تاریخ : 1398/10/6 18:15
شناسه : 209800

وحید حاج سعیدی - همه ما رسیدن به سطحی از ثروت و سرمایه مادی را در حد اعتدال، مطلوب و منطقی می دانیم و هیچ انسان عاقلی داشتن ثروت و رفاه را تقبیح نمی کند. چرا که اساساً ماهیت پول که برای رفع نیازهای طبیعی بشر باشد، ماهیتی اقتصادی و منطقی است و تلاش برای برآوردن نیاز های بشری نیز امری طبیعی و عقلایی است. اما متاسفانه با پیشرفت بشر در زمینه اقتصاد همانگونه که ماهیت بسیاری از اشیاء و قوانین تغییر پیدا کرد، ماهیت پول نیز به گونه ای غریب تغییر یافت تا جایی که گستره زعامت پول سرتاسر جهان را در برگرفته است و آدمیان در رقابتی تنگاتنگ برای رسیدن به آن تلاشی مضاعف دارند. 
زیمل – دانشمند نابغه آلمانی در سال 1900 - در کتاب سترگ فلسفه پول می گوید: پول خالص ترین ابزاری است که خودش به هدف تبدیل شده است! این دگردیسی در پول و تبدیل شدن آن هدف منجر به ظهور تبعات جبران ناپذیری شد که بخشی از آن از بین رفتن هویت، اخلاق، انسانیت، شرافت، زیبایی و ... در جامعه است و باعث شده معیار همه چیز پول باشد. زیمل تاکید دارد تصاحب پول احساس امنيت و آرامش به وجود مي‌آورد و ما را متقاعد مي‌كند كه همه ارزش‌ها به آن ختم مي‌شوند. بنابر اين مي‌توان گفت كه اين احساس و اعتقاد از حيث روانشناختي محض باعث مي‌شود كه همه اشياء در يك سطح قرار گيرند و اين امر نيز دليل موجهي است بر اينكه شكوه كنند كه پول در عصر ما به «خدا» مبدل شده است. تعالی پول آنچنان که زیمل بدان اشاره دارد باعث شده تا افراد برای رسیدن به پول از هیچ اقدامی فروگذار نکنند و برای رسیدن به این ابزار همه کاره از هر ابزاری استفاده کنند و دست به هر کاری بزنند. 
هر چند بسیاری از علما، سیاسیون، کارشناسان فرهنگی، دینی، آموزشی و ... نظریه زیمل را در خصوص تعالی پول نمی پذیرند و کماکان به جایگاه و نقش اخلاقیات در جامعه باور دارند ولی آنچه که در جامعه کنونی امروز به وضوح مشاهده می شود، قدرت و اعتبار فراتر از حد باور و تصور پول و تغییر ماهیت آن از ابزار به هدف است. 
پول تا جایی قدرت و رنگ لعاب  پیدا کرده است که رنگ قانون در برابر آن تقریباً به چشم نمی آید و با رنگ آن می توان هر پر رنگی را کمرنگ کرد و در صورت نیاز هر کمرنگی را پر رنگ کرد. می توان با ماشین گرانقیمت، ساعت یک نیمه شب جوان بیگناهی را با هزاران آرزو راهی سینه قبرستان کرد و زودتر از آنکه جنازه اش را به سردخانه منتقل کنند، روی آسفالت قیمت جانش را چوب زد! با پول می توان مدرک تحصیلی خرید، با وجود داشتن پرونده سنگین تخلفات پزشکی می توان بیست دقیقه آنتن زنده تلویزیون را خرید و کارشناس شد، می توان در رسانه ملی بساط قمار راه انداخت، بازی ستاره مربع درست کرد، از خواص نداشته حلزون گفت و طاسی و سفیدی مو را درمان کرد، با پول می توان تابعیت و پست همزمان گرفت و سر از کانادا در آورد، حاشیه رودخانه هتل درست کرد، معدن ذغال سنگ زمستان یورت را تا خرتناق کاوید و جان دیگران را به خطر انداخت، بافت روستا را تغییر داد و بلند مرتبه سازی کرد، می توان تیم را از دسته پائین تر بالا آورد، پنالتی خرید، گل مفت خورد و ...  می توان قیمت رب را از روی قوطی ها پاک کرد و یک شبه آن را سه برابر فروخت، می توان مصوبات اقتصادی دولت و مجلس را ملغی کرد، تعرفه واردات خودرو را نجومی کرد و پراید را تا چند ده میلیون تومان بالاتر از قیمت واقعی فروخت و در یک کلام با پول می توان روی سبیل شاه نقاره زد و باقی داستان ... جالب اینکه معاون رئیس جمهور هم در این گیر و دار در نقش وکیل مدافع ثروتمندان از عده ای حسود سخن می راند که در صدد زمین زدن ثروتمندان هستند و در سوی دیگر اگر کسی از ورود پول های کثیف به عرصه ای نظیر انتخابات حرفی به میان آورد، سین جین می شود حتی اگر وزیر مملکت باشد! 
بی تعارف شاید در هیچ عصری نظریه زیمل در خصوص تعالی و عظمت پول رنگ این قدر رنگ واقعیت و عینیت به خود نگرفته بود. سوگمندانه این تغییر ماهیت پول همه ماجرا نیست و قصه آنجا غصه ناک می شود که اکثر این افرادی که پول را در راستای اهداف مالی شان به بردگی کشیده اند دارای شان و جایگاه اجتماعی نیز هستند و هر از گاهی از آنان با عنوان خیّر نیکو کار، مدیر نمونه، کار آفرین برتر و ... یاد می شود و از دست مسئولان لوح سپاس دریافت می کنند. تمبر یادبودشان چاپ می شود، قدر می بینند و در مجالس بر صدر می نشینند، بانکها بدون وثیقه به آنها وام می دهند، در رسانه ملی از آنها تجلیل می شود، به برنامه های ورزشی رسانه ملی دعوت می شوند، در مهمانی های رسمی مشاهده می شوند و قس علی هذا ... ( هر چند خیلی دیر با لباس راه راه در دادگاه ها هم حاضر می شوند!) 
این جایگاه و منزلت پوشالی را (که به مدد پول به دست آمده و خود زمینه ای برای ایجاد فساد مضاعف در جامعه است) می توان نفرت انگیز ترین و خطرناک ترین خاصیت پول عصر حاضر نامید. جایگاه خطرناکی که صاحبان آن خود را تا جایی بالا و برتر می بینند که ستاندن جان سایرین نیز در نزد آنها امری طبیعی است چرا که به زعم خویش توانایی جبران آن خسارت عظمی را دارند! این اوج مصیبت انسان عصر ماست! به هوش.

پاسخی بگذارید