هدی سادات چاوشی: با هراس پلهها را بالا یا پایین میروی...، مقداری میوۀ خوش عطر که برای سلامت قلب و روان مفید است را بهمراه داری... در کنار اینکه خانهای را اجاره کردهای، آزادی تو تحت تاراجِ اجاره است!...نگاهی کنترلگر، بیمهر و پرچرا از صاحبخانه از چگونگی خرید_ از چشمی درب روبرویی، مراقب و نگهبان تو است... که علاوه بر نگرانیات در اجارهبهای خانه با توجه به فصل جابجایی(تابستان)؛ با چهره درهم کشیدۀ صاحبخانه نیز مواجه هستی... وای که این نگاههای صقیل چقدر سنگین و سهمگین است!!!...
چهاردیواریهای انبوهسازی شده از مهر، محل استراحت، مقصد و خانهی کاغذی و یا پوشالی توست. همان ساختمانها که بعضی آنها را غنیمت میدانند.. چرا که در میزگرد رسانهای که هفته گذشته در دفترخبرگزاری تسنیم قم برگزار شد؛ شنیدهای: "متاسفانه زمین به اندازه کامل برای مسکن اولی وجود ندارد!!!..." که جهت دلداری خود میگویند؛ حداقل با وجود مهر، شاید بازار مسکن به تورم مبتلا نمیشد... شاید!
شیشههای عینک را برای دیدن موازیکاریها، شفاف میکنی... اُف_...منزل مسکونی..._رویای دست نیافتنی!.... امروزه گامهای تو که سهل است، حتی زمین هم برای حضور نامالکان رمق چندانی ندارد. راستش را بخواهید چندسالی هست که مالکین منازل، مالکین انسانهای مستاجر نیز هستند. که غم مستاجر بودن؛ جامعۀ پرتلاش و فرهیختۀ رسانه_ و دیگر جوامع فرودست نمیشناسد که صرفا میتوانی متاثر شوی!
پروژه رضوان و تعاونی مسکنهای دور و نزدیک را به خاطر میآوری.. اعضای هیئت مدیره آنرا که از نظارت مکفی برخوردار هستند ولی نیستند را به خاطر میآوری و شاید پروندهای و دست اقدامی!!!...
سریالها و برنامههای رسانه جمعی را که مغموم و فاقد کارشناسیهای روانشناسانه؛ تلاش میکند تا ناآگاهانه به خودت دلداری دهی تا از احتکارها تنها افسردگی بگیری.. اما قادر نیست! را به خاطر میآوری... چرا که تو به نوعی شبیه غورهای از انگورستان قلم هستی و گول نمیخوری.
به خانوادههایی میاندیشی که در کنار غم اجاره.. غم نگاه و خفقان در صدا را دارند.. و به حرکات زیرآبگونۀ دیگر همسایهها وقتی مطلع شوند تو یک مستاجر هستی که تنها استرسمند میشوی..
مطلع هستی اجارهبها، به اتحادیه املاک و بازآفرینی شهری و مسکن شهر مرتبط نیست و نقش آنها بیرنگ است.../ و این یکی از بحرانهای اجارهنشینی بعد از موضوع کمیسون... چرا که فضاهای مسکونی عمدتا دچار دلال بازی است!!!!..... وفغان از این دلالانِ نگون بخت...... و بیچاره بندگان خدا در اتحادیه املاک و بازآفرینی شهری و مسکن.
فکر را به مباحث وام و کمکهایی که برای نوسازی متعاقبا اعلام خواهد شد... پرواز میدهی!.. آنروز که قانونی وضع شده که "هر شخص با تولدش صاحب یارانۀ مسکن از دولت است، نه یارانهای که گاهی اولیاء فرزندان، آن را عهدهدار میشوند.... و «خیلی چیز سادهای است: «حسابی که قابل برداشت نباشد و هر فرد بعد از سن مورد نظر صرفا از آن برای تهیه مسکن استفاده کند و مسکنی که تا مرگ اجازه فروش را بر خود نبیند» و کاش آماری از بیمسکنها را در سرشماریها میدیدی..
شرایط سرسختانهای است... شب.. شوکهای قیمتی.... جهشهای نابهنگام در بازار از عدم نظارت در اجارهبها توسط متغیرهای روانی، واسطهگریهای مالکانه(مشاوران املاک)، نقش پررنگ مالکین، سایتهای قیمتگذاری، کنترل و سامانه واحدی که بر بازار مسکن مسلط نیست!...
دچار تلخ کامی میشوی.... در سن ابتلا به پارکینسون نیستی و حتی آلزایمر و یا افسردگی و تاری دید راهی طولانی میطلبد... اما قند خون اگر بالا یا پایین رود، دست به دامان پتاسیمها و ویتامینهای b و... خواهی شد.
علت و معلولها را تحلیل و استنتاج میکنی..«دولت زمین خصوصی ندارد! و نمیتواند در بافتها دخالت کند. به همین جمله اکتفا میکنی.. که اگر دولت میتوانست قطعا موتور محرکی بر این موضوع بود و راه و شهرسازی هم که سود یکطرفه برایش مطرح نیست! پس قطعا قادر نیستند زمینهایی که به وسعت آسمان روی زمین افتاده، بصورت رایگان تعدادی را به مسکن اولیها واگذار کنند و الا تقدیم میکردند... چرا که مسکن، یک کالای مصرفی است نه دارایی! و سیاست دولت ساخت مسکن است نه واگذاری زمین!...
انتهای پیام /