تاریخ : 1400/05/5 11:33
شناسه : 399105

رنگ يکي از مهم ترين عناصري است که مي تواند به سادگي و با هزينه اي کم تر از ساخت و ساز براي تعريف فضاها،در ایجاد خوانايي و حس وحدت و خلق حس مکان به ما کمک کند. ازطرفی عمده ترينِ هدف طراحان و مدیران شهر، دستيابي به هويت و چشم انداز و دورنماي تعيين شده ي شهر است.

اصولا در شهرهای امروز، توجه به مقوله ی رنگ و تاثیرات فضایی آن بر ساکنان شهری کمتر مورد توجه قرار می گیرد.براساس یک تفکر سیستمی سازمان یافته در صورت استفاده از این عامل در ساختار شهرهای امروز، از مقیاس خرد آن گرفته (دکوراسیون داخلی و نماهای بیرونی) تا مقیاس کلان، در حد شهرهای فعلی، می توانیم با برنامه ریزی اصولی و علمی در ایجاد تمرکز ذهنی و افزایش احساس آرامش در قالب محیط، موثرتر عمل نماییم.
رنگ در معماری نه تنها یک ویژگی اساسی، بلکه تشکیل دهنده بخشی از میراثی که مافوق ارزش های زیبایی شناسی ناب است و یک ارزش فرهنگی به لحاظ انسان شناسی تلقی می شود. در هر دوره ای از تاریخ مشخص شده است از طریق تئوری های خاص برتر و مسلطی از فرم و ظاهر معماری، راه و روشی خاص از شناختن وفهمیدن طریقه استفاده از رنگ در معماری بکار می گیرد همچنین رابطه ای عمیق و اساسی بین رنگ و تکنیک های ساختاری متفاوت وجود دارد که در هر دوره ای از زمان موجود ودر دسترس است. به عبارت دیگر، هر دوره معماری تاریخی میدان ها و حوزه های کروماتیک خودش را دارد، که نهایتاً از نمونه های اساسی و از تکنیک های ساختاری موجود مشتق شده است.
منظرشهری از شاخه های رشته معماری منظر می باشد که به دنبال رویکرد جدید به محیط و ادراک انسان از محیط تعریف می شود. در این نگاه "منظر شهری" نزدساکنین شهر، حامل معناست؛ به نحوی که تاریخ، فرهنگ، طبیعت و خاطرات جمعینسل های مختلف را از دیدگاه های متفاوت بیان می کند.
برای طراحی و بالا بردن کیفیت فضای شهر، فعالیت ها و تخصص های متفاوتی در نقاط مختلف جهان پدید آمده است که از آن جمله می توان به منظر شهری، طراحی شهری، طراحی محیط، برنامه ریزی شهری و ... اشاره نمود.طراحی شهری مورد نظر اکثر گویندگان ایرانی، اقدامی است سه بعدی که تنها با هدف آن معرفی گردیده است: ارتقای کیفیت فضا. در حالیکه از منظومه تئوریک و نظری تعریف شده ای بهره نمی‌برد و در حالت متعارف خود مولفه های اقتصادی- اجتماعی و ترافیکی را در طراحی ارجح می‌شناسد.
"منظر شهری" نزد ساکنین شهر، حامل معناست؛ به نحوی که تاریخ، فرهنگ، طبیعت و خاطرات جمعی نسل های مختلف را از دیدگاه های متفاوت بیان می کند؛ در واقع منظر شهری به عنوان پدیده ای عینی- ذهنی نزد شهروندان شناخته می شود. باید توجه داشت در این نگاه جدید دیگر "عین" نمی تواند از "ذهن" جدا باشد و منظر شهری نیز نمی تواند "عینیتی مستقل از انسان" تعریف شود.
نكته عجيب و جالب در مورد رنگ اين است كه در واقعيت، رنگ وجود ندارد! از نظرعلم فيزيك چيزي وجود دارد كه داراي جسم و يا ماده باشد و بتوان به آن شكلداد و آن را لمس كرد. شيء رنگي را مي توان لمس كرد و يا به آن شكل داد؛اما اين خود آن شيء است كه موجوديت خارجي دارد نه رنگ آن. رنگ تنها ظاهردارد، چيزي كه به صورت لحظه اي ديده مي شود؛ همين و بس. نكته اصلي مورد بحث ما، عوامل تاثير گذار بر رنگ است و در واقع مي خواهيم بدانيم كه با آن تفاسير درمورد فيزيك نور و بوجود آمدن رنگ، در نهايت، چه رنگي بوجود مي آيد وهمچنين چه نامي بر آن بنهيم و از آن چگونه در طراحي استفاده كنيم. وقتيرنگ ها را شناختيم، آنگاه به عناصر موجود در فضاي سبز باز مي گرديم و ميگوئيم كه در چه شرايطي آنها چه رنگ هايي دارند و چگونه و با چه تركيبيبايد به كار گرفته شوند.
چرخه رنگ متشکل از دوازده رنگ است که سه رنگقرمز، زرد و آبی در آن رنگ های اولیه و رنگ های میان آنها به عنوان رنگهای ثانویه شناخته می شوند.استفادهاز رنگ های هم خانواده که در چرخه رنگ در کنار هم قرار گرفته و به اصطلاحهمسایه هستند ترکیبی ملایم و هماهنگ را ایجاد می کند که نگاه بیننده را بهراحتی از یکی به دیگری رهنمون می شود. استفاده از یک رنگ با میزان کمی ازرنگ مکمل آن چنانچه به درستی و در اندازه های صحیح صورت گرفته باشد نتیجهای درخشان و چشمگیر می آفریند و بر جذابیت مجموعه رنگی حاضر می افزاید ومانع غالب شدن کامل یک رنگ بر فضا می شود.
رنگها با تمامی عوامل و جزئیات زندگی ما چنان رابطه تنگاتنگی دارند که باید گفت رنگها بسان پله هایی هستند که وجود فیزیکی و روحی انسانها را با سایر جزئیات و پدیده های جهان هستی در ارتباط قرار می دهند این ارتباط و تاثیر به حدی است که حتی انسانها در کلمات و جملات خود نیز برای بیان احساسات درونیشان از رنگها استفاده کرده و آن را بیان می دارند. خیلی از ما به هنگام بیان و تعریف احساسات فیزیکی و درونی خود از رنگها استفاده می کنیم. مثل اینکه‌: «فلانی از خشم سرخ، سرخ شده بود.»
انسانها در رابطه با رنگها اشتراک عقیده ندارند، یعنی هر فردی نسبت به رنگی جاذبه و دافعه خاصی از خود نشان می دهد. شاید رنگهایی که برای شما بسیار جالب و زیبا خوشایند هستند، برای دیگران بی معنی و یا کم ارزش جلوه کند. و این کاملا طبیعی است که شما رنگی را بپسندید و یا نپسندید. و ما تا بحال سوالهایی در ذهن مان ایجاد شده که تا چه اندازه می توان از رنگها سود جست.
رنگ زمانی ظاهر می شود که فرکانس نوری در محیطی متناسب شدت گرفته و متظاهر گردد. رنگ علیرغم خصوصیات ایجاد انگیزه، هوس، شادمانی، ساختاری و حتی تهیجی، دارای خصوصیات سوزاننده و برنده نیز هست. هر رنگ دارای خصوصیات منحصر به فرد درمانی و تعادل بر انگیزی است. یکی دیگر از خصوصیات رنگها این است که می توانند تا اعماق نیروی ادراک و شعور ما نفوذ نمایند. رنگها جز لاینفک زندگی ما هستند و ما هر چه در اطراف خود می بینیم دارای رنگ است و از این خواص رنگها در جاها و استفاده های مختلف می توانیم بهره گیریم از جمله مراکز درمانی، بیمارستانها، مدارس، محیط کار، و رنگهایی که در تزئین شهر استفاده می شود و... حال باید از تاثیرات رنگ که شاید در بعضی از موارد به آن توجه کمی می شود توجه بیشتر و بهره ای بیشتر جست و استفاده بهتری برد.
اهميت رنگ در تقويت هويت شهري و خوانايي محيط و در ايجاد فضاهاي شهري سرزنده و شاداب و القاي حس مكان و فضا و حس وحدت در كنار مبلمان شهري در شهر حائز اهميت است و همچنين تأثيرات رواني بر روي افراد و ايجاد كيفيتهاي فضايي نيز از ضرورتهاي استفاده از رنگ در مبلمان شهري است. از نظر کارشناسان شهرسازی و معماری: رنگ به عنوان يکي از عناصر تلطيف کننده محيط مي تواند تاثيرات بسياري در هويت بخشي و خوانايي محيط به وجود آورد. بايد توجه داشت که نمي توان همه جاي شهر را به شکل يکسان و يکدست رنگ آميزي کرد. با توجه به اينکه مبلمان شهري در بيشتر کشورهاي دنيا از عناصر خواناي محيط محسوب مي شود، رنگ اين عناصر هم مي تواند جزئي از هويت و خوانايي محيط شوند. گاهي بايد برخي از عناصر مبلمان مانند سطل هاي زباله، صندوق هاي پست و کيوسک هاي تلفن به شکل واحد رنگ شوند اما الزامي براي متحد بودن رنگ بقيه عناصر وجود ندارد و شرايط فرهنگي و بافتي هر منطقه در تعيين نوع و جنس رنگ تعيين کننده است.
توليدات انساني دو گونه است يكيتوليداتي كه براي رفع نيازهاي روزمره‌ي زندگي به وجود مي‌آيند این گونه توليداتيهستند كه فقط به اين دليل به وجود مي‌آيند تا در انسان توليد لذت كنند. يكي از صفات انسان درك لذت است و اینکه از چه چيزي لذت مي‌برد. همچون خود كلمه‌يزيبايي كه مفهومي نسبي است. يك نوع آسايش و رفاه روحي پيدا مي‌كند. سزاربروندي اثري را كه به دليل و به چشمداشت لذت روحي ساخته مي‌شود هنر ناممي‌نهد. در برخي فرهنگ‌ها به ويژه فرهنگ اسلامي و ايراني زيبايي از صفاتخداوند است. بدينسان گرايش تاره‌اي به وجود آوردند كه هنر خاك (earth art) يا هنر زمين (land art) نام گرفت. هنر زمين و يا خاك را ميتوان گونه اي از هنر دانست كه به جاياستفاده از زمين به عنوان مكاني برای ارائه اثر هنری در آن ، زمين خودتبديل به يك كار هنري مي‌شود.
«سروزيه » استاد هنردر فرانسه بود در اوايل قرن « گوگن » را خداي هنرمي‌دانست. نزد گوگن رفت و از او تقاضا كرد كه دستورالعملي به او بدهد تابراي شاگردانش نقل كند. گوگن در قوطي سيگار را برداشت و سه رنگ روي آنگذاشت سبز و زرد و آبي از او پرسيد اگر از پنجره هتل بيرون را نگاه كني چهچيزي مي‌بيني؟ گفت زيباترين زردت را به كار ببر. پرسيد آن درخت‌ها چه رنگهستند؟ گفت زيباترين سبزت را به كار ببر و زيباترين آبيت را به كار ببر وآن در قوطي كه بعدها طلسم «نبي‌ها» مي‌شود و ايراني‌ها از صدها سال پيشهمين دستور را به كار مي‌بسته‌اند.
کریستوفر الکساندرفلسفه زیبایی در طبیعت را در مطابقت کامل ظرف بامظروف آن می داند؛ وی معتقد است که هر ظرفی به نسبتی که به این تطابق نائلآید,یعنی به میزانی که " در آنچه هست" با" آنچه که باید باشد " قرابتبیشتری برقرار کند, زیباتر است. در حیطه معماری اگر معماری ظرف زندگی انسان باشد , پس نیل به معماری خوب مستلزم شناخت خصوصیات مظروف آن,یعنی محيط و قابليتهاي آن است.به عبارت دیگر شرط رسیدن به معماری خوب، برای رسیدن به مکانهایی زنده و جاودانه, شناخت زندگی است. از نظر کارشناسان شهرسازی و معماری:  رنگ به عنوان يکي از عناصر تلطيف کننده محيط مي تواند تاثيرات بسياري در هويت بخشي و خوانايي محيط به وجود آورد.

رنگ در شهر هاي قديم
رنگهاي طبيعي مصالح محلي كه بناها به وسيله آنها ساخته مي شد، به شهر چهره اي هماهنگ و همگون مي داد و با روحيه، اقليم و فرهنگ مردم نيز بيشتر مطابقت مي كرد به اين ترتيب رنگ هر شهر تثبيت شده بود و جنبه اي از هويت آن محسوب مي شد. بنابراين، با وجود تفاوت در مقياس و عملكردها، نوعي وحدت كلي بر سراسر شهر حاكم بود. هر شهر هويت رنگي خاص داشت. در اين شهرها، بناهاي شاخص شهري به ويژه بناهاي مذهبي با تزئينات كاشي فيروزه اي رنگ در زمينه خاكي خود مي درخشيدند و خود را متمايز مي كردند. شهرهاي كويري، با آسمان آبي، درختان سبز و بناهاي خاكي و گنبدهاي فيروزه اي رنگ، تصويري چشم نواز در ذهن وخاطر هر بيننده اي حك مي نمودند. تجربه حركت در چنين فضاهاي شهري به دليل وحدت آن، آرامش بخش و به دليل تنوع رنگي به جا و حساب شده سرزنده و متنوع بود.
استفاده از رنگهاي طبيعي در شهر
همان طور كه مبلمان منزل و فضاي محيط مسكوني بايد از هماهنگي و نظم در انتخاب رنگها برخوردار باشد، اجزاء تشكيل دهنده شهر نيز در صورت تبعيت از اصول تركيب و هماهنگي در رنگها فضايي مطلوب و آرامش بخش را براي شهروندان خواهد ساخت. فضاهاي سبز شهري مهمترين عنصر تامين كننده تنوع رنگ هستند، و در شكل دهي به سيماي رنگي شهر نقش اساسي دارند.
رنگ مهمترين عامل در جذابيت پارك ها و فضاهاي سبز شهري است و آگاهي از كاربرد متناسب رنگها موجب نيل به مقصود خواهد شد. يكي از وظايف طراحان چشم انداز، آگاهي از دانش تركيب رنگ، روانشناسي رنگها و آشنايي با گونه هاي گياهي تامين كننده آن است. درختان و درختچه ها و پوشش گياهي بسياري را در طبيعت مي توان يافت كه با تغيير رنگ در فصول مختلف موجب تنوع در چشم اندازهاي شهري مي شوند. در تركيب رنگ گياهان در هر منظره مي توان از دو روش كلي تبعيت نمود؛ روش اول تركيب رنگهايي است كه در چرخه طيف رنگهاي مجاور يكديگرند، مثل تركيب رنگهاي قرمز، قرمز - بنفش و بنفش. در اين روش تركيب رنگ هر اندازه محيط مورد نظر وسيع تر باشد، طيف رنگي و رنگهاي مجاور انتخابي بيشتر است. برعكس با كوچك شدن محيط، رنگهاي انتخابي محدود خواهد شد.
روش دوم، در تركيب رنگها، نقطه مقابل روش اول است. دراين شيوه از رنگهاي مكمل و رنگهاي مقابل يكديگر استفاده مي شود، به عنوان مثال طراح از گياهاني با رنگهاي بنفش- زرد و يا قرمز - سبز در مجاورت يكديگر استفاده مي كند. اين شيوه بيشتر در مواردي استفاده مي شود كه هدف طراح جلب توجه و نظر بينندگان به چشم انداز است.
ديدگاه طراحي شهري
استفاده فراوان از رنگهاي تند و متفاوت در پروفيل در و پنجره تا شيشه هاي رفلكس با رنگهاي تند و خيره كننده براي تك تك ما ملموس و آشنا اند. اين رنگها بر سردرگمي فرد در فضا مي افزايند، چرا كه هر رنگ داراي پيام و داراي بار معنايي خاصي است. زماني كه بدون توجه به معاني نهفته در رنگها از آنها استفاده شود، محيط به مكاني ناراحت كننده و ناخوشايند براي فرد بدل مي گردد.
رنگ كه خود عنصري هويتي و عاملي براي تقويت خوانايي است، امروزه چنان در شهرها و محله ها به صورت تصادفي و سليقه اي به كار گرفته مي شود كه بخشهاي تازه ساز شهرهاي ايران، تفاوت چنداني با شهر مشهد ندارند. اين اغتشاش و بي نظمي و بي هويتي در همه جا يكسان است و تنها از همين جهت مي توان ميان شهرها تجانس و تشابه يافت.
اين در حالي است كه هر شهر، بسته به اقليم، مصالح بومي، فناوري و منابع سليقه و فرهنگ افراد، رنگ نماها، در و پنجره ها، مبلمان شهري، كف سازي، سقف و بام اصولا تمامي عناصر شهري به رنگهاي خاصي محدود مي شود كه به نوعي شناسنامه رنگ شهر به شمار مي آيند. از كنار هم گذاشتن اين نمونه هاي رنگي مي توان پالت رنگي شهر را كرد. رنگهاي پالت رنگي شهر مطلوب در دامنه هاي مشخص و هماهنگ قرار دارند و اكثرا تناسبات رنگي با يكديگر هستند.
رنگ يكي از عناصري است كه در كنار نور، بافت، فرم و شكل بر ادراك بصري افراد از محيط تاثير مي گذارد؛ اما در عين حال شايد بيش از هر مقوله ديگري در طراحي، با آن به صورت تصادفي برخورد شود. رنگها داراي وزن ادراكي اند : رنگهاي روشن سبك ترند و رنگهاي تيره سنگين تر. رنگ سياه در اين مورد استثناست وخالي بودن را القا مي كند. رنگهاي متفاوت القاء كننده مسافت و فاصله نيز هستند. رنگهاي گرم نزديك تر حس مي شوند و فضا را تنگ تر مي كنند، در حالي كه رنگهاي سرد دورترند و فضا را وسيع تر نشان مي دهند. در ضمن بايد توجه داشت كه چگونگي قرار گيري رنگها در كنار هم و نقشهاي زمينه نيز بر اين ابعاد تاثير مي گذارند. ادراك رنگي در مجموع به سه عامل بستگي داردشرايط محيطي كه رنگ در آن ديده مي شود خصوصيات سطح جسم منعكس كننده مانند بافت و توانايي آن براي جذب يا انعكاس نور،توانايي فرد براي ادراك رنگها.
روان شناسان مطالعات زيادي بر روي تاثير رنگ و نور بر ادارك ما از فضا و زمان انجام داده اند. همگان از تاثير رنگ بر حس وزن سبكي و سنگيني ، دما گرمي و سردي فاصله دوري و نزديكي و ابعاد بزرگي و كوچكي آگاه اند. حتي مقياس زمان نيز در فضاهاي داراي رنگهاي مختلف، متفاوت است. براي مثال، شنوندگان سخنراني در يك سالن آبي رنگ، آن را طولاني و كسل كننده مي يابند، در حالي كه همان سخنراني در يك سالن سرخ رنگ، هيجان انگيز و كوتاه تر ارزيابي مي گردد.
مجموعه اين عوامل باعث مي شود تا صرف نظر از ساير عوامل محيطي و خصوصيات فضايي، دو فضاي يكسان با تركيبات رنگي مختلف تاثيرات كاملا متفاوتي را بر ادراك انسان بگذارند.
تاثير رواني رنگ ها بر شهروندان را بسيار مهم ارزيابي مي شود: رنگ هاي تيره غالباً افراد را دچار افسردگي مي كند. اما رنگ ها نقش نماديننيز دارند براي مثال رنگ سبز و فيروزه يي بناهاي مذهبي را به ياد مي آورنديا رنگ هاي تند و شاد خاطره فضا هاي كودكي را زنده مي كنند.
رنگ جنبه يي از هويت شهر است و شهرها بارنگ هويت خود را تعريف مي كنند،: رنگ آميزي ديوارهاي شهر بدونتعمق هنرمندانه وافي منظور نيست. ورود هنر به عرصه شهر نيازمند نگرش جامعبه شهر است. در فضاهاي شهري رنگ ها بايد مكمل يكديگر باشند و باعث اغتشاشبصري نشوند. رنگ ها نبايد وسيله يي براي خودنمايي باشند.  بيبرنامگي در رنگ آميزي شهر حتي در نورپردازي هاي رنگي شهر تهران هم جا خوشكرده است. برج آزادي كه اين روزها با سيستم هاي مدرني نورپردازي شده استلحظه به لحظه رنگ عوض مي كند. برخورد سليقه يي با نورپردازي رنگي يك اثرملي كه ضابطه يي را برنمي تابد نمونه يي از روش استفاده از رنگ و نور درشهر است.
شهر زیبا، شهری است که در آن بین سه عنصر انسان و طبیعت و کالبد شهرتعادلی ایجاد شود و فاقد ناهمگونی‌های شدید فضای اجتماعی در میان محله های مختلفباشد و دارای چشم انداز آزار دهنده نباشد.رنگ به عنوان يکي از مهم ترين عناصر بصري مي تواند نمودي فعال و تاثيرگذار در منظر عمومي يک شهر داشته باشد. رنگ ها در فضاهاي شهري اين قابليت را به افراد مي دهند تا به آساني به تفکيک فضاها بپردازند و بتوانند فضاهاي مختلف را از يکديگر تميز دهند به عبارتي مي توان گفت رنگها براي شهروندان حکم نشانه ها را دارند مثلا رنگ فيروزه اي در فرهنگ ايراني نماد بناهاي مقدس و اسلامي مي باشد. قسمت عمده درک ما از محیط اطرافمان درکی بصری است. شب و روز، تاریکی و روشنایی دو عاملی هستند که انسان از ابتدا زندگی خود با آنها ارتباط داشته است. رنگی که در ذهن باعث تداعی استراحت، حالت انفعالی و شب می گردد. آبی تیره و رنگ زرد روشن معرف روز و آفتاب و فعالیت و امید است. از نظر روانی آبی تیره فعالیت را متوقف می کند و سکون و آرامش و بی حرکتی می آورد و زرد روشن به فعالیت میدان می دهد.
حفظ و تقويت خوانايي و هويت در شهر و در تک تک فضاهاي آن همواره از مهم ترين اهدافي است که مستقل از نوع فضا يا محل شهر يا فضا، مي بايد مورد نظر طراح و مدير شهري قرار گيرد. ابزارهاي زيادي براي رسيدن به اين هدف وجود دارند که توجه به هر يک از آن ها مي تواند ما را به نتيجه ي مورد نظر برساند. رنگ يکي از مهم ترين عناصري است که مي تواند به سادگي و با هزينه اي کم تر از ساخت و ساز براي تعريف فضاها، در ايجاد خوانايي و حس وحدت و خلق حس مکان به ما کمک کند. از عمده ترينِ اين اهداف، دستيابي به هويت و چشم انداز و دورنماي تعيين شده ي شهر است. بررسي سابقه ي رنگي شهر، يا به عبارت دقيق تر،پالت رنگي آن، به ما کمک مي کند تا بتوانيم آن را حفظ کنيم و يا براي هر شهر پالت رنگي خاصي تعريف کنيم که عناصر تشکيل دهنده ي آن همان واژگان رنگي يا در واقع انواع رنگ هايي باشند که در ترکيب با هم چهره ي رنگي فضاهاي شهري را تعريف مي کنند.
به اين ترتيب، مي بينيم که خوانايي محله ها به صورت طبيعي با رنگ آن ها مرتبط است عناصر سيماي شهر را مي توان با کدهاي رنگيِ خاص و متمايزي براي افراد تشخيص پذير ساخت. براي مثال، سطح بيروني سبز جنگل ها، باغ ها و مزارع، يا مرز آبي رنگ رودها و درياها به سرعت خود را از محيط مجاورشان متمايز مي کنند.
تراکم رنگ ها در گره هاي فعاليتي يا تقاطع ها و ميدان ها، به دليل افزايش فعاليت ها و وقايع در آن ها، باعث مي شود تا فرد پياده با نزديک شدن به آن ها متوجه ورود به حوزه ي فعاليتي متفاوت شود. البته تراکم رنگ در تقاطع ها همواره مناسب نيست و به مورد بستگي دارد. شهروندان از فضاها يا مکان هاي مختلف شهر توقعات متفاوتي دارند. برخي مي بايد سرزنده و شاد باشند، و برخي نيز آرام و متين.
استفاده از رنگ براي طراحان شهري تنها به موارد پيش گفته محدود نمي شود؛ ايجاد حس وحدت در عين وجود تنوع با کمک رنگ در کنار ديگر عوامل، نياز هر فضا يا شهر است. شخص نياز دارد تا ضمن قدم زدن يا حرکت در سطح شهر، تداوم پيوستگي را حس کند. زماني که هر بخش بدون ارتباط با بخش ديگر باشد، شخص احساس گم شدگي، سردرگمي و کلافگي مي کند. او حتي ممکن است از دليل انزجار و سرخوردگي خود اطلاع نداشته باشد. او به صورت ناخودآگاه به حضور در فضايي شهري که به او حس آرامش و نظم و هماهنگي ندهد، تمايل ندارد. چهره ي خاکستري و يکنواخت بسياري از شهرها نيز موجب افسردگي و دل مُردگي افراد در فضاها مي شود.
فقدان تنوع و سر زندگي، ناخواسته مانع حضور افراد در فضاها و مشارکت آن ها در زندگي مدني است. با توجه به اين مطلب، ايجاد تنوع و خلق شادي و نشاط در فضاهاي مناسب به صورتي حساب شده و انديشيده با کمک رنگ، به راحتي ممکن است. بارزترين نمونه ي آن خيابان هاي تجاري و فضاهاي بازي کودکان است که تنوع رنگي آن ها به منظور خلق فضاهايي شادي، به امري بديهي بديل شده است. حتي مناسبت هاي خاص نيز يادآور تنوع رنگي متفاوت از ساير اوقات سال هستند. مراسم شادي و جشن و سرور در ذهن همه مترادف با رنگ آميزي متنوع ومتفاوت در روز و شب است.
رنگ در بیان حالت یک مکان بسیار موثر است و تاکنون مکانیسم دیدن و دیده شدن رنگها نامعلوم مانده و اینکه چطور رنگها را می بینیم باعث بوجود آمدن نظریه های گوناگون شده است.
رنگ ها براي تشخيص اوقات مختلف، وقايع و مراسم و حتي ساعات مختلف روز نيز کمک بزرگي به شمار مي آيند. همين جا مي توان به ارتباط تنگاتنگ رنگ با زمان اشاره کرد. اين مساله اي است که حتي غالباً بهترين طراحان نيز آن را مورد توجه قرار نمي دهند. همان طور که در ابتدا اشاره شد، روان شناسان دريافته اند که رنگ هاي متفاوت يک فضا دريافت مدت زمان حضور در فضا را براي افراد تغيير مي دهند؛ اما اين تنها بخشي از ماجراست. بديهي ترين ارتباط رنگ با زمان، تغيير نور - و در نتيجه رنگ - در ساعات مختلف روز، در فصول مختلف و در آب و هواهاي متفاوت است. يعني تغيير شدت نور، زاويه ي تابش خورشدي وجود سايه و آفتاب و مانند اين ها در کيفيت رنگ ها تأثير مي گذارند و به صورت ناخودآگاه به فرد در تشخيص زمان کمک مي کنند و در واقع شخص با رنگ هاي مختلف، جهت يابي زماني خود را انجام مي دهد. حتي افراد در شهرهاي مختلف کدهاي رنگي متفاوتي براي زمان دارند.
ناآگاهي طراح نسبت به اين مساله، سردرگمي وحس ناراحتي را در افراد به وجود مي آورد. طبيعت در بسياري موارد بهترين الگو براي ترکيب رنگ هاست. اما در شهرهاي مدرن و امروزي ما، مردم عناصر طبيعي حضوري کم تر مي يابند و آسمان، بناها، کف خيابان ها و جز اين ها پيوسته به خاکستري و سياه نزديک تر مي شوند. گويي تمام اوقات روزها، ماه ها و سال ها به هم شبيه شده اند.
شخصيت رنگي و حال و هواي رنگي شهر در روز و شب کاملاً متفاوت است. شهرهايي که داراي زندگي شب و سرزندگي در تمام ساعات شبانه روز هستند، گاهي اوقات در شب چهره اي زيباتر دارند. تاريکي شب عيوب و آشفتگي فضا و جداره هايش را مي پوشاند و چراغ و نورهاي رنگين شهر و دورنماي آن را زيبا و دلپذير مي کند. حتي در اين زمان نيز رنگ نور چراغ ها اهميت زيادي دارند. به همين دليل انتخاب رنگ، نوع، شدت و ميزان روشنايي نواحي مختلف در شهر مي بايد با دقت زيادي انجام پذيرد و طراح و مدير شهري به صورتي برنامه ريزي شده و هماهنگ در مورد رنگ آميزي فضاهاي شهر در شب اقدام کند. زماني که به يک شهر نگاه مي کنيم، اگر براي لحظه اي بتوانيم فرم و شکل و بافت احجام را از نظر دور کنيم، شهر را به صورت تعدادي احجام و لکه هاي رنگي مي بينيم.
اين لکه هاي بزرگ و کوچک، ثابت و متحرک، متغيير يا دائم هستند. در مرحله ي نخست، مطالعه و برداشت اين لکه ها در شهر و در مرحله ي دوم، کنترل و تصميم گيري در مورد آن ها، از مهم ترين وظايف طراح و مدير شهري است.
معمولاً رنگ هاي غالب و ثابت و بزرگ، پالت اصلي رنگي شهر را تشکيل مي دهند که شامل رنگ سقف بناها، نماي ديوارها، کف سازي مبلمان شهري، پوشش گياهي و طبيعت شهر است. البته وجود عناصر تبليغاتي - از بيل بوردها و پلاکاردها گرفته تا تبليغات متحرک مانند اتوبوس ها و جز اين ها - را نبايد در هدايت هويت رنگي شهر از نظر دور داشت.زمينه ي کاري طراحي شهري عمدتاً بر پالت اصلي متمرکز است؛ هر چند راهنماهايي مانند ضوابط و توصيه هاي رنگ آميزي تبليغات محيطي، مبلمان شهري و نظاير اين ها نيز مرحله ي ثانوي کار او را تشکيل مي دهند.
يکي ديگر از کاربردهاي رنگ، کنترل يا پيش بيني رفتارهاي شهروندان است. براي مثال، در يک بزرگراه يا خيابان شيراني درجه ي يک به دليل نياز به بالا بودن سرعت و بزرگ مقياس بودن فضا و جداره هايش، از لکه هاي رنگي بزرگ و هدايت گر استفاده مي شود. وجود لکه هاي ريز و متنوع با جزئيات زياد که توجه رانندگان را به خود جلب کند، اشتباهي است که هدف از خلق اين گونه فضاها را مخدوش مي سازد. بر عکس، در يک پياده راه که هدف در آن حضور هر چه بيش تر پياده و مقياس کوچک است، توجه به جزئيات ريزتر، رنگ آميزي متنوع و قابليت شناسايي بيش تر و برقراري ارتباط براي افراد آن محل مورد نظر است.
براي مثال، در اقليم هاي سرد با آسمان خاکستري و تابش کم خورشيد، استفاده از رنگ هاي تند و زنده مي تواند عناصر را راحت تر قابل شناسايي سازد و فضا را شادتر کند، و از اين طريق در روحيه ي افراد تأثير مثبتي بگذارد و آن ها را تشويق به حضور در فضا کند. جهت يابي افراد نيز در شرايط نامساعد آب وهوايي، با رنگ تقويت مي شود. اين در حالي ست که در فضاهايي مانند يک ميدان تشريفاتي، مي توان با کم کردن تنوع رنگي، حس رسمي بودن و نظم و شکوه را القا کرد. در يک بازار يا پياده راه نيز مي توان با افزايش تنوع رنگي و استفاده از رنگ هاي شاد و تند به سرزندگي فضا افزود. رنگ ها براي افراد، ناخودآگاه حکم نشانه را نيز دارند و استفاده از رنگ هاي مشخص به صورت نوعي استاندارد درآمده است. علائم راهنمايي و رانندگي، مبلمان شهري، تابلوهاي راهنما و عناصر و جزئيات شهري در بسياري موارد داراي کدهاي رنگي اند که تغيير در آن ها موجب اغتشاش پيام هاي بصري دريافت شده از محيط مي شود.
نکته ي مهم اين است که در حيطه ي رنگ، طراح شهري حکم نقاشي را دارد که روي بومي سه بُعدي کار مي کند، که داراي مقياسي عظيم و همواره نيز در حال تغيير و رشد است. نظريه ي رنگ براي شهر در زمينه ي وسيع تر کاربرد دارد و هدف آن ايجاد هماهنگي در مکان هايي ست که عاري از هماهنگي اند
فضاهاي سبز شهري مهمترين عنصر تامين كننده تنوع رنگ هستند ، ودر شكل دهي به سيماي رنگي شهر نقش اساسي دارند.رنگ مهمترين عامل در جذابيت پارك ها و فضاهايسبز شهري است و آگاهي از كاربرد متناسب رنگها موجب نيل به مقصود خواهد شد. يكي ازوظايف طراحان چشم انداز ، آگاهي از دانش تركيب رنگ ، روانشناسي رنگها و آشنايي باگونه هاي گياهي تامين كننده آن است. درختان و درختچه ها و پوشش گياهي بسياري را درطبيعت مي توان يافت كه با تغيير رنگ در فصول مختلف موجب تنوع در چشم اندازهاي شهريمي شوند . در تركيب رنگ گياهان در هر منظره مي توان از دو روش كلي تبعيت نمود ؛ روشاول تركيب رنگهايي است كه در چرخه طيف رنگهاي مجاور يكديگرند ، مثل تركيب رنگهايقرمز ، قرمز - بنفش و بنفش . در اين روش تركيب رنگ هر اندازه محيط مورد نظر وسيع ترباشد ، طيف رنگي و رنگهاي مجاور انتخابي بيشتر است . برعكس با كوچك شدن محيط ،رنگهاي انتخابي محدود خواهد شد.
روش دوم ، در تركيب رنگها ، نقطه مقابل روش اول است. دراينشيوه از رنگهاي مكمل و رنگهاي مقابل يكديگر استفاده مي شود ، به عنوان مثال طراح ازگياهاني با رنگهاي بنفش- زرد و يا قرمز - سبز در مجاورت يكديگر استفاده مي كند. اينشيوه بيشتر در مواردي استفاده مي شود كه هدف طراح جلب توجه و نظر بينندگان به چشم انداز است.
تنوع رنگها حتی در یک نگاه و مخصوصاً رنگ سبز زیاد است. رنگ سبز روشن جوانه برگ های تازه باز شده و رنگ سبز تیره آنها در تابستان در یک گونه گیاهی و همچنین در کلیه گیاهان باغ و پارک یک طیف بسیار وسیعی به وجود می آورد و بهمین علت است که رنگ سبز را رنگ زمینه نام نهاده اند. یک باغبان یا طراح موفق رنگها را باید بخوبی بشناسد و به موقع آنها را بکار برده تا بتواند از این متغیر مهم در طراحی نهایت استفاده را بنماید.
رنگ های گرم مانند رنگ قرمز و نارنجی و زرد چشم را به طرف خود می کشند، بنابراین باید نزدیک خانه و یا در مکانهای اصلی باغ بکار روند.رنگهای سرد شامل انواع رنگ آبی، صورتی و بنفش باید در محل دورتری استفاده شوند تا جلوه فاصله ها و فضاها را بیشتر بنمایند. اگر گلدانی پر از لاله قرمز یا شمعدانی در انتهای باغچه قرار دهید. چشمان شما به سرعت به طرف آنها کشیده شده و بنابراین حسی از کوچکی باغ به شما القاء خواهد کرد و زحمت نگاه کردن به گیاهانی که رنگهای دیگری دارند به خود نمی دهید.
مبلمان باغی، صندلی ها وسایل ورزشی و تفریحی هم در رنگ آمیزی باید مورد تأمل قرار گیرند. رنگهای روشن شادی بخش و رنگ قرمز در جلو پرچین های سبز فریبنده به نظر می آیند. مبلمان رنگ امیزی شده با رنگ سبز آنها را از دید گم می کند.هر چه به طرف ساختمان مسکونی باغ نزدیک تر می شویم رنگ گلها و مبلمان باید روشنتر و برعکس مکانهای دورتر از رنگهای سرد و مات استفاده گردد، چنانچه جای این دو عوض شود چون رنگ روشن از نظر دید تأکیدی است با پرش دید بطرف آخر باغ مواجه خواهیم شد و فاصله تا آخر کمتر به نظر می رسد. برای جلوگیری از پرش فوری دید از اول باغ به آخر آن و کمتر نمایش دادن فاصله بهتر است یک ردیف یا کپه ای از یک رنگ روشن در وسط خط آبی یا صورتی کاشت گردد.این شکست رنگ باعث توقف دید و سپس حرکت بعدی آن می گردد. رنگهای نقره ای و خاکستری که بیشتر در گیاهان برگی به چشم می خورد کاملاً هماهنگ بوده و رنگ سفید و کرم بهترین رنگ برای نقاط برجسته و مهم از نظر دید هستند و رنگ مبلمان و دیوار هم با این رنگها به شدت توصیه می گردد. در نور شدید اینگونه دیوار با مبلمان براق و حالت سایه نیمسایه های موجدار به خود می گیرند.بطور کلی گلها و گیاهان با رنگ های مکمل را می توان بصورت مخلوط بکار برد. برای مثال رنگ های زرد و آبی ( بنفشه آبی و لاله زرد ) یا آبی و قرمز(ابری و شمعدانی ) زیبایی بخش محیط هستند.
يكي از عناصري كه مي تواند هويت سرزندگي و به طور كلي سامان بخشي به فضاي شهري را به عهده داشته باشد و كيفيت و كارايي زندگي را در شهر ارتقاء دهد مبلمان شهري است که در واقع مجموعه وسيعي از وسايل، اشيا، دستگاه ها، نمادها، خرده بناها، فضاها و عناصري تلقی می شود که چون در شهر و خيابان و در کل در فضاي باز نصب شده اند و استفاده عمومي دارند، به اين اصطلاح معروف شده اند. نحوه چيدمان فضاي سبز، آرايش ساختمان ها با نماي سنتي يا يکسان، وجود درختان مناسب در يک خيابان، نحوه قرار گرفتن تيرهاي چراغ برق، باجه هاي تلفن، کيوسک هاي فروش روزنامه، ايستگاه هاي اتوبوس و مهم تر از آن حفظ نمادهاي قديمي و سنتي يک شهر که  نقش موثري در افزايش روحيه اجتماعي ايفا مي کنند. به گفته بسياري از کارشناسان رنگ پيش از بافت، فرم و مواد مصرفي دريافت ميشود و به همين دليل اثرش بيشتر است. ولي در اين ميان آنچه كه ضروري است، حركت منسجم تمامي عناصر يك طرح به سوي هماهنگي با محيط است. رنگ بايد جزئي از كل فرض شود، كلي كه به سوي وحدت و يكانگي رو دارد. همچنين عامل ديگر، در گزينش رنگ، كاربرد محصول است. رنگ نبايد براي دوره‏اي كوتاه و تنها به قصد جلب نظر رهگذاران به كار رود. به طور مثال، ممكن است گزينش زباله‏دان‏هايي به رنگ زرد روشن در ابتدا حتي با محيط هم هماهنگ باشد و انتخاب جالب وجسورانه‏اي به نظر برسد، اما به طور يقين بعد از شش ماه كه زباله‏دان بارها از آدامس‏هاي جويده، كاغذهاي چسبناك شكلات و از اين قبيل خوراكيها پر و خالي شد و لكه‏هاي مختلف رنگي گرد تا گرد آن را فرا گرفت، در آن انتخاب تجديد نظر ميشود. در اين باره برخي معتقدند كه وجود رنگهاي روشن بر پيكر مبلمان شهر در بسياري موارد باعث تشخيص سريع آنها از محيط ميشود و كيفيت و كميت استفاده از آنها را افزايش ميدهد. اين تفكري است كه بسياري را به گمراهي كشانده است. شهروند وظيفه‏شناس و مسئوولي كه تكليف خود را دربرابر محيط زندگي خويش مي‏داند، رنگ برايش تعيين كننده نيست. در عوض حتي با برجسته‏ترين رنگها و ترفندهاي رنگارنگ نيز نمي‏توان از پرتاب زباله توسط آن كه مقيد به چيزي نيست در ميان سبزه‏ها، خيابان و پياده رو جلوگيري كرد. شايد يكي از راه‏هاي برخورد با اين معضل، اجراي قوانين موثرتر و ترويج فرهنگ شهرنشيني باشد، به جاي پيش افتاده‎‏ترين راه، يعني تنوع رنگ محصول؛ در كنار رنگ عناصر، خود فضا نيز قابليت‏هاي بالايي براي تركيب‏هاي رنگي دارد. تشخيص يك رنگ در محيط به عواملي از جمله زمان ديدن، رنگ زمينه،‌رنگهاي ثابت و منابع نور طبيعي و مصنوعي بستگي دارد، قرمز و نارنجي رنگهايي هستند كه بيش از همه جلو مي‏آيند و به اصطلاح پيش‏آمدگي دارند. پرتوهاي ساطع شده از اين رنگها بر تمركز عدسي چشم تاثير مي‏گذارند و در شخص دوربيني ايجاد مي‏كنند. رنگهاي سبز و آبي، بر عكس چشم را نزديك بين مي‏كنند، چرا كه اين دو رنگ به عقب رفتن و عميق شدن تمايل دارند. زرد و ارغواني در اين خصوص خنثي هستند، نه پيش مي‏آيند و نه عقب مي‏نشينند. به طور كلي رنگهاي گرم قرمز، صورتي، زرد و نارنجي در نخستين سالهاي زندگي انسان براي وي بسيار مهم هستند. در حالي كه در دوران بلوغ، آبي، قرمز و سبز غالب هستند.
براي چيدمان‏هايي جسورانه و پويا، محيط‏هاي روشن، بهترين هستند و رنگهاي اصلي و غني در چنين فضاهاي درخشاني، بيشتر رايجند. براي محل‏هايي كه كارهاي فيزيكي و فكري در آن جا انجام ميشود، رنگهاي عميق و ملايم، انتخاب‏هاي بهينه هستند. از توناليته بيشتر بايد در مناطق معتدل استفاده كرد. در مناطق استوايي، اين تدبير توفيقي به دنبال نخواهد داشت. سفيد خيره كننده است وبه سادگي كثيف ميشود. رنگ بسيار سفيد براي سطوح نبايد به كاررود. خاكستري با هر رنگي هماهنگي دارد. رنگهايي با رنگمايه كم براي محيط‏هاي فعال و پر جنب و جوش مناسب ترند. رنگهاي قوي‏تر به منظور تاكيد و بر انگيختن به كار ميروند.
توجه به شرايط اقليمي منطقه مورد نظر براي طراحي و درك رنگهاي غالب، در گزينش رنگ بسيار موثر است. برخي از مبلمان شهري مانند كيوسك تلفن و صندوق پست از استانداردهايي براي رنگ پيروي مي‏ كنند كه رعايت آنها الزامي است.
معصومه نظری.

پاسخی بگذارید