کنکاشی اجمالی روی سخنان یک وزیر؛
تاریخ : 1398/12/19 15:05
شناسه : 240143



هدی سادات چاوشی: برایش سم بود. باید از دست برخی احساسات رها می‌شد. نباید به استرس‌ها بها می‌داد. اگر ‌بار دیگر به او شوک وارد می‌شد دچار جنون می‌شد. سرخود و بدون تجویز پزشک، دارو مصرف می‌کرد. شب‌ها تا صبح بیدار بود.

خیره به خورشید، دوست داشت زودتر شب شود و بخوابد. صبح‌ها دوست داشت در رختخواب خود بماند. می‌گفت: ای کاش می‌شد سرکار نرفت، حتی حرفی نزد. گاهی می‌گفت، دوست دارم به یک نقطه دورافتاده در جهان که هیچ‌کس نباشد سفر کنم.

هرچند معتقد بود لازم نیست به آنجا برود و گوشه اتاق را ترجیح می‌داد. می‌گفت: دوست ‌دارم سوار ماشین شوم و بدون آن‌ که ترمز کنم، بروم و بروم تا یا به کوه برخورد کنم یا از یک دره سقوط کنم و بمیرم و خلاص شوم. او به حداقل‌ها هم فکر نمی‌کرد. می‌گفت: بیخیالِ همه چیز. دلش می‌خواست صدسال سیاه، تکنولوژی نباشد. دچار بدخوابی بود. اگر می‎خوابید، حتی کابوس می‌دید. بیقرار بود. این بهم‌ریختگی بیولوژیک، اعتمادبه نفس‌اش را تحت تاثیر قرار داده بود.

گاهی بسیار پرخاشگر بود. گاهی عصبانی و تندخو بود. مدام افسوس می‌خورد و حداقل شادی سهم او بود. این تغییرات چندین هفته بود که میهمانش بود. احساس درماندگی، مثل یک سرطان، تک‌تک سلول‌هایش را جویده بود. امروز پایان ششمین‌ماه بود که اینگونه دچار اختلالات خلقی و ترومای روحی بود. تقصیری هم نداشت. استرس‌ در زندگی‌اش بسیار بود! مرگ پدرش، بیماری همسرش، بحران عجیبی را برایش تدارک دیده بودند. گوشه‌گیری و انزوا، بخشی از زندگی او بود. امروز بیش از همیشه در مراجعاتش به مشاور‌، اشک ریخت. انگار روحش بکلی تکان خورده بود. روحش فرسوده شده بود. گردبادِ تنهایی، شبیه نفرینی ابدی، اطراف گوشش وزوز می‌کرد.

از این وحشت، هرچند سن و سالی نداشت و به دوره میانسالی نرسیده بود، اما شبیه انسانی پیر و در آستانۀ مرگ، نه از مرور خاطرات خوش گذشته، آنطور که باید و شاید لذت می‌برد، نه زیبایی‌ها، برایش خیره‌کننده بود. تمام حرفش این بود که خسته‌ است. اولین باری نبود که احساس خستگی، منطقش را خسته‌ کرده بود‌. خستگی‌اش فرای نوسانات خلقی_فصلی بود. خلاهایش یکی دوتا نبود. آنچه خلا در هر گوشه از جهان و جامعه بود را جاروبرقی‌وار، قورت می‌داد. گرچه اولین نفری نبود که در رنج و اندوه حاصل از خلاهای زندگی، به پیلۀ غم، هجوم می‌برد. مشکلات اجتماعی، بیکاری، استرس‌ها، نگرانی‌های مالی و اقتصادی؛ فعالیت‌های روزمره‌اش، عزت نفس، امید، افکار، تغذیه‌اش و... را دچار اختلال کرده بود. فضای خالی برای تشریح و توضیحات لازم در پروندۀ مراجعه کننده، در یک کلمه خلاصه شد... افسردگی(Depression)! مراجعه کننده دچار افسردگی بود. 


افسردگی در علم
افسردگی یک شناخت است. یعنی وقتی انسان‌ها با نداشته‌هایشان سر و کار داشته باشند و چشم خود را بر روی داشته‌هایشان ببندند. در تعریف این اختلال، نظرات متفاوتی وجود دارد که وراثت و محیط از دلایل عمده آن هستند؛ اما تنها دلیل اصلی آن عدم ترشح هورمون شادی بخش در بدن خلاصه می‌شود. معمولا درک این اختلال بسیار سخت است.

که باید بدانیم، افسردگی اغلب به این دلیل اتفاق می‌افتد که فرد معتقد است، کنترلی روی اتفاقات بد زندگی خود ندارد. که در نهایت نتایج منفی مشاهده شده در زندگی را، به عوامل درونی خود و نتایج مثبت را به عوامل بیرونی و محیط ربط می‌دهد. گرچه همه ملت‌ها و انسان‌ها کمابیش در تمام دوران، دچار تغییر و تحولاتی، و افسردگی‌هایی هستند؛ اما افراد عمدتا به شیوه‌های متعددی، این احساس و اختلال خلقی را تجربه می‌کنند.

احساس افسردگی اگر به طور مرتب ادامه داشته باشد، قطعا احساس ناامیدی و بدبختی مستمرو ایجاد اختلال پزشکی، حتمی است. شبیه عدم احساس امنیت اقتصادی، اجتماعی و... که از خود فقر، بیکاری، اعتیاد و.... بدتر است و صرفا به خواست یک شخص از میان نمی‌رود و توانایی افراد را تحت شعاع قرار می‌دهد.
 
آمار ناراحت‌کننده وزیر
چندی پیش، «وزیر بهداشت کشور، دکتر سعید نمکی»؛ آمار ناراحت‌کننده‌ای ارائه داد. این خبر، در همه جا پیچید و ایران یکی از بالاترین جوامع جهان در افسردگی توصیف شد. او از همه دست‌اندرکاران جامعه خواست به فکر بهداشت روان کشور باشند. او گفت: دامن زدن به یاس، نومیدی و دلمردگی خیانت ملی است و بنابراین از دست‌اندرکاران جامعه خواست تا جهت مداوای وضعیت سلامت و بهداشت روان، با وزارت بهداشت همدلی و همکاری کنند.
 
شاد نبودن یا افسردگی
بعد از وزیر بهداشت کشور؛ «رئیس سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره جمهوری اسلامی ایران، دکتر محمد حاتمی»، اولین نفری است که قطعا قادر به پاسخگویی در مورد شیوع افسردگی خواهد بود. این مسئو ، با توجه به شیوع آسیب‌ها و اختلالات‌روانی حاکم بر جامعه و اجتماع، از این وضعیت بسیار نگران است. نگرانی او را در این بحث، با دنبال کردن کلام او، می‌توانید احساس و درک کنید. 

 به گزارش خبرنگار شاخه سبز _دکتر حاتمی در این‌باره، ضمن اشاره به جلسه گفتمان و هم‌اندیشی با دیگر مسئولان کشوری، اتفاقا بسیار خوب این ماجرا را بیان کرد. او گفت: اگر آقای وزیر، در مورد شیوع افسردگی و روان‌های‌رنجور، توضیحات بیشتری را ارائه می‌داد و منظورشان را در کلمه مناسبی مطرح می‌کردند، بیشتر مورد توجه واقع می‌شد. ولی اینکه حالا بیاییم بحث کنیم و صحبت کنیم و انتقاد کنیم؛ با این‌ها به هیچ جایی نخواهیم رسید.
باور نکردنی است
لطفا به آمار نگاه کنید. «ایرج حریرچی، سخنگوی وزارت بهداشت» به 4/23 درصد از بالغان، طبق آخرین آمار از وزارت بهداشت، برچسب اختلال روانی چسباند و گفت: از این آمار، 6/27 درصد را زنان و 4/19 درصد را مردان نقش‌آفرینی می‌کنند.

در کتاب مرجع و راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی در مورد طول عمر اختلال افسردگی، بیان شده که، افسردگی در بین زنان حدود 5/1 تا 3 برابر مردان است؛ هرچند این آمار چون تنها به آمار کشور آمریکا معطوف شده است و قابل تعمیم به جوامع دیگر نیست نمی‌توان به آن اکتفا کرد.

همچنین دکتر «مریم رسولیان رئیس انجمن علمی روان‌پزشکان ایران»، در آستانه برگزاری سی‌و‌ششمین همایش سالانه انجمن علمی روان‌پزشکان ایران، با اشاره به شیوع 5/12 درصدی افسردگی در جامعه گفت: دو سوم این افراد افکار خودکشی دارند و ۱۵ درصد آنها اقدام به خودکشی می‌کنند؛ بنابراین پیشگیری و درمان این بیماری بسیار حائز اهمیت است. او افسردگی را از غمگین‌شدن متفاوت عنوان کرد.

با توجه به دایره المعارف عمید و معین در فرهنگ لغات، غمگین شدن مترادف غم است، اما افسردگی در  دوره‌هایی نامطلوب است که به غم، اندوه و تجربه‌های بحران‌های زندگی محدود نمی‌شود و می‌تواند پیامدهای فاجعه‌باری را به‌ دنبال آورد.

در ادامه اگر به جملۀ آماری «دكتر سيد حسن هاشمي وزیر بهداشت سابق» در دو سال گذشته و مراسم روز بهداشت نگاه کنید، متوجه می‌شوید، او هم میزان شیوع افسردگی در ایران را، در رتبه 4 بیان کرده است. حتی کمی متفاوت‌تر و براساس پیش‌بینی‌ها از آیندۀ نه‌چندان دور صحبت کرده و معتقد بوده است، افسردگیِ افراد جامعه، در سال ۲۰۳۰ در رتبه دوم بیماری‌ها قرار خواهد گرفت، که در اینجا چگونگی بدست آوردن این آمار جای بحث دارد.

در اینجا یک سوال مطرح است و آن‌هم این‌که به‌نظر شما آیا با همۀ این تفاصیل، به‌کارگیری اصطلاح افسردگی برای تمامی افراد به نوعی مصداق ضرب‌المثل همه را با یک چوب زدن نیست؟!
 
از خودتان بپرسید
به جامعه برگردید. با یاد آمار مطرح شده، توسط آقای وزیر بهداشت. به عنوان یک مخاطب معمولی، اصطلاحات مطرح شده در مورد افسردگی که خیلی هم سنگین نیستند را مرور کنید. حتی تحلیل و تفسیر ‌کنید. از خودتان بپرسید آیا واقعا بعنوان یک ایرانی در میان این‌همه آدمِ افسرده زندگی می‌کنید. آیا این استنباط را قبول می‌کنید که کشور ایران در اختلال افسردگی، یکی از افسرده‌ترین جوامع جهان است یا اینکه معتقدید انگار بعضی‌ها کمی تند رفتند و اگر اتفاقا شخصی شاد نیست، لزوما افسرده هم نیست و یکسری عوامل، جامعه را از نشاط انداخته است. آیا می‌توان چنین اظهار نظر کرد که هنوز بلد نیستیم به چه نحو در اجتماع از مواجه با اندوه‌ها و کامیابی‌ها نشاط اجتماعی کسب کنیم، احساس رضایت کنیم و شاد شویم.
 
فقط افسردگی نیست
اگر به خانۀ بسیاری از افراد اجتماع بروید، معمولا آنان را با علائم افسردگی نمی‌بینید و کمتر شخصی را خواهیم دید که در خانه‌اش‌، شادی، تفریحات سالم وناسالم و خوشحالی برقرار نباشد و حتی بالعکس، یعنی اگر همان افراد را وقتی بیرون از منازل بررسی کنید، خواهید دید که چهره‌ای که داخل منزل دارند را ندارند. در حالی که علم معتقد است، نوسانات خلقی اگر وجود داشته باشد، عاری از هرگونه نوسان است و آدم افسرده چه در خانه چه محل کار یا... دچار علائم اختلال خلقی است.

دکتر حاتمی با اشاره به مفهوم نشاط گفت: ایجاد هرگونه نشاط ظاهری دلیلی بر نشاط و مبارزه با افسردگی نیست. که اگر اینطور بود، بیشترین سفرهای خارجی، بیشترین رفاه و بزن بکوب‌ها در شمال شهر تهران اتفاق می‌افتد، اما چرا در این مناطق بیشترین شیوع طلاق را شاهدیم؟
 رئیس سازمان نظام روان‌شناسی و مشاورۀ ایران تصریح کرد: مشکل از آموزش‌های غلط سرچشمه می‌گیرد. مشکل سیستم‌هایی است که پایه‌ریزی اشتباه دارند که در نهایت آدم‌ها را بد بار می‌آورند.

وی افزود: در واقع نشاط مادی، راه‌حل خوبی برای مبارزه با افسردگی نیست. انسان‌ها برای نشاط، به سلامت‌روان نیاز دارند تا همیشه فکر نکنند، حق آن‌ها خورده شده است. آنان بایدامیدوار باشند و آدم‌ها وقتی امیدوار می‌شوند که فضای روانی، امیدوارکننده باشد. لذا مسئله فقط افسردگی نیست.
 
مجموعه علائم متفاوت
علائم متفاوت افسردگی از دیگر مواردی بود که دکتر محمد حاتمی با توجه به حوزه تخصصی‌اش به آن اشاره کرد. او گفت: متاسفانه وضعیت نگران کنندۀ بعضی شاخص‌های سلامت روان در جامعه قابل تایید است.
او افزود: مجموعه عواملی بعنوان شاخص‌های سلامت‌روان قابل بیان است که صرفا مسائل مرتبط به اقتصاد، خطری برای سلامت روان نیست.
 
نگاه فرویدی
به جملۀ پدر علم روانشناسی مدرن«زیگموند فروید» که نگاه کنید، می‌بینید او هم در مورد افسردگی همین اعتقاد را دارد. همان جمله که می‌گوید: پیش از آنکه تشخیص دهید دچار افسردگی هستید، اطمینان حاصل کنید که توسط یک مشت .... محاصره نشده‌اید.
 
دیدگاه نیچه
«فریدریش ویلهم نیچه» فیلسوف تاریخ اندیشۀ مدرن، میگوید: افسردگی بهایی است که آدم‎‌ها برای شناخت خود می‌پردازند. این جمله همان جمله‌ای‌ است که می‌توانید آنرا قاب بگیرید. قابی از طلا.
 
ضرورت اجرای برنامه‌ریزی
رئیس سازمان نظام روان‌شناسی و مشاورۀ کشورمان، با توجه به نگرانی‌های موجود در بحث افسردگی، غمزدگی یا اصلا نشاط اجتماعی؛ معتقد است: اجرای برنامه‌ریزی مناسب توسط حاکمیت، برای افزایش نشاط اجتماعی یک ضرورت است.
 
دولت بودجه گذاشته
برخی کارشناسان در بحث سبک زندگی معتقدند، سبک زندگی، از جمله مسائل گریزناپذیری‌ است که از اهمیت بسیاری برخوردار است، که درست و غلطش را شبیه استفاده از کلمه افسردگی قابل کنکاش و قابل پژوهش می‌دانند. آن‌ها معتقدند، اگر هر یک از انسان‌های جامعه، فرصت فکر کردن داشتند و اندوهگین نبودند، قطعا جامعه ما امروز سفر به روان‌رنجوری را شروع نکرده بود. در واقع افسردگی جامعه، بصورت مطلق، هیچ ربطی به سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره ندارد. هرچند سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره، در حال حاضر پشتوانۀ دولتی ندارد. پیشنهادی که از سوی دکتر حاتمی در بحث افسردگی، غمزدگی یا اصلا نشاط اجتماعی در رابطه با موضوع روان‌رنجوری مطرح شد؛ شبیه راز محبوبیتِ افول‌ناپذیر «شکسپیر» و دیگر محتواپردازان در جهان است که در واقع به زمان و مکان محدود نیست.

دکتر حاتمی، معتقد است: این موضوع، به مجموعه امور و به کلِ نظام جامعه مرتبط است؛ در واقع ما قرار نیست بگوییم یک ارگان، یک نهاد، یک سازمان از یک‌جا مسئولان این کار هستند که باید، در آن قسمت ورود پیدا کنند و اینطور همه چیز خوب میشود. بلکه باید سهم هر کدام از سازمانها و نهادها و ارگانها مشخص شود که مشخص هم هست و دولت هم بودجه گذاشته است.  

یک ارزیابی
رئیس سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره جمهوری اسلامی ایران، با بیان مثالی اظهار کرد: صداوسیما، دانشگاه‌ها، مدارس، بهزیستی، وزارت بهداشت درمان آموزش پزشکی، نهادهای امنیتی و به طور کلی مجموعه دولت، نهادهای در اختیار رهبری؛ همه این‌ها یک سهمی در این موضوع دارند، حوزه‌های علمیه سهمی دارند و افسردگی و ناکامی در نشاط اجتماعی؛ تمام می‌شود اگر، در ترسیم و تشریح جامعه ایرانی، بجای پیشداوری، بیاییم یک ارزیابی کنیم.  
 
قدمی برداریم
دکتر محمد حاتمی، در ادامه با اشاره به لزوم شکل‌گیری کارگروه‌هایی تخصصی جهت ارزیابی، خاطر نشان ساخت: آیا این نهادها، این سازمان‌ها، این ارگان‌ها در رابطه با آن وظیفه‌ای که در خصوص نشاط اجتماعی داشتند، آیا به نحواحسن، انجام وظیفه کردند یا در یک جایی نقص داشتند. بیاییم ببینیم نهادهای مسئول چه اقداماتی داشتند، قوه قضائیه، به چه نحو و قوه مجریه به چه نحو، انجام وظیفه داشتند و قدمی برداشتند. یک ارزیابی بشود و بر اساس ارزیابی، شروع کنیم به تصحیح.
 
ضرورتِ تست‌های روان‌شناسی
به دادگاه‌های خانواده اگر سری بزنید، گاهی افراد به دلیل افسردگی زوج یا زوجه، خواستار فسخ نکاح هستند، که افسردگی به دلیل شیوع درجات آن در جامعه و قابلیت درمان، موجب فسخ نکاح و بنیان خانواده نمی‌شود که شایسته است، تا از همه افراد متقاضی برای ازدواج، تستی گرفته شود و اگر مشکلاتی دارند، فرای آموزش‌های پیش از ازدواج که اتفاقا بسیار ضروری است، حتی جلسات مشاوره‌ای را داشته باشند. چرا که مشاوره قبل از ازدواج، وقتی مشکلی نیست، الزاما برای همه ضروری هم نیست! همان‌طور که آزمایش خون و در صورت لزوم آزمایش ژنتیک لازم است، انجام تست‌های سلامتِ‌روان هم یکی از ملزومات قبل از ازدواج است.

 رئیس سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره، کنترل بخشی از اقدامات مربوط به بحث افسردگی، غمزدگی یا اصلا نشاط اجتماعی را بر عهده سازمان نظام روان‌درمانی کشور دانست و بخشی را مرتبط با سازمان نظام روان‌شناسی.

این مسئول گفت: امید به زندگی، کاهش افسردگی و ایجاد نشاط اجتماعی میسر خواهد شد اگر، انجام تست‌های روان‌شناسی و در ادامه، در صورت نیاز، مشاوره قبل از ازدواج اجباری شود و یا تمهیداتی انجام شود تا اقشار آسیب‌پذیر و کم‌درآمد، برای مراجعه به مشاوره، بتوانند از بیمه خدمات درمانی استفاده کنند، که ضرورت آموزش‌های مهارت‌های قبل از ازدواج، یکی از ضرورت‌های پیش از ازدواج است.
حاتمی، در خصوص نیاز به خدمات روان‌شناسی اظهار کرد: نیاز به خدمات روان‌شناسی امروزه زیاد است و سیمای روان‌شناسی در اجتماع، نه تنها صرفا در تشخیص و درمان متصور نمی‌شود، بلکه نقش‌آفرینی‌اش برای ارتقاء سلامت و رفتار سلامت شهروندان مشخص شده و محتمل است؛ که اگر بودجه باشد و اگر از سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره و بهزیستی درخواستی شود تا هزینه‌های ناشی از معضلات کاهش پیدا کند، در واقع بعد روان‌شناختی آن بسیار حائز اهمیت است.
 
شعار نیست
فرآیند دینمداری یک شعار نیست. پیامبراسلام فرمودند: فقر ممکن است به کفر بیانجامد. تحقیقات هم نشان می‌دهند، پژوهش‌های علمی هم ثابت کرده‌اند که  یکی از علت‌های افسردگی می‌تواند، فاصله گرفتن از باورهای معنوی باشد و مشخص شده که کاهش نشاط و احساس‌های یاس و ناامیدی، تحت تاثیر رویگردانی از دین اتفاق می‌افتد هرچند درصدی ناچیز. در واقع انسان‌هایی که سلامت روان در آن‌ها کم می‌شود، متقابلا روی دینداری آن‌ها تاثیر می‌گذارد و اینجا با توجه به بحث استرس‌ها و فشارهایی که روی مردم است، سبب می‌شود تا افراد از دینداری فاصله بگیرند که به نوعی می‌توان گفت: اهداف معنوی نیروی محرکه نشاط اجتماعی است.

رئیس سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره با اشاره به رابطه دینداری و سلامت‌روان اظهار کرد: این یک شعار نیست که می‌گویند انسان‌ها با دوری از دینداری، ارزش‌هایشان را از دست می‌دهند و معنا و هدفی ندارند و کم‌کم افسردگی شکل میگیرد. پژوهش‌های علمی و تحقیقات ثابت کرده‌اند که سلامت روان در افراد دیندار بالاتر است.

وی گفت: کمرنگ شدن ارزش‌ها، استرس، اضطراب، سبب می‌شود، انسان‌ها ارزش‌هایی را که داشتند از دست بدهند، یعنی مثلا در افرادی که گاهی از دینداری فاصله می‌گیرند، وقتی احساس بی‌معنایی می‌کنند و باور قبلی خود را از  دست می‌دهند، دیگر چیزی برای زندگی ندارند و اینجا افسردگی ایجاد می‌شود و در واقع دین یک پیامد است منتها نه پیامد افسردگی بلکه پیامد اضطراب.

این مسئول افزود: دینداری با نشاط و سلامت روان وابستگی دارد و یکی از ابعاد سلامت روان، ابعاد دینداری است و سلامت روان پیامدی از دینداری است.
بلکه شنیده شود
وسوالی دیگر، که چطور ممکن است توقع بالندگی و رشد داشته باشید، اما به زایندگی‌های طبیعی محیط اطراف بی‌توجه باشید. چطور ممکن است 30 هزار نفر در سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره عضویت داشته باشند تا به جامعه خدمت کنند و قدمی برای سلامت روان افراد بردارند، اما با توجه به اینکه در قرن 21 هستیم ولی برای کارها و فعالیت‌های سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره، به جز برخی شهرها، فضای اداری در شوراهای استانی تدبیر نشده باشد. چطور ممکن است "آقای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران" عنوان کند که، بیش از 4میلیون دانش‌آموز به توانمندسازی روانی نیاز دارند، اما به عنوان مثال، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم با سه ساختمان اداری، با سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره، جهت واگذاری ساختمان اداری همدلی نکند که این اتفاق ممکن است حتی برای سایر ادارات در دیگر استان‌ها باشد و بیش از یک ساختمان اداری داشته باشند و یا زمینی به مساحتی قابل توجه، سالیان سال بدون هرگونه ساخت و ساز در مسیرها خاک بخورند، اما در نهایت، جیره‌بندی اتاق و ساختمان اداری، سهم سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره ایران باشد.
 
و پایان‌بندی
پایان‌بندی همیشه عنصری برای جهت‌گیری و مقصد است. در این گزارش نیز خبرهایی را شنیدید و خواندید. حتی آمار و علائم افسردگی را خواندیم. حتی مفاهیم را با کمی تفکر و تحلیل، بررسی کردید. اما سوال‌هایی که همچنان باقی است این است که؛  
1ـ اگر مثلا افسردگی بصورت واقعی در جامعه بالاست، بهتر نبود آقای دکتر نمکی، با انجام تست‌هایی از مجموعه مدیرها، اعضای سازمان و پزشک‌های خود، آماری را شروع و اعلام می‌کرد و سپس از تفکر ماتم‌زا و عدم سیستم درمانی مناسب، در کل جامعه انتقاد می‌کردند؟! چرا که بالاخره اگر مثلا پزشکی افسرده باشد، و قادر با ارتباط‌گیری با مراجعان و بیمارانش نباشد، قطعا نمی‌تواند با مریض‌هایش هم ارتباط بگیرد. که کم هم ندیده‌ایم و مثل چشم‌پزشک و دندانپزشکی که وقتی حالش خوب نباشد، به دلیل حرف‌های ناامیدکننده، حالت‌ها و رفتارهای پرخاشگرانه‌ای که بروز می‌دهد، روی بیمارها تاثیر می‌گذارد؛ که در این شرایط، بررسی‌ها باید بیشتر باشد و باید فکری اساسی داشت. 

2ـ آیا انجام این آمارها، تحت شرایط شدید و اتفاقات روزمره بوده است یا خیر؟! چرا که چگونگی روش بررسی اختلال‌ها، صرفا در انجام یک‌سری تست خلاصه نمی‌شود و اتفاقا نیاز به مصاحبات بالینی هم دارد. چون مسئله، مسئله پزشکی و فشارخون نیست. هرچند مسئله پزشکی هم که باشد مانند انجام تست فشارخون، باید در شرایط نرمال انجام گیرد و باید اعتبار داشته باشد، نه شبیه آنچه در انجام تست‌های فشار خون مشاهده کردیم، در فروشگاه‌ها، پایان خرید، در هوای گرم و شرایط نامساعد باشد.

3ـ آیا می‌توان هرگونه کمبودِ نشاط را به افسردگی تعبیر کنیم و به جامعه تعمیم دهیم و در تشریح انواع افسردگی، بدون در نظر گرفتن زیرساخت‌ها، آموزش تفکر انتزاعی، امیدبخشی، حل مسئله برای تاب‌آوری و القای حال خوب به جامعه؛ تنها جوانان، زنان و مردانی که تازه فرزنددار شده‌اند یا طلاق گرفته‌اند و حتی کودکان محروم و کارتن‌خواب‌های بی‌سرپرست و بدسرپرست را از این جامعه مثال بزنیم، در حالی که انجام تست‌های سلامت‌روان، همانطور که برای همه شهروندان، رانندگان و.... ضرورت دارد، مدیران هم مصون نیستند از این موضوع، چون این افراد جزئی از مردم هستند. حتی قابل توجه خواهد بود اگر، تستی از افرادی که قرار است بیایند انجام شود، تا بدانیم آیا به درد کارها و جامعه می‌خورند یا خیر...

و سوال 4ـ در ادامه صحبتهای آقای وزیر بهداشت، بالاخره اگر افسردگی در کشورمان، و بصورت واقعی در جامعه و اجتماع ایرانی بالاست، که باید در این مورد فکری اساسی داشت؛ چرا آقای وزیر به مجلس و شورای نگهبان پیشنهاد نمی‌دهد که مرجع پنجمی به اسم سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره در کنار مراجع چهارگانه وزارت اطلاعات، سازمان ثبت احوال کشور، نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران و قوه قضائیه جهت استعلام صلاحیت، با تمام توان وارد شود تا در این صورت فارغ از ایجاد استرس به آحاد مردم، کمک‌های خوبی را در این لباس مشاهده کنیم. مگر نه اینکه با توجه به «"منویات مقام معظم رهبری"» باید در مورد اهمیت مسئله روان‌شناسی و مشاوره بیشتر دقت کنیم؟!

انتهای پیام /

 
 
 

پاسخی بگذارید