صدایی به بلندی 10 کیلوهرتز آمد!.. صدایی که در سالهای گذشته و آرامش شب چهارشنبه سوری همه شنیده ایم که گاهی در ادامه با دیدن چهرههای وحشت زده یا خندیدیم یا متعصب شدیم و شاید سعی کردیم معتدل بمانیم.
صدایی شبیه صدای دزدگیر ماشینهایی که در شروع سال98 مجبور بودند بدلایلی در دروازه قرآن شیراز، و... با آکورد خاصی از سرو کول یکدیگر بالا بروند و در ادامه یکدیگر بر صفحه تاریخ ایران نوشته شوند.
...ماشینهایی که شبیه ساختمانهای در سیل ویران شده!.. نه شبیه نفرروها ساخته شده بودند و نه شناگرها؛ چرا که هنوز اجازه نداشتند و شاید قرار باشد و چه خوب است که داشته باشند.___ /
.
..ماشین هایی که از دخالت آدمیان در وضعیت توپوگرافی با ساختمان سازی و قطع درختان مجبور بودند به آن تقدیر مبتلا باشند؟!/_ اما قیمتش بدلایلی نچندان دور، کوه را در می نوردد!!!_//
و این یک گزارش و یا صرفا یک یادداشت نیست که می خوانید بلکه یک شرح و سجع و مسجعی از جنس توصیف است.
...آن مرد، دامهای از سیل رمیم خود را در دامان گرفته بود___
...مردم به کوهها پناه بردند__
...یک خانمِ سالمند در روز سیزده فروردین در حالی که روی یک صندلی از بوستانهای شهرکویری و میهن داغدار ما بر عصایش تکیه داده بود، اشک میریخت و برای هموطنان سیلزده گریه می کرد.
...قلب با قدرت موتوری اعلام نشده و سرعتی حتی بالای سرعت نور به پرش و جهش از حنجره دعوت بود؛ که بعنوان یک شهروند از شهروندان در نوروز امسال می بایست یا قرص پروپرانول همراه می داشتی و یا دست به دامان درمان سنتی میشدی! تا شب و روز را زنده سپری کنی و اگر این ها هم جوابگو نبود و اگر شانس می آوردی و یک پزشک باتجربۀ به سفر نرفته، پیدا می کردی می توانستی روز و شب را با میهمانی رفتن و میهمانی دادن زنده نگه داری و زندگی کنی!!!! اما این ها تنها شروعی برای سال جدید بود!!!
موضوعی که اگر آئین چهارشنبه سوری را بعنوان یک آئین مرسوم بسیار زیبا و دلنشین و یا حتی ابراز سادیسم برای ترساندن، یا ساعتی و بهانه ای برای شادمانی و دورهم نشستن و به استقبال بهار رفتن بنامیم و بدانیم، و نیاز برای روشنگری و تفسیرش را بعنوان یک زخمیده تر از هر زخمی، یک سمت بگذاریم... در سمت دیگر آن قطعا تیترهای داغ و دلخراش اخبار بود.
اخباری که در سیستم انعکاس اصوات خود، از شانه های گِلی پلدختر می گفت و مدام می گفت: "فعلا سفر نکنید..." _سیل تاکنون 64 کشته و حدود 478 مصدوم بر جای گذاشته است...
می گفت: _بولتون خواستار فشار حداکثری بر ایران شد!!!...
_ تورم ترکیه کاهش یافت!!!!
_عربستان 31 دلار قرض می گیرد چرا که با کسری بودجه روبرو شده است!!!!!.... _آلمان برای سیل زدگان ایران تجهیزات ارسال می کند... _بلیط هواپیمای اهواز به تهران 800 هزار تومان... _آماده باش 14 هزار راهدار برای مقابله با حوادث جوی... _سلفی گرفتن مردم در حاشیه رودخانه خروشان کرج... _لرستان ایستاده می گرید و تسلیم نمی شود... _خروش رودخانه قم سرانجام جان یک نفر را بر اثر بیاحتیاطی و عدم توجه به توصیهها گرفت...
روایت و یا داستانی که کمک کردنِ پیرمردِ لواشک فروش به سیل زدگان" اسم آن تراژدی خواهد بود و صدای برخورد قطرات آب از سقف به کاسه فلزی، شروعی برای برخی بود...
شروعی که شعلههای آبی بخاری را وادار می کرد تا از کوره به در رود و به رنگ سرخ محکوم شود چرا که صدای زوزۀ باد حتی در قرن 21 شیشه های پنجره را هل می داد تا با اماته و ویراندن، سراسیمه برخی نقاط از مراکز و روستاهای محتمل را، شکسته و خرد کند.
شروعی که یک فرزند از سیل زدگان، بعد از شنیدن این دو خبر که؛ "سیل می تواند موجب تکامل افراد شود... و ره گم کرده ارزش وقت گذاشتن ندارد..." از آن برای خود یک ملودی از جنس مشق و تصنیفِ غیرقابل بازخوانی نوشت...:
او نوشت:...«"رئیس بانک مرکزی از موافقت 4 هزار میلیارد تومان تسهیلات برای خسارت مناطق سیلزده... و رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور از 710 میلیارد تومان کمک بلاعوض به سیل زدگان خبر دادهاند...!"___
... "همه ی یگان های ارتش، سپاه، هلال احمر و بسیج پای کار هستند."
و
...ما اکنون توسط این همیاری به این منطقه امن رسیده ایم___
...موقعیت استراتژی همدلی همیشه از همزبانی بهتر است، چرا که هرچند هر رویداد میتواند نکته و ملاک قاطعی برای داوری باشد یا نباشند ولی آموزش برای همدلی و جبران آفات چه خوب است وقتی کمرنگ نیست__
...سرنخها گاهی ارزش نقل ندارد و گاهی هم اسنتطاق به شمار می آید___
...پیشگیری حتی برای بحران ناشی از کردار نسنجیده نمی تواند راه علاج باشد و آنکه خود را به خواب زده هرگز نمی توان از خواب بیدار کرد//____
...*و چقدر این چند روز مدام باران آمد__
...باران حتی گاهی مطلق و تند آمد ولی بابا بدون مامان و ماشین در خانهای که ویران بود آمد__
...سیل تا ارتفاع حتی 3 متر آمد___
...امسال نوروز طوفان شن آمد___
...آن مرد از سفر با کوله ای صحبت از عدم قصور و کوتاهی در خدمت، آمد!!!//___
...همه ی خاطرات و مراودات ما در نوروزِ امسال یعنی سال98؛ با گل و لای و شاید بدلیل عدم لایروبی، عدم تخلیه به موقع و ورودو خروج خودرو از مسیرسیل آمد/__
...و این نوروز در فصل بهار آمد///___..»
هدی سادات چاوشی
انتهای پیام/