گروه: سایر / یادداشت
تاریخ : 1398/03/19 23:50
شناسه : 207273


زهره مهر نوروزی -لباس معمولی برتن دارد، اما مثل همه برق کارهای حرفه ای دسته  انبردستی  ازجیب لباسش بیرون زده است. آخرین پیچ را می بندد و با فاز متر باردیگر جریان برق را در پریز چک می کند وبا خاطری آسوده به سراغ کارهای دیگرش  می رود.  
بعد از این کار باید به سراغ تاسیسات سرمایشی  مدرسه برود لوله کشی ها را چک کند بعد از آن سری به کلاس های مدرسه  بزند بعد از آن به اتاق مدیر برود شاید نامه ای ویا کاراداری داشته باشد. این کار هرروزه اوست تلنباری از کارهای ریز ودرشت مدرسه به همراه کارهای اداری که به عنوان بابای مدرسه برعهده دارد.
صبر و حوصله از قامتش می بارد. چراکه او رتبه 147کنکور ارشد کشور را کسب کرده ، اما از آنجا که مدیران به وی اجازه ادامه تحصیل نداده اند به همین کار خود ادامه می دهد.
این بابای مدرسه هرروز یک ساعت قبل از مدیر و بچه ها به مدرسه می آید و ظهرها هم یک ساعت پس ازتعطیلی کلاس ها از مدرسه خارج می شود پیش  از این در اداره کل منطقه سه قم  فعالیت می کرده است و یک سالی هم هست که در مدرسه 17شهریورواقع در خیابان امام مشغول است . 
محمد حسن صادقی  کارش را دوست دارد اما... 
ابتدا داستان زندگیش را شرح می دهدو صبورانه می شنوم 
متولد ۱۳۶۲ در قم به دنیا آمدم پدرم جانباز  و معلم بود (حالا شهید شده ) و از کسانی بود که  سابقه مدیریت او زبانزد تمام  نیروهای آموزش و پرورش  قم بود  در واقع پدر مشوق شد تا به آموزش و پرورش وارد شوم  سال ۱۳۸۹ در مرداد ماه استخدام آموزش و پرورش شدم «هدفم بیشتر خدمت بود» و از همان بدو ورود به آموزش و پرورش شروع به ادامه تحصیل کردم از کسانی که مرا تشویق به ادامه تحصیل کردند پدرم و همسرم و مسئول من در قسمت خدمات آقای سیاح.
او از بی مهری خسته و کلافه است 
 دلیل اینکه ادامه تحصیل دادم این بود که بتوانم از رسته خدمتگزاری زودتر خارج شوم و به شغل معلمی بپردازم «علاقه ای که من در همین رسته خدمتگزاری در مدارس داشتم بدون وصف بود مدیرانی که داشتم اکثراً آن توقعی که می رفت را از من نداشتند چرا که من بیش از آنکه وظیفه من باشد انجام می دادم»
 نمونه های بارزی از این کارها می توان به بنایی یا رنگ کاری یا انجام کارهای حسابداری مدارس لوله کشی برق کشی و خیلی کارهای دیگر می‌توان نام برد بعد از آنکه مدرک فوق دیپلم خود را گرفتم با تشویق همان افراد که ذکر کردم وارد دانشگاه فرهنگیان شدم مزیت این دانشگاه این بود که زیر نظر خود آموزش و پرورش بود و من راحت‌تر می‌توانستم تبدیل رسته انجام بدهم ولی«متاسفانه بعد از این که مدرک لیسانس خود را گرفتم هیچ ارزشی برای ما قائل نشدند» در همین رشته در حدود دو سال است که انجام  وظیفه می‌کنم.

دولت خودش این پست را خراب می کند
 من برای ادامه تحصیل دوباره کنکور دادم و توانستم در ارشد قبول بشوم ولی متاسفانه آموزش و پرورش زیر بار نرفت و مدرک من را نداد و دلیل آن را عدم لزوم ادامه تحصیل و بالا رفتن مدرک خدمتگزار اعلام کرد و گفت شما که در دانشگاه فرهنگیان خدمت کرده‌اید اولاً تخلف بوده است درصورتی که مجوز آن را خود اداره کل دادند و ثانیاً اینکه شما تعهد خدمت در حدود ۴ سال دارید این درحالی بود که  زمانی که من مشغول به تحصیل در دانشگاه فرهنگیان شدم طبق بخشنامه‌ای که وزارتخانه‌ای بود چون فرزند جانباز محسوب می شدم هم می توانستم از مامور به تحصیل شدن استفاده کنم که کردم و هم نیازی به دادن تعهد خدمت نداشتم.

واقعا این پست را دوست دارم، اما 
خود مسئولین آموزش و پرورش می‌گویند دولت روی شما سرمایه گذاری کرده و در دانشگاه فرهنگیان ادامه تحصیل داده و لیسانس گرفته اید حال آنکه اگر دولت روی ما سرمایه‌گذاری  کرده است چرا هنوز ما خدمتگزار هستیم پست این سرمایه‌گذاری را خود دولت زیر سوال برده و در حال خراب کردن این سرمایه‌گذاری است. 
به اینجا که می رسد نفس عمیقی می کشد همانطور که سرش پایین است ادامه می دهد
بدون بابای مدرسه مدرسه ای وجود ندارد
واقعا این پست را دوست دارم ولی بی محبتی وعدم قدر دانی مسولین دلم را چرکین کرده ومنتظر تغییر پست هستم. خدا می داند در مدارس متعددی کار کردم همه بچه ها را دوست دارم چون آنها را مثل خودم و خواهر برادرهای خودم می دیدم.
از خدا پنهان نیست که شغلم را دوست دارم متاسفانه در همین پست که الان هستم قدر نیروی خدمتگزار را ندانسته و آن را پست ترین پست در آموزش و پرورش می‌دانند اگر حساب کنیم در یک مدرسه و کلاس در آموزش و پرورش اگر خدمتگزار نباشد نه مدرسه ای وجود دارد و نه معلمی و نه مدیری و نه دانش آموزی .
قدیم‌ها به خدمتگزار بابای مدرسه می‌گفتند چرا که کلیه کارها و زحمات یک مدرسه از دانش آموز تا مدیر مدرسه از عهده بابای مدرسه بر می آمد و همان طور که از اسم آن پیداست واقعا بابای مدرسه بود مدتی بعضی از نیروهای لیسانسه را تبدیل وضعیت کردند ولی بعد از آن گفتند که مدیرکل جلوی تبدیل وضعیت ها را گرفته است. درخواست من این است که همه را به یک چشم دیده و تمام نیروهای خدمتگزار که دارای مدرک بالایی هستند تبدیل وضعیت کنند.
نام خدمتگذار به مدیر یار تغییر می کند
 غلامرضا رضایی مدیر روابط عمومی آموزش پرورش قم می گوید: اهمیت شغل باباهای مدرسه برکسی پوشیده نیست قرار است نام این پست را «مدیر یار» بگذارند وی می گوید: درحال حاضر مدیر یار به اندازه کافی نداریم در صورتی که تعداد مدیر یارهای مورد نیاز تامین شود از استخدام های شده های این پست که تحصیل کرده اند پست آنها به معلمی ارتقاء می یابد.
همه خاطره ای که از بابای مدرسه در خاطرم هست باز می گردد به مدرسه پاسدار، مردی خوش اخلاق و خوش برخورد به نام «صفر گازرانی» بود که در نهایت آرامش وظایفش را انجام می داد و مورد اعتماد همه بچه ها بود دخترانش هم در ان مدرسه درس می خواندند اما به محض اینکه بچه ای با یکی از دخترانش سر کوچکترین مسئله بحث می کرد «از همان دعواهای کودکانه همیشگی»به راحتی شغل پدرش می کرد ومن بارها برسر موضوع اشک دخترانش را دیده بودم.
محمد حسن صادقی که عاشقش شغلش است اما بی نهایت دلزده و دلگیراست دراین شغل انقدر بی مهری دیده که تلاش کرده شغلش را تغییر دهد کاش فکری به حال بابای مدرسه ها شودآنها که نامشان را نمی شود از مدرسه ها خط زد و اگرکسی در این شغل وارد می شود پشیمان نشود، اخر بابای مدرسه که آچار فرانسه نیستد که هر کار زمین مانده ای را انجام دهد وصدایشان هم در نیاید.
آنطور که بابای مدرسه 17شهریور می گفت نه حق لباس دارند، نه بیمه مشخصی، نه سرویس ایاب و ذهاب و نه هیچ خدمات ویژه ای. ظاهرا قراراست مدرسه مذکور پس از پایان خرداد ماه تخریب شود که همه کارهای مدرسه بازهم بر عهده بابای مدرسه است او که از کمترین حقوق و مزایایی شغلش نیز بی بهره است.
 چه کنیم با این دردهای بومی غریب؟
وچه خوش گفت زنده یاد قیصر امین پور
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست/درد مردم زمانه است/مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان/مردمی که نامهایشان /جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند / دردهای من نهفتنی / دردهای من نگفتنی/دردهای پوستی کجا ؟ دردهای دوستی کجا ؟

انتهای متن /

پاسخی بگذارید