فاطمه نظری - با توجه به اوضاع به هم ریخته در بسیاری از کشورهای اسلامی، امروزه مسلمانان در جنگی نابرابر قرار گرفته اند که یک سوی آن فتنه ها و تئوری های دشمن و سوی دیگر، تروریست پروری در منطقه با عناوین داعش و سایر گروه های تکفیری است تا دشمنان مسلمین، جهان اسلام را به سمت جنگ و خونریزی و حذف نسل مسلمین سوق دهند.
دشمن با بهره گیری از این عناصر تکفیری تلاش دارد موج انقلابی و بیداری اسلامی شکل گرفته در جوامع اسلامی را از مسیر خارج کند به همین دلیل شاهد موج مهاجرت ها، آوارگی ها و هرج و مرج و خونریزی را در کشورهای درگیر فتنه تکفیر شاهد هستیم.
در چنین وضع فلاکت باری بود که با ورود محور مقاومت به سوریه و عراق، جهان اسلام برای پیروزی در برابر چنین اندیشه خانمان بر اندازی، امیدوار شد.
فعالیت محور مقاومت در این دو کشور به این دلیل اهمیت داشت که 70 % سوریه در تصرف تروریست ها بوده و 60 % عراق نیز بدست گروهک های ضد اسلامی و وحشی داعش و سایر گروه ها تصرف شده بود.
پروژه تکفیری ها با اعزام و تجهیز تروریست های تکفیری از حدود ۸۰ کشور جهان به سوریه و عراق، برای نابودی کشورهای مسلمان و تغییر رهبران آنها کلید خورده بود.
اما با همت جوانان پرشور و انقلابی سوریه و عراق پروژه آنها با شکست مواجه شد و محور مقاومت توانست با رشادت های بی همتا از نسل کشی میلیونی در این کشورها جلوگیری نماید و بار دیگر دشمنان اسلام در منطقه را مستأصل سازد.
پروژه "دولت اسلامی عراق و شام" که می خواست شهره جهانی پیدا کند و کشورهای بیشتری را تسخیر نماید در نیمه راه و پس از چندین سال شکست های پی درپی، در نهایت در باتلاق عراق و شام غرق شد.
تمامی نشست های سران امریکایی، صهیونیستی و انگلیسی و جیره خواران منطقه ای آن ها با هدف شکست روحیه مقاومت انجام گرفت.
فاجعه انسانی خلق شده توسط دلارهای آمریکایی تأمین شده از ناحیه چندین کشور جیره خوار منطقه ای و شعله ور کردن درگیری های نظامی و گسترش خشونت جزو طراحی های عملیاتی دشمن بود. خلیفه ها مشخص شد؛ شعارها و پرچم ها طراحی، تبلیغ و برافراشته شد و رعب و وحشت فراگیر گشت. حال سوال اینجاست اگر آن ها حق بودند (که نبودند) پس چرا موفق نشدند؟ تا کنون این موفقیت و این دفاع عزت آفرین برای ملت های سوریه و عراق و برای مسلمین جهان، با فدایی شدن و پرپر شدن ۲۳۰۰ مدافع جان بر کف کسب شده است.
در این جنگ مهمترین گروه های مسلح؛ جبهه النصره، داعش، ارتش آزاد و جیش الاسلام بودند که اگر منشعب شده ها و گروه های تروریستی کوچک را نیز به آن ها اضافه کنیم بالغ بر ۷۰ گروه تروریستی وحشی می شوند که از ابتدای درگیری ها تا کنون از هر جنایتی برای رسیدن به اهداف شومشان فروگذار نکرده اند.
بی شک نقش جمهوری اسلامی ایران و جوانان و پیران انقلابی و همیشه در صحنه آن را که در موفقیت های جبهه مقاومت در منطقه نقش آفریدند را نه می توان و نه باید نادیده گرفت.
لیکن برای پاسخ به سوال ذهنی مخاطب که، جبهه مقاومت چرا برای ما اهمیت دارد؟
باید گفت:
- بخاطر اینکه با این شیوه مبارزه، ابتکار عمل همیشه در دست جمهوری اسلامی خواهد بود و دشمنان قسم خورده اسلام قبل از این که کشور ایران را تهدید کنند، ابتدا باید از سد محکم جبهه مقاومت عبور کنند.
- حمایت از مظلوم در دایره امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و در اصول و اعتقادات مذهب شیعه جایگاه ویژه ای دارد.
- تثبیت سوریه یعنی شکست تله های امریکا و محاصره کامل رژیم صهیونیستی برای تحقق هر چه زودتر این غده سرطانی که عامل اکثر بدبختی های ملت فلسطین و سایر ملت های مسلمان منطقه است.
- سوریه از لحاظ موقعیت، ارتباط شاهراهی محور مقاومت محسوب می شود و حفظ آن اهمیت فوق العاده برای جمهوری اسلامی و بقای جبهه مقاومت دارد.
- حذف یک به یک کشورهای اسلامی و تضعیف آن ها با هدف از بین بردن ایران اسلامی رغم می خورد و این هدفی که از زبان دشمنان این آب و خاک بارها و بارها شنیده شده است.
- اکنون با پیش رفتن سیاست ها و برنامه های جمهوری اسلامی، اندیشمندان و سیاستمداران غربی اذعان دارند که ما منطقه را دو دستی به ایران و روسیه تحویل داده ایم. حفظ چنین موقعیت ژئوپلیتیکی و استراتژیک از مسلمات عقلی است.
با این وجود، باید به این سوال نیز پاسخ داد که اگر ایران از مواضع منطقه ای خود عقب نشینی کند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
۱. شکست بزرگ منطقه ای در مقابل نظام استکبار رقم خواهد خورد.
۲. تزلزل و تغییر در اصول محکم حاکمیت دینی شامل: اصول تولی و تبری، حمایت از مظلوم، اتحاد مسلمین، مبارزه با مستکبر و ....
۳. دست برداشتن و عقب نشستن از همه حوزه های مهم داخلی و خارجی
۴. هدر رفتن هدف مبارزه و خون شهدایی که تا این لحظه تقدیم اسلام شده است.
۵. سرکوب همه جنبش های دینی و جلوگیری از قد برافراشتن مجدد آن ها در منطقه توسط مستکبران و جیره خواران منطقه ای آن ها
۶. قدرت مطلق نظام سلطه در منطقه و تحمیل بیش از پیش آن به جمهوری اسلامی ایران
۷. تسلط بیش از پیش رژیم صهیونیستی و تحقق آرزوهای شومش در منطقه
در حال حاضر جبهه مقاومت در منطقه و جهان شناخته شده تر از قبل شده است و توانسته خود را به جهان معرفی کند. عوامل مهم این شناسایی عبارتند از :
1. امروز مولفه های قدرت فرق کرده است.
2. بمب هسته ای و اتحاد با ابرقدرت امنیت آفرین نیست.
3. کشوری امنیت دارد که نیروی نظامی قوی داشته باشد و بتواند روی زمین بجنگد.
4. مدل ارتش ها فرق کرده است و عقل بشری به این نتیجه رسیده است که برای کاهش تلفات و خسارات جانی، مالی، آبرویی و ... امنیت هرکجا اقتضا کند، آنجا باید مقابله کرد، حتی اگر آن مکان خارج از مرزهای سرزمینی باشد.
5. اراده و ایدئولوژی بیش از فناوری و تکنولوژی، مولفه ای قدرت ساز محسوب می شود.
جریانات غالب در این تحولات عبارتند از:
الف. جریان حق؛ جمهوری اسلامی ایران به رهبری ولی فقیه زمان، روسیه که با توجه به منافعش در این درگیری ها، در جبهه مقابل با جریان باطل قرار گرفته است، نظام و ملت سوریه، نظام، مرجعیت و ملت یکپارچه عراق، جوانان مقاوم و شجاع حزب ا... و یمن.
ب . جریان باطل؛ امریکا و متحدین نظامی او در این جنگ نابرابرانه، اسرائیل خونخوار و کودک کش، عربستان و برخی کشورهای منطقه که آشکارا و پنهانی تلاش کردند تا جبهه مقاومت را در منطقه نابود کنند.
در خاتمه باید گفت جبهه مقاومت اهمیت و جایگاهی راهبردی برای تمدن سازی در جوامع اسلامی دارد و تا کنون نیز موفق های چشمگیری بدست آورده است. جبهه مقاومت شکست دولت های هم پیمان و تروریست پرور را محقق کرده و امید آن ها برای حضور بلند مدت بی حاصل در منطقه، با تحمل هزینه های سنگین نظامی را نقش بر آب کرده است.
امروزه محور مقاومت توانسته:
1. فرهنگ اسلام و انقلابی گری و مقاومت را نشر دهد.
2. روح امید و مبارزه با استکبار را در ملت های اسلامی رونق داده است.
3. ایده ها و تاکتیک های جدید نظامی با تجربیات چند ساله مبارزه علیه تکفیری ها را برای ملت های اسلامی به ارمغان آورده است.
جمهوری اسلامی با ایستادگی و پافشاری بر آرمانهای انقلابی بهویژه اجرای اصل ۱۵۴ قانون اساسی بهعنوان الگوی جنبشهای آزادیبخش واقع شده و در بیداری اسلامی نقش قابل توجهی داشته است.
اصطلاح محور مقاومت اولین بار در سال ۲۰۰۲ میلادی توسط روزنامه لیبیایی الزحفالاخزر بهکار رفت و به تدریج وارد ادبیات سیاسی و رسانهای شد. محور مقاومت در ابتدا شامل جمهوری اسلامی ایران، سوریه، حزبالله لبنان و گروههای مبارز فلسطینی بود. پس از آن عراق و حوثیهای یمن نیز در این اتحادیه قرار گرفتند؛ اما مهمترین اعضای مقاومت عبارت هستند از: ایران، حزبالله لبنان و دولت سوریه. دکتر حسین شیخزاده استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی
جمهوری اسلامی بهعنوان الگوی سیاسی- ایدئولوژیک مهمترین عضو محور است و رهبری معنوی آن را برعهده دارد. حزبالله لبنان از لحاظ قدرت نظامی و عملیاتی در خط مقدم محور مقاومت قرار دارد؛ سوریه نیز بهدلیل برخورداری از حکومت مستقل (در مقایسه با برخی گروههای مبارز) و همسایگی با رژیم صهیونیستی از اهمیت زیادی برخوردار است. وفاداری این کشور به جمهوری اسلامی در طول ۴۰سال گذشته اهمیت آن را در محور مقاومت افزایش داده است. سوریه اولین دولت عربیای بود که بعد از پیروزی انقلاب نظام جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخت و در طول هشتسال دفاع مقدس تنها متحد ایران بود؛ در واقع هسته اولیه محور مقاومت از سال ۱۳۵۹ و با حمایت سوریه از ایران در جنگ تحمیلی تشکیل شد. برخلاف تبلیغات دروغین رسانههای معاند مبنی بر حمایت مالی ایران از جنبشهای آزادیبخش، حمایت جمهوری اسلامی ایران از محور مقاومت در قالب الگوسازی، هدایت و مشاوره بوده و مطابق قانون اساسی و در راستای تأمین منافع ملی صورت میگیرد. مطابق اصل ۱۵۴ قانون اساسی «جمهوری اسلامی ایران، سعادت انسان درکل جامعه بشری را آرمان خود میداند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان میشناسد؛ بنابراین در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند.» بررسی تحولات روابط بینالملل نشان میدهد که بزرگترین مصداق استضعاف و استکبار در طول ۷۰ سال گذشته، اشغال سرزمین فلسطین توسط رژیم جعلی صهیونیستی است. مسأله غصب سرزمین فلسطین هم از نظر طولانی شدن مدت مناقشه و هم از نظر شدت تعدی و ظلم(کشتار بیرحمانه غیرنظامیان، بهویژه زنان و کودکان) بزرگترین مصداق استکبار محسوب میشود و جمهوری اسلامی بر اساس اصول و آرمانهای انقلاب حمایت از مردم مظلوم این سرزمین را در زمره سیاستهای راهبردی خود قرار داده است.
از سوی دیگر همکاری ایران با محور مقاومت در راستای استراتژی تأمین امنیت ملی صورت میگیرد؛ بر اساس نظریه «باری بوزان» هر منطقه جغرافیایی از نظر امنیتی شرایط مخصوص به خود را دارد؛ به عقیده او امنیت در سطوح فردی، اجتماعی، ملی، منطقهای و بینالمللی قابل ترسیم است و سطوح تحلیل ملی یا بینالمللی قادر به تحلیل امنیت منطقهای نیست. برای تأمین امنیت منطقهای باید مناسبات و ساختار قدرت منطقهای را در نظر گرفت و بر اساس آن برای تأمین امنیت اقدام کرد؛ بنابراین امنیت ملی و بینالمللی ایران با امنیت منطقه خلیج فارس و غرب آسیا گره خورده است و هرگونه ناامنی در منطقه مستقیماً امنیت ملی کشورمان را تهدید کرده و برعکس، افزایش ضریب امنیتی منطقه موجبات تأمین امنیت ملی ایران را فراهم میکند. بررسی آثار و پیامدهای، سیاسی، امنیتی و اقتصادی محور مقاومت و عملکرد گروههای جهادی بهویژه حزبالله لبنان نشان میدهدکه شکلگیری محور مقاومت و سیاست ایران در قبال آن نتایج ارزشمندی داشته است؛
۱-جمهوری اسلامی با ایستادگی و پافشاری بر آرمانهای انقلابی بهویژه اجرای اصل ۱۵۴ قانون اساسی بهعنوان الگوی جنبشهای آزادیبخش واقع شده و در بیداری اسلامی نقش قابل توجهی داشته است. پایداری در اجرای اصول انقلاب در طول ۴۰سال گذشته قابلیت الگوسازی انقلاب اسلامی را افزایش داده و ایران را به یک قدرت فرامنطقهای تبدیل کرده است.
۲-با وجود اینکه جمهوری اسلامی ایران بهتنهایی از توان دفاعی در برابر هرگونه تجاوز احتمالی از سوی کشورهای منطقه و قدرتهای فرامنطقهای برخوردار است اما حضور و نقشآفرینی محور مقاومت در منطقه ریسک هر گونه حمله نظامی به ایران را افزایش داده و به ایجاد یک حاشیه امن در اطراف مرزهای ایران منجر شده است.
۳- حمایت معنوی و مستشاری ایران از محور مقاومت عمق نفوذ استراتژیک جمهوری اسلامی در منطقه را افزایش داده و میزان محبوبیت و مقبولیت ایران در افکار عمومی کشورهای منطقه نظیر سوریه و عراق را افزایش داده است. طبق آمارهای موجود به ویژه اعتراف مقامات آمریکایی، این کشور بیش از ۷ هزار میلیارد دلار در خاورمیانه هزینه کرده است اما رییسجمهوری آن نمیتواند به صورت رسمی و آشکار به بغداد سفر کند در حالی که میان ایران و کشورهای منطقه مانند عراق و سوریه روابط حسنه برقرار است و همکاریهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در بالاترین سطح قرار دارد.
۴-برکات و نتایج مثبت محور مقاومت منحصر به مسائل امنیتی نیست؛ در شرایطی که نظام سلطه به رهبری آمریکا میدان جنگ را به عرصه اقتصاد کشانده است، تقویت محور مقاومت میتواند از طریق گسترش بازار کالاهای ایرانی و ایجاد فرصت سرمایهگذاری در کشورهایی مانند عراق و سوریه به افزایش تولید ناخالص ملی و برونرفت از تنگناهای مالی ناشی از تحریمها کمک کند.
۵- عقبنشینی صهیونیستها در جنگهای ۲۲روزه غزه و ۳۳روزه لبنان نقشههای آمریکا و رژیم اشغالگر قدس مبنی بر تشکیل خاورمیانه بزرگ و تغییر ساختار قدرت به زیان ایران را ناکام کرد؛ صهیونیستها جنگ ۳۳روزه لبنان را با اهدافی مانند حذف حزبالله از صحنه سیاست لبنان، شکستن خط دفاعی ایران و ایجاد خاورمیانه بزرگ آغاز کردند اما برنده این جنگ حزبالله بود. این پیروزی نتایجی مانند تضعیف تفکر سازش، افزایش محبوبیت حزبالله در لبنان و سایر کشورهای اسلامی و تقویت نقش محوری ایران در سیاستهای منطقه را بهدنبال داشت. مرور تاریخ ماجرای فلسطین نشان میدهد که کشورهای عربی در چند مرحله مانند جنگ ۱۹۶۷ برای شکست رژیم اشغالگر قدس اقدام کردند و با شکست مواجه شدند اما حزبالله لبنان در چهارچوب محور مقاومت و با تأسی به فرهنگ انقلاب اسلامی توانست این رژیم را شکست دهد.
در چنین وضع فلاکت باری بود که با ورود محور مقاومت به سوریه و عراق، جهان اسلام برای پیروزی در برابر چنین اندیشه خانمان بر اندازی، امیدوار شد.
فعالیت محور مقاومت در این دو کشور به این دلیل اهمیت داشت که 70 % سوریه در تصرف تروریست ها بوده و 60 % عراق نیز بدست گروهک های ضد اسلامی و وحشی داعش و سایر گروه ها تصرف شده بود.
پروژه تکفیری ها با اعزام و تجهیز تروریست های تکفیری از حدود ۸۰ کشور جهان به سوریه و عراق، برای نابودی کشورهای مسلمان و تغییر رهبران آنها کلید خورده بود.
اما با همت جوانان پرشور و انقلابی سوریه و عراق پروژه آنها با شکست مواجه شد و محور مقاومت توانست با رشادت های بی همتا از نسل کشی میلیونی در این کشورها جلوگیری نماید و بار دیگر دشمنان اسلام در منطقه را مستأصل سازد.
پروژه "دولت اسلامی عراق و شام" که می خواست شهره جهانی پیدا کند و کشورهای بیشتری را تسخیر نماید در نیمه راه و پس از چندین سال شکست های پی درپی، در نهایت در باتلاق عراق و شام غرق شد.
تمامی نشست های سران امریکایی، صهیونیستی و انگلیسی و جیره خواران منطقه ای آن ها با هدف شکست روحیه مقاومت انجام گرفت.
فاجعه انسانی خلق شده توسط دلارهای آمریکایی تأمین شده از ناحیه چندین کشور جیره خوار منطقه ای و شعله ور کردن درگیری های نظامی و گسترش خشونت جزو طراحی های عملیاتی دشمن بود. خلیفه ها مشخص شد؛ شعارها و پرچم ها طراحی، تبلیغ و برافراشته شد و رعب و وحشت فراگیر گشت. حال سوال اینجاست اگر آن ها حق بودند (که نبودند) پس چرا موفق نشدند؟ تا کنون این موفقیت و این دفاع عزت آفرین برای ملت های سوریه و عراق و برای مسلمین جهان، با فدایی شدن و پرپر شدن ۲۳۰۰ مدافع جان بر کف کسب شده است.
در این جنگ مهمترین گروه های مسلح؛ جبهه النصره، داعش، ارتش آزاد و جیش الاسلام بودند که اگر منشعب شده ها و گروه های تروریستی کوچک را نیز به آن ها اضافه کنیم بالغ بر ۷۰ گروه تروریستی وحشی می شوند که از ابتدای درگیری ها تا کنون از هر جنایتی برای رسیدن به اهداف شومشان فروگذار نکرده اند.
بی شک نقش جمهوری اسلامی ایران و جوانان و پیران انقلابی و همیشه در صحنه آن را که در موفقیت های جبهه مقاومت در منطقه نقش آفریدند را نه می توان و نه باید نادیده گرفت.
لیکن برای پاسخ به سوال ذهنی مخاطب که، جبهه مقاومت چرا برای ما اهمیت دارد؟
باید گفت:
- بخاطر اینکه با این شیوه مبارزه، ابتکار عمل همیشه در دست جمهوری اسلامی خواهد بود و دشمنان قسم خورده اسلام قبل از این که کشور ایران را تهدید کنند، ابتدا باید از سد محکم جبهه مقاومت عبور کنند.
- حمایت از مظلوم در دایره امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و در اصول و اعتقادات مذهب شیعه جایگاه ویژه ای دارد.
- تثبیت سوریه یعنی شکست تله های امریکا و محاصره کامل رژیم صهیونیستی برای تحقق هر چه زودتر این غده سرطانی که عامل اکثر بدبختی های ملت فلسطین و سایر ملت های مسلمان منطقه است.
- سوریه از لحاظ موقعیت، ارتباط شاهراهی محور مقاومت محسوب می شود و حفظ آن اهمیت فوق العاده برای جمهوری اسلامی و بقای جبهه مقاومت دارد.
- حذف یک به یک کشورهای اسلامی و تضعیف آن ها با هدف از بین بردن ایران اسلامی رغم می خورد و این هدفی که از زبان دشمنان این آب و خاک بارها و بارها شنیده شده است.
- اکنون با پیش رفتن سیاست ها و برنامه های جمهوری اسلامی، اندیشمندان و سیاستمداران غربی اذعان دارند که ما منطقه را دو دستی به ایران و روسیه تحویل داده ایم. حفظ چنین موقعیت ژئوپلیتیکی و استراتژیک از مسلمات عقلی است.
با این وجود، باید به این سوال نیز پاسخ داد که اگر ایران از مواضع منطقه ای خود عقب نشینی کند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
۱. شکست بزرگ منطقه ای در مقابل نظام استکبار رقم خواهد خورد.
۲. تزلزل و تغییر در اصول محکم حاکمیت دینی شامل: اصول تولی و تبری، حمایت از مظلوم، اتحاد مسلمین، مبارزه با مستکبر و ....
۳. دست برداشتن و عقب نشستن از همه حوزه های مهم داخلی و خارجی
۴. هدر رفتن هدف مبارزه و خون شهدایی که تا این لحظه تقدیم اسلام شده است.
۵. سرکوب همه جنبش های دینی و جلوگیری از قد برافراشتن مجدد آن ها در منطقه توسط مستکبران و جیره خواران منطقه ای آن ها
۶. قدرت مطلق نظام سلطه در منطقه و تحمیل بیش از پیش آن به جمهوری اسلامی ایران
۷. تسلط بیش از پیش رژیم صهیونیستی و تحقق آرزوهای شومش در منطقه
در حال حاضر جبهه مقاومت در منطقه و جهان شناخته شده تر از قبل شده است و توانسته خود را به جهان معرفی کند. عوامل مهم این شناسایی عبارتند از :
1. امروز مولفه های قدرت فرق کرده است.
2. بمب هسته ای و اتحاد با ابرقدرت امنیت آفرین نیست.
3. کشوری امنیت دارد که نیروی نظامی قوی داشته باشد و بتواند روی زمین بجنگد.
4. مدل ارتش ها فرق کرده است و عقل بشری به این نتیجه رسیده است که برای کاهش تلفات و خسارات جانی، مالی، آبرویی و ... امنیت هرکجا اقتضا کند، آنجا باید مقابله کرد، حتی اگر آن مکان خارج از مرزهای سرزمینی باشد.
5. اراده و ایدئولوژی بیش از فناوری و تکنولوژی، مولفه ای قدرت ساز محسوب می شود.
جریانات غالب در این تحولات عبارتند از:
الف. جریان حق؛ جمهوری اسلامی ایران به رهبری ولی فقیه زمان، روسیه که با توجه به منافعش در این درگیری ها، در جبهه مقابل با جریان باطل قرار گرفته است، نظام و ملت سوریه، نظام، مرجعیت و ملت یکپارچه عراق، جوانان مقاوم و شجاع حزب ا... و یمن.
ب . جریان باطل؛ امریکا و متحدین نظامی او در این جنگ نابرابرانه، اسرائیل خونخوار و کودک کش، عربستان و برخی کشورهای منطقه که آشکارا و پنهانی تلاش کردند تا جبهه مقاومت را در منطقه نابود کنند.
در خاتمه باید گفت جبهه مقاومت اهمیت و جایگاهی راهبردی برای تمدن سازی در جوامع اسلامی دارد و تا کنون نیز موفق های چشمگیری بدست آورده است. جبهه مقاومت شکست دولت های هم پیمان و تروریست پرور را محقق کرده و امید آن ها برای حضور بلند مدت بی حاصل در منطقه، با تحمل هزینه های سنگین نظامی را نقش بر آب کرده است.
امروزه محور مقاومت توانسته:
1. فرهنگ اسلام و انقلابی گری و مقاومت را نشر دهد.
2. روح امید و مبارزه با استکبار را در ملت های اسلامی رونق داده است.
3. ایده ها و تاکتیک های جدید نظامی با تجربیات چند ساله مبارزه علیه تکفیری ها را برای ملت های اسلامی به ارمغان آورده است.
جمهوری اسلامی با ایستادگی و پافشاری بر آرمانهای انقلابی بهویژه اجرای اصل ۱۵۴ قانون اساسی بهعنوان الگوی جنبشهای آزادیبخش واقع شده و در بیداری اسلامی نقش قابل توجهی داشته است.
اصطلاح محور مقاومت اولین بار در سال ۲۰۰۲ میلادی توسط روزنامه لیبیایی الزحفالاخزر بهکار رفت و به تدریج وارد ادبیات سیاسی و رسانهای شد. محور مقاومت در ابتدا شامل جمهوری اسلامی ایران، سوریه، حزبالله لبنان و گروههای مبارز فلسطینی بود. پس از آن عراق و حوثیهای یمن نیز در این اتحادیه قرار گرفتند؛ اما مهمترین اعضای مقاومت عبارت هستند از: ایران، حزبالله لبنان و دولت سوریه. دکتر حسین شیخزاده استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی
جمهوری اسلامی بهعنوان الگوی سیاسی- ایدئولوژیک مهمترین عضو محور است و رهبری معنوی آن را برعهده دارد. حزبالله لبنان از لحاظ قدرت نظامی و عملیاتی در خط مقدم محور مقاومت قرار دارد؛ سوریه نیز بهدلیل برخورداری از حکومت مستقل (در مقایسه با برخی گروههای مبارز) و همسایگی با رژیم صهیونیستی از اهمیت زیادی برخوردار است. وفاداری این کشور به جمهوری اسلامی در طول ۴۰سال گذشته اهمیت آن را در محور مقاومت افزایش داده است. سوریه اولین دولت عربیای بود که بعد از پیروزی انقلاب نظام جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخت و در طول هشتسال دفاع مقدس تنها متحد ایران بود؛ در واقع هسته اولیه محور مقاومت از سال ۱۳۵۹ و با حمایت سوریه از ایران در جنگ تحمیلی تشکیل شد. برخلاف تبلیغات دروغین رسانههای معاند مبنی بر حمایت مالی ایران از جنبشهای آزادیبخش، حمایت جمهوری اسلامی ایران از محور مقاومت در قالب الگوسازی، هدایت و مشاوره بوده و مطابق قانون اساسی و در راستای تأمین منافع ملی صورت میگیرد. مطابق اصل ۱۵۴ قانون اساسی «جمهوری اسلامی ایران، سعادت انسان درکل جامعه بشری را آرمان خود میداند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان میشناسد؛ بنابراین در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند.» بررسی تحولات روابط بینالملل نشان میدهد که بزرگترین مصداق استضعاف و استکبار در طول ۷۰ سال گذشته، اشغال سرزمین فلسطین توسط رژیم جعلی صهیونیستی است. مسأله غصب سرزمین فلسطین هم از نظر طولانی شدن مدت مناقشه و هم از نظر شدت تعدی و ظلم(کشتار بیرحمانه غیرنظامیان، بهویژه زنان و کودکان) بزرگترین مصداق استکبار محسوب میشود و جمهوری اسلامی بر اساس اصول و آرمانهای انقلاب حمایت از مردم مظلوم این سرزمین را در زمره سیاستهای راهبردی خود قرار داده است.
از سوی دیگر همکاری ایران با محور مقاومت در راستای استراتژی تأمین امنیت ملی صورت میگیرد؛ بر اساس نظریه «باری بوزان» هر منطقه جغرافیایی از نظر امنیتی شرایط مخصوص به خود را دارد؛ به عقیده او امنیت در سطوح فردی، اجتماعی، ملی، منطقهای و بینالمللی قابل ترسیم است و سطوح تحلیل ملی یا بینالمللی قادر به تحلیل امنیت منطقهای نیست. برای تأمین امنیت منطقهای باید مناسبات و ساختار قدرت منطقهای را در نظر گرفت و بر اساس آن برای تأمین امنیت اقدام کرد؛ بنابراین امنیت ملی و بینالمللی ایران با امنیت منطقه خلیج فارس و غرب آسیا گره خورده است و هرگونه ناامنی در منطقه مستقیماً امنیت ملی کشورمان را تهدید کرده و برعکس، افزایش ضریب امنیتی منطقه موجبات تأمین امنیت ملی ایران را فراهم میکند. بررسی آثار و پیامدهای، سیاسی، امنیتی و اقتصادی محور مقاومت و عملکرد گروههای جهادی بهویژه حزبالله لبنان نشان میدهدکه شکلگیری محور مقاومت و سیاست ایران در قبال آن نتایج ارزشمندی داشته است؛
۱-جمهوری اسلامی با ایستادگی و پافشاری بر آرمانهای انقلابی بهویژه اجرای اصل ۱۵۴ قانون اساسی بهعنوان الگوی جنبشهای آزادیبخش واقع شده و در بیداری اسلامی نقش قابل توجهی داشته است. پایداری در اجرای اصول انقلاب در طول ۴۰سال گذشته قابلیت الگوسازی انقلاب اسلامی را افزایش داده و ایران را به یک قدرت فرامنطقهای تبدیل کرده است.
۲-با وجود اینکه جمهوری اسلامی ایران بهتنهایی از توان دفاعی در برابر هرگونه تجاوز احتمالی از سوی کشورهای منطقه و قدرتهای فرامنطقهای برخوردار است اما حضور و نقشآفرینی محور مقاومت در منطقه ریسک هر گونه حمله نظامی به ایران را افزایش داده و به ایجاد یک حاشیه امن در اطراف مرزهای ایران منجر شده است.
۳- حمایت معنوی و مستشاری ایران از محور مقاومت عمق نفوذ استراتژیک جمهوری اسلامی در منطقه را افزایش داده و میزان محبوبیت و مقبولیت ایران در افکار عمومی کشورهای منطقه نظیر سوریه و عراق را افزایش داده است. طبق آمارهای موجود به ویژه اعتراف مقامات آمریکایی، این کشور بیش از ۷ هزار میلیارد دلار در خاورمیانه هزینه کرده است اما رییسجمهوری آن نمیتواند به صورت رسمی و آشکار به بغداد سفر کند در حالی که میان ایران و کشورهای منطقه مانند عراق و سوریه روابط حسنه برقرار است و همکاریهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در بالاترین سطح قرار دارد.
۴-برکات و نتایج مثبت محور مقاومت منحصر به مسائل امنیتی نیست؛ در شرایطی که نظام سلطه به رهبری آمریکا میدان جنگ را به عرصه اقتصاد کشانده است، تقویت محور مقاومت میتواند از طریق گسترش بازار کالاهای ایرانی و ایجاد فرصت سرمایهگذاری در کشورهایی مانند عراق و سوریه به افزایش تولید ناخالص ملی و برونرفت از تنگناهای مالی ناشی از تحریمها کمک کند.
۵- عقبنشینی صهیونیستها در جنگهای ۲۲روزه غزه و ۳۳روزه لبنان نقشههای آمریکا و رژیم اشغالگر قدس مبنی بر تشکیل خاورمیانه بزرگ و تغییر ساختار قدرت به زیان ایران را ناکام کرد؛ صهیونیستها جنگ ۳۳روزه لبنان را با اهدافی مانند حذف حزبالله از صحنه سیاست لبنان، شکستن خط دفاعی ایران و ایجاد خاورمیانه بزرگ آغاز کردند اما برنده این جنگ حزبالله بود. این پیروزی نتایجی مانند تضعیف تفکر سازش، افزایش محبوبیت حزبالله در لبنان و سایر کشورهای اسلامی و تقویت نقش محوری ایران در سیاستهای منطقه را بهدنبال داشت. مرور تاریخ ماجرای فلسطین نشان میدهد که کشورهای عربی در چند مرحله مانند جنگ ۱۹۶۷ برای شکست رژیم اشغالگر قدس اقدام کردند و با شکست مواجه شدند اما حزبالله لبنان در چهارچوب محور مقاومت و با تأسی به فرهنگ انقلاب اسلامی توانست این رژیم را شکست دهد.