گروه: سایر / یادداشت
تاریخ : 1398/05/20 13:59
شناسه : 208617

 هدی سادات چاوشی: مالکیتش بواسطۀ مرمت، از آنِ اداره آب و فاضلاب استان قم شده و مشخص است!، اما خودشان حضور ندارند که آنرا از وجود تابلویی که در آنجا قرار دارد میتوانی متوجه شوی. "سد سنجگان" یکی از سدهای زیبا در روستای سنجگان از توابع بخش سلفچگان در شهرستانِ‌قم از شهرقم است که شبیه دریاچه است و آبی بسیار تمیز دارد،.. ماهی دارد،.. محوطه و فضایی زیبا دارد که بدلیل وجود مسیر خروجی برای عبور آب در آنطرف سد و آبیاری درختهایِ بسانِ جنگل، برخلاف آب موجود در سدّکبار، اصلا بوی بدی ندارد.. که  تا مرکز شهرِقم حدودا 55 کیلومتر فاصله دارد ولی اکثر پلاک خودروهایشان پلاک محلات است..

که اگر روزهای تعطیل و جمعه‌ها به این سد بیایی جایی برای سوزن انداختن نمیابی!... جاده‌اش بسیار خاص است و شبیه جاده (قم ـ تهران)، کویری، خشک و بی‌روح نیست؛ و تمام پلاکهای شهرها اعم از خرمشهر و اصفهان و تهران و.. و.. را میتوانی در آن ببینی، چرا که یک جاده اصلی و مرکزی است و بقدری زیبا و دارای زمینی هموار است که شاید اگر میتوانستند بجای مرتعهایش و بوته‌هایی از نوعی تیغ که بسیار شبیه و همرنگ خوشه‌های گندم است، گندم میکاشتند تمام مردم ایران ثروتمند و بی‌نیاز میشدند و شاید نیازی به فروش نفت هم نداشتیم... که حتی با تصور این موضوع، عطر گندمزار مشام آدمی را به شادمانی و اقتدار در رونق اقتصادی وا میدارد!.. اما اگر آب بود و قم که کربلای ایران است و حق‌آبه هایش خیلی کم است!!! اینجا زندگی است..

روی پل سیمانی ساخته شده بر روی سد میایستی... کوه، حالت دیوار دارد.. کلاغها و پروانه‌ها که توسط رنگشان با کوه حالت استتار را برای دیدگان، ایجاد کرده‌اند به یکباره از قله و دامنه کوه به پرواز درمیآیند...//.. آفتابش هم خنک است و با خود نسیمِ عطرِآب دارد... سرسره‌ای برای سرسره بازیِ آب دارد و دلت میخواهد جای قطرات آب در هنگام سرریزشدنِ آب سد باشی،... درخت هم دارد،... صدای چنگِ آب و نیِ برگهای‌درختان میآید...

اما ساختمانانی مخروبه و متروکه هم در آنطرف سد مانند همانها که در اطرافِ سدکبار بود، وجود دارد. که اگر بطور گروهی به این منطقه نرفته باشی و موتورسوارانی با چهره‌های پارچه بسته و حتی با وجود تشخیص چهره‎‌های سوخته و یا غیره را ببینی،... و آنتن تلفن همراه خود را بدلیل وجود کوهها از دست داده باشی، و نه مراقبانی و نه صدایت و نه دوربینی باشد..  مجبور هستی منطقه را سریع ترک کنی. چرا که هر لحظه داستان آن 4 چوان در کویرقم_دریاچه نمک و عاقبت آنها بعنوان میهمانان برنامه ماه عسل و دیگر داستانهایی به این منوال که گاهی شنیده میشود.. برایت تداعی میشود، که هرچند زیبایی این فضا بر دیگر فضاها ارجح باشد اما امنیت برای هرانسانی مهمترین مولفه برای زیستن بحساب میاید و چقدر اینجا به ناگاه بیادِ زحمات بیدریغ غیورمردان و غیرتمندانِ دلاور از سپاه پاسداران اسلامیِ ایران در حمایت از مرزها و امنیت از ملت و مرزها خواهی افتاد./

از راکبان موتورسوار و شناکردن آنها میگفتم.. از اینکه جان عزیز است... از اینکه شناکردن در سد ممنوع است اما حتی مشاهده میکنی که همان موتورسواران چه ماهرانه خود را بدلیل حضور افراد دیگر، با لباس به درون آب و در اعماق این سد میاندازند که چه بسا اینها همانهایی باشند که آمار غرق شدگان در این سد و دیگر سدها را رقم زده‌اند. جاده‌اش را همان جاده خاکیِ سد که بسیار خطرناک است و علائم ندارد را اگر درپیش بگیری.. شاید مجبور شوی خوراکِ ازمابهتران و خاکِ همان دیار شوی اما آن دیگر جاده‌اش بسیار زیباست..

پل راه‌آهن که قطار مسافربری بر روی آن در حال حرکت است را میبینی... دلت میخواهد واگن و سقف قطار را با دستانت مانند فیلمهای اکشن بگیری... پل بسیار قدیمی و محکم است و جاده‌اش از جاده سدکبار بسیار بهتر و سالمتر است که حداقل خاکی است و تکلیفت با خودت مشخص است و بیشتر به آن رسیدگی کرده‌اند وماشینهای سنگین، آسفالتش را خراب نکرده‌اند... و بالاخره هرچه باشد سلفچگان قلب اقتصاد قم است؛ هرچند منتقدین اقتصاد در رسانه‌ها عمدتا کمرنگ و یواش هستند ولی قم، بنا به روایات، بهشت سرمایه‌گذاریست.

از روستای سنجگان کم کم میخواهی دور شوی.. از کارخانه آب معدنی، و.. از درختانی چون گردو، بعنوان منبع طبیعت که هنوز و حتی در این فصل گردو ندارند و یک قدم جلوتر از سنگ‌بندها مرز و حد و حدود زمینها و مالکیت زمینها را مشخص کرده‌اند... درختهایی که بقدری برای روستاییانِ‌عزیز، ارزشمند است که آنرا مهریه دختران خود قرار میدهند... و قلم و خورشید که منتظرند تا نقدها را بیان کنند.

انتهای پیام /

پاسخی بگذارید