سینما باید قابلیت‌ها و توانایی‌های این دو شکل هنری را مورد بررسی قرار داده و کیفیت و اندازه و مقدار این قابلیت‌ها را واکاوی نمود. حال چه با رابطه‌ی بین این دو هنر، موافق یا مخالف باشیم؛ می‌خواهیم به کیفیت و چگونگی رابطه‌ی بین ادبیات و سینما بپردازیم بدون برحق بودن یکی بر دیگری و بالعکس زیرا همیشه بین رابطه‌ی این دو مناقشه بوده است. طرفداران اصالت ادبیات عمدتاً براین عقیده هستند که ادبیات هنری اسطقس‌دار است و پُر از کهنگی و ریشه و اصالت و این درحالی است که سینما هنر تازه سال است بدون تجربه و باید سال‌ها بگذرد تا به پای ادبیات برسد.   

    ادبیات با کلمات سر و کار دارد و سینما با تصویر و این خود بزرگترین تفاوت در روش و منش انتقال روایت است. عده‌ای معتقدند داستان و ادبیات از سینما پیشتر است بدون شک خیلی از چیزهایی را که می‌شود با ادبیات گفت هیچ وقت نمی‌توانیم با سینما بیان کنیم و برعکس مخالفان این نظر می‌گویند سینما تنها در دیالوگ به کلمات نیازمند است و لاغیر و سینما سوار بر مرکب تصویر وادی واژه‌ها را پشت سر گذاشته و از مرز تخیل بالاتر رفته و خلاقیت و نوآوری به همراه می‌آورد. 

انواع کلی اقتباس

     و اما سوال مهمی که پیش می‌آید این است: آیا آثار ادبی مشهور پس از اقتباس به سینما ارزش‌ها و ویژگی‌های ادبی‌شان حفظ می‌شود و یک سینماگر تا کجا می‌تواند در اصل داستان دخل و تصرف کند و پیش برود؟ در این باره پاسخ‌ها متفاوت است عده‌ای وفاداری به اصل را نپذیرفته و آن را رد می‌کنند و اما عده‌ای معتقدند که باید بدون دخل و تصرف و تغییرات، یک اثر ادبی را به سینما تبدیل کرد. به اقتباس اولی اقتباس آزاد و به دومی اقتباس وفادارانه می‌گوییم. اقتباس آزاد مقید به اصل قصه نبوده و برداشت آزاد خود از داستان را با جلوه‌های بصری زیبا و تماشاگر پسند درهم می‌آمیزد.

تداوم ارتباط ادبیات و سینما 

    رابطه‌ی درست و یا نادرست سینما و ادبیات تقریباً عمری به اندازه‌ی عمر خود سینما دارد و واقعیت این است که هر دو طرف این رابطه از وجود آن بهره برده‌اند و تأثیر این دو را فقط نمی‌توان معطوف به یکی از آن‌ها دانست یعنی بگوییم فقط سینما از ادبیات تأثیر پذیرفته است این در حالی است که ادبیات در داستان‌های جدید تا حدودی خود را به سینما نزدیک کرده است.

    امروزه نیز اقتباس از آثار ادبی جدید تا تفسیر به روز و برداشت‌های مدرن از کارهای کلاسیک شکسپیر و نویسندگانی چون جین استین و غیره انجام می‌شود. با توجه به وجود چنین رابطه‌ی تنگاتنگی که برای سینما و ادبیات سودهایی به همراه داشته سینما همچنان به اقتباس کردن ادامه می‌دهد.





انتهای پیام /

پاسخی بگذارید