فاطمه مداح نظری - انسان به طور فطری، زیبایی را دوست دارد و از مشاهده زیبایی لذت می برد. تغییر لباس، لوازم زینتی و آرایش افراد نیز در همین راستا قرار دارد. به همین دلیل است که خودآرایی و زینت دادن از سنت های ثابت و دایمی است و به موازات ترقی و تنزل فرهنگ و مدنیت، ترقی و تنزل می نماید، به طوری که از کهن ترین روزگاران نیز در هر ملت و اجتماعی، «مد» به نوعی مرسوم بوده است.
بنابراین مدگرایی نه به طور مطلق قابل رد است و نه پذیرش کامل و بی چون و چرایی آن عاقلانه به شمار می آید؛ بلکه میانه روی در مدگرایی و مراقبت بر هماهنگی آن با فرهنگ و مذهب و ملیت خویش، مناسبت ترین راه مواجهه با مد و مدگرایی است.
گستره مد به اندازه گستره زندگی انسان است و تمامی شئون آن را در بر می گیرد. با وجود آن که مد و مدگرایی همه قلمرو زندگی اجتماعی را در بر می گیرد، پوشاک و سبک و شیوه آرایش، شاخص ترین قلمرو مدگرایی محسوب می شوند.
از آن جا که مدگرایی به همراه خود شیوه های رفتاری، هنجاری، ارزش های خاصی را بین جوانان و بلکه همه جامعه به دنبال دارد، از این رو لازم است جوانان با توجه به آسیب های پیش رو، با هوشیاری نسبت به این موضوع برخورد نموده، براساس ضوابط شناخته شده، مد مورد نظر خود را انتخاب نمایند. در صورت بی توجهی به این اصول مشکلات زیادی برای افراد، خانواده ها و جامعه ایجاد می شود.
خودباختگی
در هر جامعه ای، نوع لباس افراد، علاوه بر آن که تابع شرایط اقتصادی، اجتماعی و اقلیمی آن جامعه است، تابع جهان بینی، ارزش ها و باورهای حاکم بر فرهنگ آن جامعه نیز می باشد. لذا همراهی و تقلید کورکورانه یک کشور با فرهنگ بیگانه، به معنای از دست دادن استقلال فکری، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است به بیان امیرالمؤمنین (ع): «این امّت تا هنگامی که لباس عجم (کفّار و بیگانگان) را نپوشند و غذای آنان را نخورند، در خیر و سعادت اند. هرگاه چنین کنند خداوند آنان را سرافکنده خواهد کرد». متأسفانه امروزه بسیاری از رفتارها و هنجارهایی که به عنوان مُد در جامعه ما مطرح است، برگرفته از الگوهای بیگانه و غیرخودی است و تقلید کورکورانه از فرهنگ غربی را القا می کند.
مقام معظم رهبری نیز با توجه به همین امر نسبت به تقلید کورکورانه از مدهای غربی هشدار داده و فرموده اند: «... تقلید فرهنگی خطر خیلی بزرگی است؛ اما این حرف اشتباه نشود با اینکه بنده با مُد و تنوع و تحول در روش های زندگی مخالفم؛ نه خیر. مُدگرایی و نوگرایی اگر افراطی نباشد، اگر روی چشم و هم چشمی رقابت های کودکانه نباشد، عیبی ندارد. لباس و رفتار و آرایش تغییر پیدا می کند، مانعی هم ندارد؛ اما مواظب باشید قبله نمای این مُدگرایی، به سمت اروپا نباشد؛ این بد است! اگر مدیست های اروپا و امریکا در مجلاتی که مُدها را مطرح می کنند، فلان طور لباس را برای مردان یا زنانِ خودشان ترسیم کردند، آیا ما باید اینجا در همدان یا تهران یا در مشهد آن را تقلید کنیم!؟ این بد است».
معارضه با دین
اگر مد، متناسب با هویت ملی و تاریخی و هماهنگ با حفظ اصول و معیارهای ارزشی و اخلاقی جامعه باشد، مورد قبول شرع خواهد بود. اما مدگرایی گاهی در تعارض مستقیم با دستورات دین و به تجمّل گرایی، اشرافی گری، اسراف، تکبّر، فساد، خودنمایی افراطی، شهوت رانی و فخرفروشی و گناه مبدل می شود.
برخی از مدها در ظاهر هیچ گونه تعارضی با دستورات دین ندارند؛ اما محتوا و پیامی که آن مد به همراه دارد کاملًا در تعارض با دستورات دین می باشد؛ مانند برخی از نمادهای گروه های شیطان پرستی.
حفظ سلامتی
بسیاری از مدهای امروزی مانند لباس های تنگ و چسبان، آرایش غلیظ، تاتو، پیرسینگ، کاهش وزن افراطی (جهت حفظ تناسب اندام برای مدل های مانکنی) و جراحی های زیبایی (مانند جراحی بینی)، مشکلات فراوان جسمانی را برای افراد مدگرا به دنبال آورده است. متأسفانه از اموری که بسیاری از جوانان و نوجوانانی مدگرا نسبت به آن کم توجهی می نمایند، از دست دادن سلامتی است.
حفظ استقلال شخصیت
مدگرایی بدون تفکر و منطق و احساسی و لجام گسیخته که از بین برنده هویت است، امری خطا و خطرناک است. پیروی از الگوها و مدهای غربی و پوشیدن لباس هایی با برندهای خارجی و یا تقلید از مدل موی سر فلان فوتبالیست و یا هنرپیشه و خواننده نمی تواند به انسان شخصیت ببخشد و این گونه مدگرایی ها، انسان را از رشد علمی و معنوی بازمی دارد و استقلال شخصیت او را خدشه دار می سازد.
حفظ اصالت بومی
اگر مد تقلیدی از گزاره های مربوط به مبانی فکری یک جامعه دیگر باشد، جعلی است و نوعی حرکت تقلیدی شمرده می شود. مثل تقلید از نوع پوشش جنبش های اعتراضی کشورهای دیگر که در آنجا یک مسأله اصیل برای آن جامعه است؛ ولی وقتی وارد جامعه غریبه ای مثل جامعه ما می شود، طبیعی است که جعلی جلوه نماید. از این منظر وقتی ما نگاه می کنیم، می بینیم که کارکردها و ارزیابی ها و چارچوب ها تفاوت دارد. مدی که از سوی افراد مورد استفاده قرار می گیرد، باید ریشه در باورهای دینی، فرهنگی و ملی داشته باشد تا سبب تقویت فضایل و منشأ پیامدهای مثبتی گردد. در غیر این صورت همچون حبابی بر سطح آب، مدت کوتاهی می درخشد؛ اما پس از آن مد و شخصیت کاذب مدگرا در جامعه گم و محو می شود.
پیروی از مدهای بیگانه و مدگرایی، از ابعاد مختلف روان شناختی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... آسیب ها و پیامدهای منفی به دنبال دارد که به تشریح آنها خواهیم پرداخت.
الف. انحراف اعتقادی
برخی از گروه های منحرف اعتقادی با استفاده ابزاری از پوشش، آرایش و موسیقی، تفکرات انحرافی خود را منتشر و تبلیغ می نمایند و اگر افراد جامعه به ویژه جوانان و نوجوانان نسبت به این موضوع آگاهی لازم را نداشته باشند، به راحتی با پیروی از نوع پوشش و آرایش این گروه ها، جذب آنها شده و به مرور زمان از تفکرات و باورهای آنها نیز پیروی خواهند کرد و نتیجه همان می شود که پیامبر خدا (ص) فرمود: «هر که به گروهی تشبه جوید، از آنهاست».
یکی از بهترین مصادیق امروزی این نوع آسیب، گروه های شیطان پرستی است. بنا به اعتقاد این فرقه، شیطان به عنوان قدرت غالب در جهان می باشد و اگر کسی بخواهد در جهان خوب زندگی کند، باید با شیطان باشد! آنان حتی معتقدند راه خدا از طریق ارتباط با شیطان می گذرد!!
ب. آسیب های اخلاقی
برخی از آسیب های اخلاقی که افراد به واسطه مدگرایی، دچار آن می شوند عبارت است از:
1- در معرض اتهام دیگران قرار گرفتن
یکی از آموزه های اخلاقی پیشوایان معصوم (ع) آن است که انسان خود را در معرض اتهام قرار ندهد. اگر عملکرد افراد در انتخاب نوع لباس، آرایش و مد، برخاسته از باورها، نیازها و شرایط فرهنگی و بومی نباشد، از منظر دیگران به منزله سستی فرد در حفظ اعتقاد و منش اخلاقی تلقی می گردد.
به عبارت دیگر چنین شخصی، به طور دائم خود را در معرض نوعی اتهام قرار داده است.
2- گرفتار شدن به رذایل اخلاقی
پیروی از مدها و مدل های مخرّب فرهنگی که با خارج شدن فرایند نوخواهی و زیبایی دوستی از حالت طبیعی و معقول به سوی افراط و تفریط می باشد، انسان را به رذایل اخلاقی دچار نموده، موجب انحطاط اخلاقی و معنوی افراد می گردد.
بدیهی است که انحراف در این فرایند به دلیل نداشتن نقطه اتکای معنوی، موجب آلوده شدن افراد به رذایلی همچون فخرفروشی، زیاده خواهی، خودنمایی، اسراف، تجمل گرایی، حرص، طمع، خودپرستی و. . . خواهد شد.
3- اتلاف وقت
یکی از مهم ترین آسیب های مدگرایی که متأسفانه از سوی جوانان و نوجوانان کمتر مورد توجه قرار می گیرد؛ از دست دادن سرمایه عمری است که در مسیر مدگرایی از دست می رود. سوگمندانه باید گفت که برای انتخاب مد، تهیه لباس و حضور در فروشگاه ها و آرایشگاه ها و وب گردی ها چه زمان زیاد و برگشت ناپذیری از این افراد هزینه و هدر می شود.
ج. انحرافات جنسی
به طور طبیعی آرایش دختران و پسران و جلوه گری در جامعه، جاذبه جنسی ایجاد می کند و از آنجا که رقابت در مدگرایی امری طبیعی است.
نتیجه ای که به دنبال دارد، افزایش گرایش جنس مخالف به یکدیگر و با کمال تأسف گرایش گروه های هم جنس به همدیگر است.
می دانیم که ویژگی غالب پوشاکی که با نام مد و مدگرایی به جوانان ارائه می شود تنگ، چسبان و یا کوتاه بودن آنها می باشد. پوشاک های تنگ و چسبان در آستانه بلوغ و نوجوانی (و سنین بعد) در هر دو گروه پسر و دختر از نظر تحریک امیال غریزی و تقویت و افزایش هوس شهوانی دو نقش متفاوت درونی و بیرونی دارد. از نظر درونی، پوشاک تنگ (مخصوصاً در نواحی کمر و شکم) یک اثر تحریک موضعی از خود برجای می گذارد که به تحریک اعضای تناسلی منجر گشته، تمایلات شهوانی را در نوجوان بیدار و تقویت می نماید.
سالیان درازی است که تحقیقات و مطالعات روانشناسی در شناخت و تشخیص علل بروز و ابتلای نوجوانان و جوانان به عارضه غیرطبیعی استمناء همه علل و عوامل مؤثر در ایجاد چنین میل و اثرات محرک عمومی و موضعی غریزه جنسی را کاویده و در میان منشأ پیدایش این ابتلاء نقش و اثرات «تنگی پوشاک» را جستجو کرده است. از نظر بیرونی نیز پوشاک های تنگ، چسبان و یا کوتاه در سنین بلوغ و نوجوانی می تواند نظرها را به سوی خود جلب کرده، زمینه تحریک شهوت و انحرافات جنسی را در بیننده فراهم نماید.
د. پیامدهای روحی و روانی
1- احساس شکست و ناکامی
رشد سریع مدهای غربی و رواج آن در بازار، خود عاملی برای شکست روحی افرادی است که به دنبال مدهای تازه اند؛ زیرا از یک سو امکانات و فراغت مردم برای دست یابی به آخرین مدها محدود است و از سوی دیگر کاروان مدگرایی با شتابی وقفه ناپذیر در حرکت است و وقتی مدگرایان در بن بست این سرعت و آن محدودیت می مانند، احساس ناکامیابی و ناتوانی می کنند.
2- فردگرایی و جمع گریزی
با مدپرستی و نوگرایی افراطی، انسان خود را تافته ای جدابافته از جامعه دانسته و برتری را در داشتن ظاهری جدید می داند و کسانی را شایسته دوستی و احترام می داند که از نظر ظاهری هم شأن او باشد. به همین دلیل بسیاری از روابط اجتماعی و معاشرت ها را که در اسلام به آن توصیه شده است، کنار می گذارد و دایره ارتباطات اجتماعی اش تنگ تر و محدودتر می شود.
3- تضییع انرژی عاطفی، روانی و ذهنی
بی تردید هر فرد افزون بر داشتن محدودیت زمانی و اقتصادی دارای محدودیت عاطفی، ذهنی، روانی و. . . نیز است. این محدودیت ها ایجاب می کند که ما با مدیریت صحیح، آن را در اولویت های مهم تر زندگی، مانند تحصیل، روابط زناشویی و خانوادگی و شغلی و. . . صرف نماییم. به کارگیری افراطی این سرمایه ها در یک بُعد خاص، باعث نارسایی عاطفی، ذهنی، روانی و. . . در ابعاد مهم زندگی می گردد که این خود باعث افت تحصیلی، کاهش مهرورزی، ناسازگاری در روابط بین فردی و کاهش خلاقیت می شود که به نوبه خود موجب پایین آمدن احساس حرمت نفس و ارزشمندی و عدم موفقیت فرد در حیطه های مختلف زندگی می گردد. به تعبیر دقیق علمی، بین موفقیت (در ابعاد مختلف زندگی) و احساس ارزشمندی، رابطه معناداری وجود دارد.
4- اضطراب و استرس
افرادی که به شدت دنبال مدگرایی هستند به توجه دیگران اهمیت زیادی می دهند. این افراد در زندگی خویش برای این که در نظر دیگران ارزشمند جلوه کنند، حاضرند به هر قید و شرطی که از طرف جامعه به آنها تحمیل می شود تن در دهند. آنها برای جلب توجه دیگران، تجربه خویش را نادیده می گیرند و ارزش ها و عقاید دیگران را می پذیرند و در واقع با این عمل به شروط آنها تن داده، به همین دلیل دچار اضطراب دایمی می شوند.
5- بحران هویت
به مجموع باورها، ارزش ها و رفتارها، هویت گفته می شود. بحران هویت وقتی رخ می دهد که فرد نتواند به باورهایی جدا از باورهای دیگران برسد و برای خود نقش ثابتی پیدا کند.
اگر انسان- به خصوص در دوره نوجوانی و جوانی- هر روز خود را به شکلی تازه درآورد و سبک زندگی اش را به روش جدید و متأثر از مدگرایی تغییر دهد، هیچ گاه هویت ثابت خویش را نخواهد یافت؛ زیرا یکی از نشانه های هویت و شخصیت سالم، ثبات است.
6- از دست دادن اراده و اختیار خود
هر چند ممکن است افراد مدگرا در ظاهر با اختیار خود مدی را انتخاب نمایند؛ اما در واقع، اختیاری در انتخاب نوع پوشش و مد ندارند و کاملًا مطیع مد و مدسازانند و هر چیزی که تبدیل به مد شد- زشت یا زیبا- آنان را در بند خود می سازد. بهترین دلیل بر این سخن آن است که اگر لباس و یا مدل مویی تغییر کرد و مد جدیدی وارد بازار شد، این افراد حاضر نیستند از مدهای گذشته استفاده نمایند، هرچند مدهای قبلی انتخاب خودشان باشد.
7- اختلال در حس زیباشناختی
از آفت های مدگرایی آن است که مدگرایان همان چیزی را که طراحان مد القاء و ترویج می نمایند به عنوان مد می شناسند، از این رو به مرور زمان ملاک تشخیص زیبایی واقعی از مدگرایان گرفته می شود. این است که برخی لباس های مُد روز اگر این عنوان را با خود یدک نمی کشیدند، چیز دندان گیر و جالب توجهی به نظر نمی رسیدند.
در گذشته تنها الگوي رفتاري جوانان، پدر و مادرهاي شان بوده اند و جوانان از نحوه گفتار و رفتار گرفته تا پوشش و ... تحت تاثير مستقيم والدين شان بودند اما امروزه شاهد هستيم که به دلايل مختلفي از جمله گسترش جوامع، فراگير شدن محيط هاي مجازي، دور شدن فرزندان از کانون خانواده ها و ... برخي از جوانان به ارزش هاي ديگري روي آورده اند. ارزش هايي که گاهي مخالف ارزش هاي خانوادگي آن هاست در انتخاب نوع پوشش، طرز صحبت کردن و ... با عنوان مد به مرحله بروز مي رسد.
دخترها بيشتر تحت تاثير مدگرايي هستند
معمولا دخترها به لحاظ احساسي بودن واکنش هاي شان نسبت به محيط، عاطفي تر است و بيشتر تحت تاثير مد و مدگرايي قرار مي گيرند؛ بنابراين تقليد و گرايش به الگوهاي برتر با طبيعت بيولوژيکي زنان تناسب بيشتري دارد. همچنين دخترها بيشتر به روابط و ظاهر اشخاص توجه مي کنند و حس زيبا دوستي در آن ها بيشتر است. به همين علت است که گرايش به مد و تقليد از طرز لباس پوشيدن تا نحوه آرايش و نوع صحبت کردن در دخترها بيشتر و زودتر خودش را نشان مي دهد.
حسين محرابي، کارشناس و مشاور خانواده، معتقد است که مدگرايي افراطي مي تواند باعث از بين رفتن قدرت تعقل، ابتکار و تصميم گيري در افراد و همچنين موجب آسيب هاي اجتماعي و فرهنگي شود. مد يک رفتار اجتماعي است که به يک باره به تغيير سليقه ناگهاني در افراد منجر مي شود که ممکن است با فرهنگ و رسوم خانواده و جامعه اي که افراد بر حسب سابقه و قدمت از آن پيروي مي کنند، تناقض داشته باشد.
اين کارشناس خانواده مي افزايد: مدگرايي، پناه براي رسيدن به آرامش ظاهري است، درباره دلايل گسترش مدگرايي در بين جوانان عوامل مختلفي بيان شده است که از جمله آن مي توان به طرد شدن يا مورد پذيرش قرار نگرفتن فرد از سوي خانواده، انطباق نداشتن نظام ارزشي خانواده با نظام فرهنگي جامعه و پاسخگو نبودن خانواده به نيازهاي فرزندان اشاره کرد. در ادامه چندين دليل ديگر در زمينه تمايل جوانان به مدگرايي مطرح مي شود که به پدر و مادرها براي شناخت بيشتر روحيات جوانان کمک مي کند.
تنوع طلبي: دوره جواني، فصل تازه اي در زندگي انسان است که جوان با ورود به آن، در پي تجربه اي جديد براي رسيدن به هويتي متمايز است. اين نياز در رفتار جوان به صورت مدگرايي خودش را نشان مي دهد.
همانند سازي: يکي ديگر از عوامل مدگرايي، همانند سازي با شخصيت هايي است که جوان آنان را الگوي خود قرار داده است مانند هنرپيشه هاي سينما، خوانندگان، قهرمانان و ورزش کاران و گروه هاي ديگر.
جلب توجه: بعضي افراد با روي آوردن به مد روز و تغيير هر روزه لباس و آرايش خود، در صدد جلب توجه ديگران هستند. استفاده از لباس، مدل مو و حتي کفش هاي عجيب و غريب، همه براي جلب توجه ديگران است. همچنين انگيزه رقابت با ديگران، از ديگر عوامل پيروي از مد در بين جوانان محسوب مي شود.
نخستین هدف طراحان مد در تمامی کشورها کسب درآمد بیشتر و ایجاد جامعه ای مصرف گرا است. اگر سیاستمدارانی در اروپا و آمریکا، از این سیاستها حمایت می کنند به علت در اختیار گرفتن افکار و محدود کردن آینده نگری خصوصاً جوانان و مشغول کردن ایشان به فرعیات زندگی و توجه نکردن به اتفاقات سیاسی و اجتماعی است.
مد و مدگرایی پدیده ای است که کمابیش درمیان همه اقشار جامعه وجود دارد، اما دراین میان، جوانان و نوجوانان بیش از دیگران به «مد» اهمیت می دهند و «مدگرا» هستند. امروزه جوانان با گسترش وسایل ارتباط جمعی و فن آوری های جدید رایانه ای، ارتباطات گسترده ای با جوامع و فرهنگ های گوناگون یافته اند و موقعیت آنها در شناخت و فهم ارزش ها، باورها و انتخاب هنجارهای مطلوب، پیچیده تر و مشکل تر شده است و چه بسا زمینه های موجود، باعث شده تا جوانان و نوجوانان به رفتارها و هنجارهای متضاد با ارزش های جامعه خویش رو آوردند.
حس تنوع طلبی توام با گرایش به خودنمایی در محیط اجتماعی، تغییرات چشمگیری در نوع پوشش، آرایش، الگو، رفتار و اغلب گرایش های بشری را به همراه داشته است. گستردگی این دگرگونی ها به اندازه زندگی انسان امروزی بوده و اشاعه هر یک از آنها در سطح جامعه پیامدهای خاص خود را به همراه دارد و پدیده مد گریبانگیر جامعه مصرف محور امروز جهان است.
یک مد جدید مانند سیلی بزرگ جامعه را فراگرفته، جوانان را مسخ نموده و پس از مدتی (کوتاه) تغییر می کند. خیلی از افراد مد و مدگرایی را یک امرکاملاً شخصی و سلیقه ای می دانند و معتقدند نمی توان افرادجامعه را مجبور کرد که بر خلاف آن چه دوست دارند و انتخاب می کنند، عمل نمایند. ولی آیا انتخاب هرگونه لباس و آرایشی برای هر جامعه و فرهنگی مناسب است؟ و اساساً این سئوال همیشه مطرح است که مدگرایی خوب است یا نه ؟
در یک تحلیل روان شناختی نشان دهنده نوعی از «تعلّق گروهی»، «نوجویی»، «تنوّع طلبی» و گرایش جوانان به «امروزی شدن» است و کاملاً یک پدیده طبیعی و نابهنجار در جهت ارضاء این نیازها محسوب می شود؛ اما از آنجا که همراه کالای مد شده، شیوه های رفتاری، هنجاری و ارزش های خاصی در بین جوانان و نوجوانان رونق و شیوع می یابد و مد، عاملی میشود برای انتقال هنجار و ارزشی از جامعه ای به جامعه ای دیگر، بررسی زمینه ها و پیامدهای مدگرایی، یکی از موضوعات مهم در جامعه ما محسوب می شود.
جذابیت شبکه های اجتماعی از یک سو و سهولت فعالیت در این شبکه از سوی دیگر سبب می شود تا رابطه میان عضویت و حضور در شبکه های اجتماعی اینترنتی و تغییرات در سبک همه ما، به خوبی می دانیم که پیروی از الگوها و مدهای غربی و پوشیدن لباس های با آرم خارجی یا تقلید از مدل موی سر فلان فوتبالیست، نمی تواند به ما شخصیت اعطا کند و موجب پیشرفت و ترقّی ما گردد. در چرخه مدگرایی، افراد کمتر به چرایی علّت اعمال خود می اندیشند و بیشتر چگونگی انجام عمل برای دستیابی به هدف نزد آنان اولویت دارد، استفاده از مدل های لباس، اجناس لوکس و حتی افکار خارج از
عرف و ارزشهای جامعه از جمله مواردی هستند که در این میان به نحو فزاینده ای بروز پیدا می کنند. اما نکته مهمی که در این چرخه قابل توجه است، لطمه ای است که بر فرهنگ وارد می شود. در این چرخه، همانگونه که طبقات پایینتر جامعه از نوع و شیوه ی زندگی طبقات بالاتر جامعه پیروی می کنند، در بُعدی وسیعتر، کشورهای در حال توسعه نیز از کشورهای پیشرفته تر پیروی می کنند و در نتیجه پیروی از مُدگرایی این جوامع را به سمت مصرف گرایی سوق داده و موجب تغییرات اساسی فرهنگی در سبک و شیوه ی زندگی جامعه مصرف کننده می شود.
برخی دیگر از منتقدان نظام سرمایهداری بر چگونگی شکلگیری، بسط و توسعه فرآیند مد و مدسازی تاکید نمودهاند. از جمله مهمترین این متفکرین، مارکوزه نظریهپرداز مکتب انتقادی است که در خصوص نظام سرمایهداری و نقش سرکوبگر آن در شناسایی و خلق نیازهای کاذب در افراد، به گسترش ادبیات نظری «مصرف در زندگی روزمره» همت گماشت.
جلوی هجوم این حجمه عظیم را نمی توان گرفت و لیکن با ارتقاء سطح عزت نفس و ایجاد خودباوری ملی - مذهبی می توان آن سیاست ها را بی اثر و یا کم اثر کرد.
پروژه MK-ULTRA اسم رمز یک برنامه آزمایش انسانی پنهانی و غیرقانونی دولت آمریکا بود که توسط "دفتر اطلاعات علمی" (Office of Scientific Intelligence) سازمان سیا اداره میشد. این برنامه رسمی دولت آمریکا در اوایل دهه 1950 آغاز شد، و تا دهه 90 ادامه پیدا کرد. برخی کارشناسان معتقدند که این پروژه با عنوان دیگری هماکنون نیز در جریان است.
سایت گلوبال ریسرچ در این زمینه می نویسد: هرچه بیشتر درباره "کنترل ذهن" تحقیقات انجام میشود، بیشتر به این نتیجه میرسیم که تلاشهای دولتهای غربی در این زمینه، هماهنگشده است و مدتهاست با هدف تبدیل نژاد بشر به موجوداتی اتوماتیک و غیرمتفکر صورت میگیرد. از زمانی که انسانها به دنبال قدرت با تسلط بر تودههای مردم بودهاند، کنترل ذهن هم توسط کسانی دنبال میشده است که رفتار انسانها را مطالعه میکنند تا بتوانند جمعیتهای بزرگ را بنا به اراده یک گروه کوچک از "نخبگان" تغییر دهند.
نخبگان حاکم بر جوامع مدرن به دنبال کنترل ذهن و رفتار توده مردم هستند. امروزه ما وارد مرحله خطرناکی از این بازی شدهایم: کنترل ذهن اکنون ابعاد علمی و فیزیکی پیدا کرده است که ممکن است تبدیل به یک وضعیت دائمی شود، مگر آنکه ما از ابزارهای دیکتاتوریهای تکنوکرات آگاه شویم، ابزارهایی که در حال حاضر در یک مقیاس جهانی به کار گرفته میشوند.
روشهای مدرن کنترل ذهن هم بر اساس فناوری و هم بر پایه روانشناسی هستند. آزمایشها نشان میدهد که اگر روشهای کنترل ذهن انسانها افشا شود، میتوان اثرات آنها را دستکم در تبلیغات و پروپاگاندا کاهش داد و یا حذف کرد. مشکل بزرگتر در حملههای فیزیکی کنترل ذهن است که نهادهای نظامی-صنعتی همچنان مشغول اختراع و بهبود آنها هستند.
در ادامه این گزارش به 10 ابزار مدرنی اشاره میشود که دولتها و نهادها حاکم بر کشورها از آنها برای کنترل ذهن و همراه کردن تودههای مردم با خود استفاده میکنند.
1- آموزش و پرورش: این روش واضحترین و در عین حال هنوز هم توطئهآمیزترین روش موجود است. "آموزش" کودکانی که به طور طبیعی تأثیرپذیر هستند، همواره بزرگترین آرزوی افرادی است که میخواهند دیکتاتوری در کشورشان داشته باشند. هیچکس تا به حال در افشای دستور کار آموزش و پرورش مدرن به اندازه "شارلوت ایزربیت" اثرگذار نبوده است. تحقیقات در این زمینه را میتوان با دانلود رایگان پیدیاف یکی از کتابهای او به نام "کودن کردن عمدی آمریکا" آغاز کرد. این کتاب نقش نهادهای جهانیگرا را در شکل دادن آیندهای نشان میدهد که هدفش تولید انگلهایی است که توسط عدهای نخبه آگاه و کاملاً تحصیلکرده کنترل شوند.
کلاسهای درس آموزش و پرورش، از ابتداییترین روشهای کنترل تودههای مردم است
2- تبلیغات و پروپاگاندا: "ادوارد برنی" را مخترع فرهنگ مصرفگرایانهای میدانند که هدف از طراحی آن، کنترل تصور مردم از خودشان (و یا بیتصوری آنها) به منظور تبدیل یک "خواسته" به یک "نیاز" بود. این فرهنگ در ابتدا برای محصولاتی مانند سیگار پیشبینی شده بود. با این حال، برنی نیز در کتاب سال 1928 خود، به نام "پروپاگاندا" اشاره کرد که "پروپاگاندا بازوی اجرایی دولت نامرئی است." این مسئله را به واضحترین شکل میتوان در حکومت پلیسی مدرن و فرهنگ رو به رشد دزدی در میان شهروندان دید که در جنگ شبهوطنپرستانه علیه تروریسم پیچیده شده است. نزدیک شدن رسانهها به هم، کل ساختار شرکتی کشورها را قادر ساخته تا با دولت ادغام شود، دولتی که اکنون از مفهوم تنظیم تبلیغات استفاده میکند. رسانهها اعم از مطبوعات چاپی، فیلم، تلویزیون، و اخبار تلویزیونی در حال حاضر میتوانند در کنار هم یک پیام کلی را به مخاطبین بدهند که از آنجایی به نظر میرسد واقعیت دارد که به طور همزمان آن را از منابع بسیاری میشنوید. وقتی تلاش میکنید تا "پیام" اصلی این تبلیغات را دریابید، یک رد مشترک را همه جا میبینید. این در حالی است که از پیامهای پنهان که همزمان برای مخاطبین ارسال میشود، چشمپوشی کنید.
3- برنامهسازی پیشگویانه: هنوز هم بسیاری منکر واقعی بودن مسئله برنامهسازی پیشگویانه هستند، اما این واقعیت کاملاً در دنیای اطراف ما مشهود است. برنامهسازی پیشگویانه، ریشه در نخبهگرایی هالیوود، دارد که در آن، سینما میتواند چشمانداز بزرگی را از آینده جامعه به مخاطب ارائه دهد. فقط کافی است به گذشته نگاه کنیم، به کتابها و فیلمهایی که فکر میکردیم دور از ذهن و یا "علمی-تخیلی" هستند. سپس نگاهی به جامعه امروز خود کنیم. برای پی بردن به جزئیات و نمونههای خاص از این واقعیت، سایت "شهروند هوشیار" Vigilant Citizen منبع خوبی است که احتمالاً شما را مجبور میکند به "سرگرمی" نگاهی کاملاً متفاوت پیدا کنید.
4- ورزش، سیاست: برخی ممکن است به گذاشتن سیاست در کنار ورزش به عنوان یک روش کنترل ذهن خرده بگیرند، اما اگر دقت کنیم میبینیم که موضوع اصلی در همه اینها یکی است: تفرقه بینداز و حکومت کن. تکنیکهای آنها هم بسیار ساده است: بر اساس گرایش طبیعی افراد در همکاری برای بقا، آنها را به تشکیل تیمهایی وادار کنید که هدف آنها تسلط و برنده شدن است. ورزش همواره نقش عمدهای در منحرف کردن اذهان عموم مردم از ارزشهای کلیدی و تبدیل آنها به موضوعاتی بیاهمیت ایفا کرده است. این مسئله در آمریکای مدرن به حد مضحکی پیش رفته است، تا جایی که اگر یک ورزشکار مشهور شهری را ترک کند، مردم تظاهرات میکنند، اما مسائل اساسی بشری مانند آزادی، خیلی راحت بیاهمیت تلقی میشوند و مورد بیاعتنایی مردم قرار میگیرند. گفتمان سیاسی صرفاً در چارچوب جناحهای چپ و راست مخالف هم تعریف میشود که به راحتی قابل کنترل هستند. از سوی دیگر، دین هم توجیهی برای تقریباً همه جنگهای تاریخ بوده است.
ورزش یکی از قویترین ابزارهای کنترل و تغییر رفتار توده مردم است
5- مواد غذایی، آب و هوا: مواد افزودنی، سموم و دیگر "سموم غذایی"، به معنای واقعی کلمه شیمی مغز را تغییر میدهند و آن را تسلیم و بیتفاوت میکنند. ثابت شده است که فلوراید در آب آشامیدنیف ضریب هوشی را پایین میآورد. آسپارتام و مونوسدیم گلوتامات هیجانزاهایی هستند که سلولهای مغز را تحریک میکنند تا زمانی که بمیرند. دسترسی آسان به فست فود هم که شامل این سموم است، به طور کلی جمعیتی فاقد تمرکز و انگیزه برای هر نوع سبک زندگی فعالانه را ایجاد کرده است. بخش عمدهای از جهان مدرن کاملاً آماده دریافت (و پذیرش) منفعلانه هر آن چیزی است که مرتباً از طرف نخبگان دیکتاتور به آنها داده میشود. اگر شما هم تصمیم بگیرید مصرانه رژیم غذایی خود را کنترل کنید، همین نخبگان آماده هستند تا کل جمعیت را از بالا با همین مواد اسپری کنند.
6- مواد مخدر: این مواد میتواند شامل هر ماده اعتیادآوری شود، اما مأموریت کنترلگران ذهن این است که مطمئن شوند شما حتماً به "چیزی" معتاد هستید. یکی از بازوهای قدرتمند در دستور کار کنترلگران ذهن مدرن، روانپزشکی است که هدف آن تعریف همه مردم توسط اختلالات آنهاست، نه پتانسیلهای انسانی که در آنها وجود دارد. این مسئله در کتابهایی مانند (رمان ضدآرمانشهری) "دنیای قشنگ نو" پیشبینی شده است. امروز جامعه ما از حد افراطی نیز گذشته است و نوعی استبداد پزشکی بر آن حاکم است، به گونهای که تقریباً همه مردم دارای نوعی اختلال هستند، به خصوص کسانی که حکومت را زیر سؤال میبرند. استفاده از داروهای اعصاب در ارتش باعث شده است تا به رکورد جدیدی از تعداد خودکشی ثبت شود. بدتر از همه اینکه دولت مخدر مدرن، در حال حاضر بیش از 25 درصد از کودکان را در آمریکا وادار به مصرف داروهای بیحسکننده ذهن کرده است.
7- آزمایش نظامی: ارتش سابقهای طولانی به عنوان میدان آزمایش کنترل ذهن دارد. ذهن نظامی شاید چکشخوارترین نوع ذهن باشد، چون کسانی که در ارتش زندگی میکنند، به طور کلی به ساختار سلسله مراتبی و کنترل و لزوم اطاعت بدون چون و چرا در یک مأموریت عادت دارند. برای برخورد با تعداد رو به افزایش نظامیهایی که اینگونه کنترل شدن را زیر سؤال میبرند، اخیراً مقالهای منتشر شد که از برنامه "آژانس پروژههای پیشرفته تحقیقاتی دفاعی" برای ساخت و بهکارگیری کلاههای کنترل ذهنی خبر میداد که این افراد را متمرکز نگه خواهد داشت.
در ارتش با نوعی کلاه کنترل ذهن، به حفظ "تمرکز" افراد کمک میکنند
8- طیف الکترومغناطیسی: یک شلم شوربای الکترومغناطیسی همه ما را دربر گرفته است که عامل آن دستگاههای مدرنی است که هدفشان راحتی ماست، اما ثابت شده که تأثیر مستقیمی بر عملکرد مغز ما میگذارند. یکی از محققین معاصر با پذیرش ضمنی اینکه چه کارهایی میتوان با این طیفهای الکترومغاطیسی انجام داد، روی یک "کلاه خدایی" آزمایش کرده تا با تغییر در این میدانهای مغناطیسی، دیدگاههایی خاص را به مغز تلقین کند. این شلم شوربای مدرن ما را منفعلانه در امواجی غرق کرده است که به طور بالقوه میتوانند روانگردان باشند. این در حالی است که طیف گستردهای از فرصتهای دیگر مانند برجهای آنتن تلفن همراه نیز در دسترس کنترلگران ذهن قرار دارد تا بتوانند مداخله مستقیم در ذهن ما داشته باشند.
9- تلویزیون، رایانه و "سرعت سوسو زدن": نه تنها آنچه در تلویزیون شما "برنامهریزی" شده و شما آن را با "کنترل" تغییر میدهید، مهندسی شده است، بلکه این روش کنترل ذهن به معنای واقعی کلمه شما را با لالایی خواندن به خواب میبرد و به این ترتیب به یک سلاح روانی-اجتماعی تبدیل شده است. آزمون "سرعت سوسو زدن" (flicker rate) نشان میدهد که تغییر در امواج مغزی آلفا نوعی هیپنوتیزم ایجاد میکند. این واقعیت خبر خوشی نیست، زیرا آخرین یافتهها حاکی از آن است که نور اگر سریعتر از توانایی درک چشم، سوسو بزند، میتواند راهی برای انتقال دادههای کدگذاریشده اینترنتی باشد. سرعت سوسو زدن رایانه کمتر از این میزان است، اما سرعت بالای ارتباطات مدرن از طریق بازیهای ویدیویی، شبکههای اجتماعی و یک ساختار کلی که مغز را در اطلاعات بیش از اندازه غرق میکند، باعث ایجاد حالت اختلال بیشفعالی و کاستی توجه (ADHD) در فرد میگردد. مطالعات درباره بازیهای ویدیویی نشان داده که افزایش طول مدت بازی کردن میتواند جریان خونی را که به مغز میرسد، کاهش دهد و در نتیجه موجب کاهش کنترل عاطفی شود. علاوه بر این، بازیهای واقعیتگرای نقشآفرینی به سبک جنگی و یا پلیسی میتواند رابطه فرد با واقعیت را از بین ببرد. صحنههای کلیپ "قتل ناخواسته" (Collateral Murder) در سایت ویکیلیکس (که سربازان آمریکایی را در حال شوخی کردن و کشتن مردم عراق نشان میدهد) برای هر کسی که بازیهایی مانند "ندای وظیفه" (Call of Duty) را دیده باشد، بسیار آشناست.
گستره مد به اندازه گستره زندگی انسان است و تمامی شئون آن را در بر می گیرد. با وجود آن که مد و مدگرایی همه قلمرو زندگی اجتماعی را در بر می گیرد، پوشاک و سبک و شیوه آرایش، شاخص ترین قلمرو مدگرایی محسوب می شوند.
از آن جا که مدگرایی به همراه خود شیوه های رفتاری، هنجاری، ارزش های خاصی را بین جوانان و بلکه همه جامعه به دنبال دارد، از این رو لازم است جوانان با توجه به آسیب های پیش رو، با هوشیاری نسبت به این موضوع برخورد نموده، براساس ضوابط شناخته شده، مد مورد نظر خود را انتخاب نمایند. در صورت بی توجهی به این اصول مشکلات زیادی برای افراد، خانواده ها و جامعه ایجاد می شود.
خودباختگی
در هر جامعه ای، نوع لباس افراد، علاوه بر آن که تابع شرایط اقتصادی، اجتماعی و اقلیمی آن جامعه است، تابع جهان بینی، ارزش ها و باورهای حاکم بر فرهنگ آن جامعه نیز می باشد. لذا همراهی و تقلید کورکورانه یک کشور با فرهنگ بیگانه، به معنای از دست دادن استقلال فکری، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است به بیان امیرالمؤمنین (ع): «این امّت تا هنگامی که لباس عجم (کفّار و بیگانگان) را نپوشند و غذای آنان را نخورند، در خیر و سعادت اند. هرگاه چنین کنند خداوند آنان را سرافکنده خواهد کرد». متأسفانه امروزه بسیاری از رفتارها و هنجارهایی که به عنوان مُد در جامعه ما مطرح است، برگرفته از الگوهای بیگانه و غیرخودی است و تقلید کورکورانه از فرهنگ غربی را القا می کند.
مقام معظم رهبری نیز با توجه به همین امر نسبت به تقلید کورکورانه از مدهای غربی هشدار داده و فرموده اند: «... تقلید فرهنگی خطر خیلی بزرگی است؛ اما این حرف اشتباه نشود با اینکه بنده با مُد و تنوع و تحول در روش های زندگی مخالفم؛ نه خیر. مُدگرایی و نوگرایی اگر افراطی نباشد، اگر روی چشم و هم چشمی رقابت های کودکانه نباشد، عیبی ندارد. لباس و رفتار و آرایش تغییر پیدا می کند، مانعی هم ندارد؛ اما مواظب باشید قبله نمای این مُدگرایی، به سمت اروپا نباشد؛ این بد است! اگر مدیست های اروپا و امریکا در مجلاتی که مُدها را مطرح می کنند، فلان طور لباس را برای مردان یا زنانِ خودشان ترسیم کردند، آیا ما باید اینجا در همدان یا تهران یا در مشهد آن را تقلید کنیم!؟ این بد است».
معارضه با دین
اگر مد، متناسب با هویت ملی و تاریخی و هماهنگ با حفظ اصول و معیارهای ارزشی و اخلاقی جامعه باشد، مورد قبول شرع خواهد بود. اما مدگرایی گاهی در تعارض مستقیم با دستورات دین و به تجمّل گرایی، اشرافی گری، اسراف، تکبّر، فساد، خودنمایی افراطی، شهوت رانی و فخرفروشی و گناه مبدل می شود.
برخی از مدها در ظاهر هیچ گونه تعارضی با دستورات دین ندارند؛ اما محتوا و پیامی که آن مد به همراه دارد کاملًا در تعارض با دستورات دین می باشد؛ مانند برخی از نمادهای گروه های شیطان پرستی.
حفظ سلامتی
بسیاری از مدهای امروزی مانند لباس های تنگ و چسبان، آرایش غلیظ، تاتو، پیرسینگ، کاهش وزن افراطی (جهت حفظ تناسب اندام برای مدل های مانکنی) و جراحی های زیبایی (مانند جراحی بینی)، مشکلات فراوان جسمانی را برای افراد مدگرا به دنبال آورده است. متأسفانه از اموری که بسیاری از جوانان و نوجوانانی مدگرا نسبت به آن کم توجهی می نمایند، از دست دادن سلامتی است.
حفظ استقلال شخصیت
مدگرایی بدون تفکر و منطق و احساسی و لجام گسیخته که از بین برنده هویت است، امری خطا و خطرناک است. پیروی از الگوها و مدهای غربی و پوشیدن لباس هایی با برندهای خارجی و یا تقلید از مدل موی سر فلان فوتبالیست و یا هنرپیشه و خواننده نمی تواند به انسان شخصیت ببخشد و این گونه مدگرایی ها، انسان را از رشد علمی و معنوی بازمی دارد و استقلال شخصیت او را خدشه دار می سازد.
حفظ اصالت بومی
اگر مد تقلیدی از گزاره های مربوط به مبانی فکری یک جامعه دیگر باشد، جعلی است و نوعی حرکت تقلیدی شمرده می شود. مثل تقلید از نوع پوشش جنبش های اعتراضی کشورهای دیگر که در آنجا یک مسأله اصیل برای آن جامعه است؛ ولی وقتی وارد جامعه غریبه ای مثل جامعه ما می شود، طبیعی است که جعلی جلوه نماید. از این منظر وقتی ما نگاه می کنیم، می بینیم که کارکردها و ارزیابی ها و چارچوب ها تفاوت دارد. مدی که از سوی افراد مورد استفاده قرار می گیرد، باید ریشه در باورهای دینی، فرهنگی و ملی داشته باشد تا سبب تقویت فضایل و منشأ پیامدهای مثبتی گردد. در غیر این صورت همچون حبابی بر سطح آب، مدت کوتاهی می درخشد؛ اما پس از آن مد و شخصیت کاذب مدگرا در جامعه گم و محو می شود.
پیروی از مدهای بیگانه و مدگرایی، از ابعاد مختلف روان شناختی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... آسیب ها و پیامدهای منفی به دنبال دارد که به تشریح آنها خواهیم پرداخت.
الف. انحراف اعتقادی
برخی از گروه های منحرف اعتقادی با استفاده ابزاری از پوشش، آرایش و موسیقی، تفکرات انحرافی خود را منتشر و تبلیغ می نمایند و اگر افراد جامعه به ویژه جوانان و نوجوانان نسبت به این موضوع آگاهی لازم را نداشته باشند، به راحتی با پیروی از نوع پوشش و آرایش این گروه ها، جذب آنها شده و به مرور زمان از تفکرات و باورهای آنها نیز پیروی خواهند کرد و نتیجه همان می شود که پیامبر خدا (ص) فرمود: «هر که به گروهی تشبه جوید، از آنهاست».
یکی از بهترین مصادیق امروزی این نوع آسیب، گروه های شیطان پرستی است. بنا به اعتقاد این فرقه، شیطان به عنوان قدرت غالب در جهان می باشد و اگر کسی بخواهد در جهان خوب زندگی کند، باید با شیطان باشد! آنان حتی معتقدند راه خدا از طریق ارتباط با شیطان می گذرد!!
ب. آسیب های اخلاقی
برخی از آسیب های اخلاقی که افراد به واسطه مدگرایی، دچار آن می شوند عبارت است از:
1- در معرض اتهام دیگران قرار گرفتن
یکی از آموزه های اخلاقی پیشوایان معصوم (ع) آن است که انسان خود را در معرض اتهام قرار ندهد. اگر عملکرد افراد در انتخاب نوع لباس، آرایش و مد، برخاسته از باورها، نیازها و شرایط فرهنگی و بومی نباشد، از منظر دیگران به منزله سستی فرد در حفظ اعتقاد و منش اخلاقی تلقی می گردد.
به عبارت دیگر چنین شخصی، به طور دائم خود را در معرض نوعی اتهام قرار داده است.
2- گرفتار شدن به رذایل اخلاقی
پیروی از مدها و مدل های مخرّب فرهنگی که با خارج شدن فرایند نوخواهی و زیبایی دوستی از حالت طبیعی و معقول به سوی افراط و تفریط می باشد، انسان را به رذایل اخلاقی دچار نموده، موجب انحطاط اخلاقی و معنوی افراد می گردد.
بدیهی است که انحراف در این فرایند به دلیل نداشتن نقطه اتکای معنوی، موجب آلوده شدن افراد به رذایلی همچون فخرفروشی، زیاده خواهی، خودنمایی، اسراف، تجمل گرایی، حرص، طمع، خودپرستی و. . . خواهد شد.
3- اتلاف وقت
یکی از مهم ترین آسیب های مدگرایی که متأسفانه از سوی جوانان و نوجوانان کمتر مورد توجه قرار می گیرد؛ از دست دادن سرمایه عمری است که در مسیر مدگرایی از دست می رود. سوگمندانه باید گفت که برای انتخاب مد، تهیه لباس و حضور در فروشگاه ها و آرایشگاه ها و وب گردی ها چه زمان زیاد و برگشت ناپذیری از این افراد هزینه و هدر می شود.
ج. انحرافات جنسی
به طور طبیعی آرایش دختران و پسران و جلوه گری در جامعه، جاذبه جنسی ایجاد می کند و از آنجا که رقابت در مدگرایی امری طبیعی است.
نتیجه ای که به دنبال دارد، افزایش گرایش جنس مخالف به یکدیگر و با کمال تأسف گرایش گروه های هم جنس به همدیگر است.
می دانیم که ویژگی غالب پوشاکی که با نام مد و مدگرایی به جوانان ارائه می شود تنگ، چسبان و یا کوتاه بودن آنها می باشد. پوشاک های تنگ و چسبان در آستانه بلوغ و نوجوانی (و سنین بعد) در هر دو گروه پسر و دختر از نظر تحریک امیال غریزی و تقویت و افزایش هوس شهوانی دو نقش متفاوت درونی و بیرونی دارد. از نظر درونی، پوشاک تنگ (مخصوصاً در نواحی کمر و شکم) یک اثر تحریک موضعی از خود برجای می گذارد که به تحریک اعضای تناسلی منجر گشته، تمایلات شهوانی را در نوجوان بیدار و تقویت می نماید.
سالیان درازی است که تحقیقات و مطالعات روانشناسی در شناخت و تشخیص علل بروز و ابتلای نوجوانان و جوانان به عارضه غیرطبیعی استمناء همه علل و عوامل مؤثر در ایجاد چنین میل و اثرات محرک عمومی و موضعی غریزه جنسی را کاویده و در میان منشأ پیدایش این ابتلاء نقش و اثرات «تنگی پوشاک» را جستجو کرده است. از نظر بیرونی نیز پوشاک های تنگ، چسبان و یا کوتاه در سنین بلوغ و نوجوانی می تواند نظرها را به سوی خود جلب کرده، زمینه تحریک شهوت و انحرافات جنسی را در بیننده فراهم نماید.
د. پیامدهای روحی و روانی
1- احساس شکست و ناکامی
رشد سریع مدهای غربی و رواج آن در بازار، خود عاملی برای شکست روحی افرادی است که به دنبال مدهای تازه اند؛ زیرا از یک سو امکانات و فراغت مردم برای دست یابی به آخرین مدها محدود است و از سوی دیگر کاروان مدگرایی با شتابی وقفه ناپذیر در حرکت است و وقتی مدگرایان در بن بست این سرعت و آن محدودیت می مانند، احساس ناکامیابی و ناتوانی می کنند.
2- فردگرایی و جمع گریزی
با مدپرستی و نوگرایی افراطی، انسان خود را تافته ای جدابافته از جامعه دانسته و برتری را در داشتن ظاهری جدید می داند و کسانی را شایسته دوستی و احترام می داند که از نظر ظاهری هم شأن او باشد. به همین دلیل بسیاری از روابط اجتماعی و معاشرت ها را که در اسلام به آن توصیه شده است، کنار می گذارد و دایره ارتباطات اجتماعی اش تنگ تر و محدودتر می شود.
3- تضییع انرژی عاطفی، روانی و ذهنی
بی تردید هر فرد افزون بر داشتن محدودیت زمانی و اقتصادی دارای محدودیت عاطفی، ذهنی، روانی و. . . نیز است. این محدودیت ها ایجاب می کند که ما با مدیریت صحیح، آن را در اولویت های مهم تر زندگی، مانند تحصیل، روابط زناشویی و خانوادگی و شغلی و. . . صرف نماییم. به کارگیری افراطی این سرمایه ها در یک بُعد خاص، باعث نارسایی عاطفی، ذهنی، روانی و. . . در ابعاد مهم زندگی می گردد که این خود باعث افت تحصیلی، کاهش مهرورزی، ناسازگاری در روابط بین فردی و کاهش خلاقیت می شود که به نوبه خود موجب پایین آمدن احساس حرمت نفس و ارزشمندی و عدم موفقیت فرد در حیطه های مختلف زندگی می گردد. به تعبیر دقیق علمی، بین موفقیت (در ابعاد مختلف زندگی) و احساس ارزشمندی، رابطه معناداری وجود دارد.
4- اضطراب و استرس
افرادی که به شدت دنبال مدگرایی هستند به توجه دیگران اهمیت زیادی می دهند. این افراد در زندگی خویش برای این که در نظر دیگران ارزشمند جلوه کنند، حاضرند به هر قید و شرطی که از طرف جامعه به آنها تحمیل می شود تن در دهند. آنها برای جلب توجه دیگران، تجربه خویش را نادیده می گیرند و ارزش ها و عقاید دیگران را می پذیرند و در واقع با این عمل به شروط آنها تن داده، به همین دلیل دچار اضطراب دایمی می شوند.
5- بحران هویت
به مجموع باورها، ارزش ها و رفتارها، هویت گفته می شود. بحران هویت وقتی رخ می دهد که فرد نتواند به باورهایی جدا از باورهای دیگران برسد و برای خود نقش ثابتی پیدا کند.
اگر انسان- به خصوص در دوره نوجوانی و جوانی- هر روز خود را به شکلی تازه درآورد و سبک زندگی اش را به روش جدید و متأثر از مدگرایی تغییر دهد، هیچ گاه هویت ثابت خویش را نخواهد یافت؛ زیرا یکی از نشانه های هویت و شخصیت سالم، ثبات است.
6- از دست دادن اراده و اختیار خود
هر چند ممکن است افراد مدگرا در ظاهر با اختیار خود مدی را انتخاب نمایند؛ اما در واقع، اختیاری در انتخاب نوع پوشش و مد ندارند و کاملًا مطیع مد و مدسازانند و هر چیزی که تبدیل به مد شد- زشت یا زیبا- آنان را در بند خود می سازد. بهترین دلیل بر این سخن آن است که اگر لباس و یا مدل مویی تغییر کرد و مد جدیدی وارد بازار شد، این افراد حاضر نیستند از مدهای گذشته استفاده نمایند، هرچند مدهای قبلی انتخاب خودشان باشد.
7- اختلال در حس زیباشناختی
از آفت های مدگرایی آن است که مدگرایان همان چیزی را که طراحان مد القاء و ترویج می نمایند به عنوان مد می شناسند، از این رو به مرور زمان ملاک تشخیص زیبایی واقعی از مدگرایان گرفته می شود. این است که برخی لباس های مُد روز اگر این عنوان را با خود یدک نمی کشیدند، چیز دندان گیر و جالب توجهی به نظر نمی رسیدند.
در گذشته تنها الگوي رفتاري جوانان، پدر و مادرهاي شان بوده اند و جوانان از نحوه گفتار و رفتار گرفته تا پوشش و ... تحت تاثير مستقيم والدين شان بودند اما امروزه شاهد هستيم که به دلايل مختلفي از جمله گسترش جوامع، فراگير شدن محيط هاي مجازي، دور شدن فرزندان از کانون خانواده ها و ... برخي از جوانان به ارزش هاي ديگري روي آورده اند. ارزش هايي که گاهي مخالف ارزش هاي خانوادگي آن هاست در انتخاب نوع پوشش، طرز صحبت کردن و ... با عنوان مد به مرحله بروز مي رسد.
دخترها بيشتر تحت تاثير مدگرايي هستند
معمولا دخترها به لحاظ احساسي بودن واکنش هاي شان نسبت به محيط، عاطفي تر است و بيشتر تحت تاثير مد و مدگرايي قرار مي گيرند؛ بنابراين تقليد و گرايش به الگوهاي برتر با طبيعت بيولوژيکي زنان تناسب بيشتري دارد. همچنين دخترها بيشتر به روابط و ظاهر اشخاص توجه مي کنند و حس زيبا دوستي در آن ها بيشتر است. به همين علت است که گرايش به مد و تقليد از طرز لباس پوشيدن تا نحوه آرايش و نوع صحبت کردن در دخترها بيشتر و زودتر خودش را نشان مي دهد.
حسين محرابي، کارشناس و مشاور خانواده، معتقد است که مدگرايي افراطي مي تواند باعث از بين رفتن قدرت تعقل، ابتکار و تصميم گيري در افراد و همچنين موجب آسيب هاي اجتماعي و فرهنگي شود. مد يک رفتار اجتماعي است که به يک باره به تغيير سليقه ناگهاني در افراد منجر مي شود که ممکن است با فرهنگ و رسوم خانواده و جامعه اي که افراد بر حسب سابقه و قدمت از آن پيروي مي کنند، تناقض داشته باشد.
اين کارشناس خانواده مي افزايد: مدگرايي، پناه براي رسيدن به آرامش ظاهري است، درباره دلايل گسترش مدگرايي در بين جوانان عوامل مختلفي بيان شده است که از جمله آن مي توان به طرد شدن يا مورد پذيرش قرار نگرفتن فرد از سوي خانواده، انطباق نداشتن نظام ارزشي خانواده با نظام فرهنگي جامعه و پاسخگو نبودن خانواده به نيازهاي فرزندان اشاره کرد. در ادامه چندين دليل ديگر در زمينه تمايل جوانان به مدگرايي مطرح مي شود که به پدر و مادرها براي شناخت بيشتر روحيات جوانان کمک مي کند.
تنوع طلبي: دوره جواني، فصل تازه اي در زندگي انسان است که جوان با ورود به آن، در پي تجربه اي جديد براي رسيدن به هويتي متمايز است. اين نياز در رفتار جوان به صورت مدگرايي خودش را نشان مي دهد.
همانند سازي: يکي ديگر از عوامل مدگرايي، همانند سازي با شخصيت هايي است که جوان آنان را الگوي خود قرار داده است مانند هنرپيشه هاي سينما، خوانندگان، قهرمانان و ورزش کاران و گروه هاي ديگر.
جلب توجه: بعضي افراد با روي آوردن به مد روز و تغيير هر روزه لباس و آرايش خود، در صدد جلب توجه ديگران هستند. استفاده از لباس، مدل مو و حتي کفش هاي عجيب و غريب، همه براي جلب توجه ديگران است. همچنين انگيزه رقابت با ديگران، از ديگر عوامل پيروي از مد در بين جوانان محسوب مي شود.
نخستین هدف طراحان مد در تمامی کشورها کسب درآمد بیشتر و ایجاد جامعه ای مصرف گرا است. اگر سیاستمدارانی در اروپا و آمریکا، از این سیاستها حمایت می کنند به علت در اختیار گرفتن افکار و محدود کردن آینده نگری خصوصاً جوانان و مشغول کردن ایشان به فرعیات زندگی و توجه نکردن به اتفاقات سیاسی و اجتماعی است.
مد و مدگرایی پدیده ای است که کمابیش درمیان همه اقشار جامعه وجود دارد، اما دراین میان، جوانان و نوجوانان بیش از دیگران به «مد» اهمیت می دهند و «مدگرا» هستند. امروزه جوانان با گسترش وسایل ارتباط جمعی و فن آوری های جدید رایانه ای، ارتباطات گسترده ای با جوامع و فرهنگ های گوناگون یافته اند و موقعیت آنها در شناخت و فهم ارزش ها، باورها و انتخاب هنجارهای مطلوب، پیچیده تر و مشکل تر شده است و چه بسا زمینه های موجود، باعث شده تا جوانان و نوجوانان به رفتارها و هنجارهای متضاد با ارزش های جامعه خویش رو آوردند.
حس تنوع طلبی توام با گرایش به خودنمایی در محیط اجتماعی، تغییرات چشمگیری در نوع پوشش، آرایش، الگو، رفتار و اغلب گرایش های بشری را به همراه داشته است. گستردگی این دگرگونی ها به اندازه زندگی انسان امروزی بوده و اشاعه هر یک از آنها در سطح جامعه پیامدهای خاص خود را به همراه دارد و پدیده مد گریبانگیر جامعه مصرف محور امروز جهان است.
یک مد جدید مانند سیلی بزرگ جامعه را فراگرفته، جوانان را مسخ نموده و پس از مدتی (کوتاه) تغییر می کند. خیلی از افراد مد و مدگرایی را یک امرکاملاً شخصی و سلیقه ای می دانند و معتقدند نمی توان افرادجامعه را مجبور کرد که بر خلاف آن چه دوست دارند و انتخاب می کنند، عمل نمایند. ولی آیا انتخاب هرگونه لباس و آرایشی برای هر جامعه و فرهنگی مناسب است؟ و اساساً این سئوال همیشه مطرح است که مدگرایی خوب است یا نه ؟
در یک تحلیل روان شناختی نشان دهنده نوعی از «تعلّق گروهی»، «نوجویی»، «تنوّع طلبی» و گرایش جوانان به «امروزی شدن» است و کاملاً یک پدیده طبیعی و نابهنجار در جهت ارضاء این نیازها محسوب می شود؛ اما از آنجا که همراه کالای مد شده، شیوه های رفتاری، هنجاری و ارزش های خاصی در بین جوانان و نوجوانان رونق و شیوع می یابد و مد، عاملی میشود برای انتقال هنجار و ارزشی از جامعه ای به جامعه ای دیگر، بررسی زمینه ها و پیامدهای مدگرایی، یکی از موضوعات مهم در جامعه ما محسوب می شود.
جذابیت شبکه های اجتماعی از یک سو و سهولت فعالیت در این شبکه از سوی دیگر سبب می شود تا رابطه میان عضویت و حضور در شبکه های اجتماعی اینترنتی و تغییرات در سبک همه ما، به خوبی می دانیم که پیروی از الگوها و مدهای غربی و پوشیدن لباس های با آرم خارجی یا تقلید از مدل موی سر فلان فوتبالیست، نمی تواند به ما شخصیت اعطا کند و موجب پیشرفت و ترقّی ما گردد. در چرخه مدگرایی، افراد کمتر به چرایی علّت اعمال خود می اندیشند و بیشتر چگونگی انجام عمل برای دستیابی به هدف نزد آنان اولویت دارد، استفاده از مدل های لباس، اجناس لوکس و حتی افکار خارج از
عرف و ارزشهای جامعه از جمله مواردی هستند که در این میان به نحو فزاینده ای بروز پیدا می کنند. اما نکته مهمی که در این چرخه قابل توجه است، لطمه ای است که بر فرهنگ وارد می شود. در این چرخه، همانگونه که طبقات پایینتر جامعه از نوع و شیوه ی زندگی طبقات بالاتر جامعه پیروی می کنند، در بُعدی وسیعتر، کشورهای در حال توسعه نیز از کشورهای پیشرفته تر پیروی می کنند و در نتیجه پیروی از مُدگرایی این جوامع را به سمت مصرف گرایی سوق داده و موجب تغییرات اساسی فرهنگی در سبک و شیوه ی زندگی جامعه مصرف کننده می شود.
برخی دیگر از منتقدان نظام سرمایهداری بر چگونگی شکلگیری، بسط و توسعه فرآیند مد و مدسازی تاکید نمودهاند. از جمله مهمترین این متفکرین، مارکوزه نظریهپرداز مکتب انتقادی است که در خصوص نظام سرمایهداری و نقش سرکوبگر آن در شناسایی و خلق نیازهای کاذب در افراد، به گسترش ادبیات نظری «مصرف در زندگی روزمره» همت گماشت.
جلوی هجوم این حجمه عظیم را نمی توان گرفت و لیکن با ارتقاء سطح عزت نفس و ایجاد خودباوری ملی - مذهبی می توان آن سیاست ها را بی اثر و یا کم اثر کرد.
پروژه MK-ULTRA اسم رمز یک برنامه آزمایش انسانی پنهانی و غیرقانونی دولت آمریکا بود که توسط "دفتر اطلاعات علمی" (Office of Scientific Intelligence) سازمان سیا اداره میشد. این برنامه رسمی دولت آمریکا در اوایل دهه 1950 آغاز شد، و تا دهه 90 ادامه پیدا کرد. برخی کارشناسان معتقدند که این پروژه با عنوان دیگری هماکنون نیز در جریان است.
سایت گلوبال ریسرچ در این زمینه می نویسد: هرچه بیشتر درباره "کنترل ذهن" تحقیقات انجام میشود، بیشتر به این نتیجه میرسیم که تلاشهای دولتهای غربی در این زمینه، هماهنگشده است و مدتهاست با هدف تبدیل نژاد بشر به موجوداتی اتوماتیک و غیرمتفکر صورت میگیرد. از زمانی که انسانها به دنبال قدرت با تسلط بر تودههای مردم بودهاند، کنترل ذهن هم توسط کسانی دنبال میشده است که رفتار انسانها را مطالعه میکنند تا بتوانند جمعیتهای بزرگ را بنا به اراده یک گروه کوچک از "نخبگان" تغییر دهند.
نخبگان حاکم بر جوامع مدرن به دنبال کنترل ذهن و رفتار توده مردم هستند. امروزه ما وارد مرحله خطرناکی از این بازی شدهایم: کنترل ذهن اکنون ابعاد علمی و فیزیکی پیدا کرده است که ممکن است تبدیل به یک وضعیت دائمی شود، مگر آنکه ما از ابزارهای دیکتاتوریهای تکنوکرات آگاه شویم، ابزارهایی که در حال حاضر در یک مقیاس جهانی به کار گرفته میشوند.
روشهای مدرن کنترل ذهن هم بر اساس فناوری و هم بر پایه روانشناسی هستند. آزمایشها نشان میدهد که اگر روشهای کنترل ذهن انسانها افشا شود، میتوان اثرات آنها را دستکم در تبلیغات و پروپاگاندا کاهش داد و یا حذف کرد. مشکل بزرگتر در حملههای فیزیکی کنترل ذهن است که نهادهای نظامی-صنعتی همچنان مشغول اختراع و بهبود آنها هستند.
در ادامه این گزارش به 10 ابزار مدرنی اشاره میشود که دولتها و نهادها حاکم بر کشورها از آنها برای کنترل ذهن و همراه کردن تودههای مردم با خود استفاده میکنند.
1- آموزش و پرورش: این روش واضحترین و در عین حال هنوز هم توطئهآمیزترین روش موجود است. "آموزش" کودکانی که به طور طبیعی تأثیرپذیر هستند، همواره بزرگترین آرزوی افرادی است که میخواهند دیکتاتوری در کشورشان داشته باشند. هیچکس تا به حال در افشای دستور کار آموزش و پرورش مدرن به اندازه "شارلوت ایزربیت" اثرگذار نبوده است. تحقیقات در این زمینه را میتوان با دانلود رایگان پیدیاف یکی از کتابهای او به نام "کودن کردن عمدی آمریکا" آغاز کرد. این کتاب نقش نهادهای جهانیگرا را در شکل دادن آیندهای نشان میدهد که هدفش تولید انگلهایی است که توسط عدهای نخبه آگاه و کاملاً تحصیلکرده کنترل شوند.
کلاسهای درس آموزش و پرورش، از ابتداییترین روشهای کنترل تودههای مردم است
2- تبلیغات و پروپاگاندا: "ادوارد برنی" را مخترع فرهنگ مصرفگرایانهای میدانند که هدف از طراحی آن، کنترل تصور مردم از خودشان (و یا بیتصوری آنها) به منظور تبدیل یک "خواسته" به یک "نیاز" بود. این فرهنگ در ابتدا برای محصولاتی مانند سیگار پیشبینی شده بود. با این حال، برنی نیز در کتاب سال 1928 خود، به نام "پروپاگاندا" اشاره کرد که "پروپاگاندا بازوی اجرایی دولت نامرئی است." این مسئله را به واضحترین شکل میتوان در حکومت پلیسی مدرن و فرهنگ رو به رشد دزدی در میان شهروندان دید که در جنگ شبهوطنپرستانه علیه تروریسم پیچیده شده است. نزدیک شدن رسانهها به هم، کل ساختار شرکتی کشورها را قادر ساخته تا با دولت ادغام شود، دولتی که اکنون از مفهوم تنظیم تبلیغات استفاده میکند. رسانهها اعم از مطبوعات چاپی، فیلم، تلویزیون، و اخبار تلویزیونی در حال حاضر میتوانند در کنار هم یک پیام کلی را به مخاطبین بدهند که از آنجایی به نظر میرسد واقعیت دارد که به طور همزمان آن را از منابع بسیاری میشنوید. وقتی تلاش میکنید تا "پیام" اصلی این تبلیغات را دریابید، یک رد مشترک را همه جا میبینید. این در حالی است که از پیامهای پنهان که همزمان برای مخاطبین ارسال میشود، چشمپوشی کنید.
3- برنامهسازی پیشگویانه: هنوز هم بسیاری منکر واقعی بودن مسئله برنامهسازی پیشگویانه هستند، اما این واقعیت کاملاً در دنیای اطراف ما مشهود است. برنامهسازی پیشگویانه، ریشه در نخبهگرایی هالیوود، دارد که در آن، سینما میتواند چشمانداز بزرگی را از آینده جامعه به مخاطب ارائه دهد. فقط کافی است به گذشته نگاه کنیم، به کتابها و فیلمهایی که فکر میکردیم دور از ذهن و یا "علمی-تخیلی" هستند. سپس نگاهی به جامعه امروز خود کنیم. برای پی بردن به جزئیات و نمونههای خاص از این واقعیت، سایت "شهروند هوشیار" Vigilant Citizen منبع خوبی است که احتمالاً شما را مجبور میکند به "سرگرمی" نگاهی کاملاً متفاوت پیدا کنید.
4- ورزش، سیاست: برخی ممکن است به گذاشتن سیاست در کنار ورزش به عنوان یک روش کنترل ذهن خرده بگیرند، اما اگر دقت کنیم میبینیم که موضوع اصلی در همه اینها یکی است: تفرقه بینداز و حکومت کن. تکنیکهای آنها هم بسیار ساده است: بر اساس گرایش طبیعی افراد در همکاری برای بقا، آنها را به تشکیل تیمهایی وادار کنید که هدف آنها تسلط و برنده شدن است. ورزش همواره نقش عمدهای در منحرف کردن اذهان عموم مردم از ارزشهای کلیدی و تبدیل آنها به موضوعاتی بیاهمیت ایفا کرده است. این مسئله در آمریکای مدرن به حد مضحکی پیش رفته است، تا جایی که اگر یک ورزشکار مشهور شهری را ترک کند، مردم تظاهرات میکنند، اما مسائل اساسی بشری مانند آزادی، خیلی راحت بیاهمیت تلقی میشوند و مورد بیاعتنایی مردم قرار میگیرند. گفتمان سیاسی صرفاً در چارچوب جناحهای چپ و راست مخالف هم تعریف میشود که به راحتی قابل کنترل هستند. از سوی دیگر، دین هم توجیهی برای تقریباً همه جنگهای تاریخ بوده است.
ورزش یکی از قویترین ابزارهای کنترل و تغییر رفتار توده مردم است
5- مواد غذایی، آب و هوا: مواد افزودنی، سموم و دیگر "سموم غذایی"، به معنای واقعی کلمه شیمی مغز را تغییر میدهند و آن را تسلیم و بیتفاوت میکنند. ثابت شده است که فلوراید در آب آشامیدنیف ضریب هوشی را پایین میآورد. آسپارتام و مونوسدیم گلوتامات هیجانزاهایی هستند که سلولهای مغز را تحریک میکنند تا زمانی که بمیرند. دسترسی آسان به فست فود هم که شامل این سموم است، به طور کلی جمعیتی فاقد تمرکز و انگیزه برای هر نوع سبک زندگی فعالانه را ایجاد کرده است. بخش عمدهای از جهان مدرن کاملاً آماده دریافت (و پذیرش) منفعلانه هر آن چیزی است که مرتباً از طرف نخبگان دیکتاتور به آنها داده میشود. اگر شما هم تصمیم بگیرید مصرانه رژیم غذایی خود را کنترل کنید، همین نخبگان آماده هستند تا کل جمعیت را از بالا با همین مواد اسپری کنند.
6- مواد مخدر: این مواد میتواند شامل هر ماده اعتیادآوری شود، اما مأموریت کنترلگران ذهن این است که مطمئن شوند شما حتماً به "چیزی" معتاد هستید. یکی از بازوهای قدرتمند در دستور کار کنترلگران ذهن مدرن، روانپزشکی است که هدف آن تعریف همه مردم توسط اختلالات آنهاست، نه پتانسیلهای انسانی که در آنها وجود دارد. این مسئله در کتابهایی مانند (رمان ضدآرمانشهری) "دنیای قشنگ نو" پیشبینی شده است. امروز جامعه ما از حد افراطی نیز گذشته است و نوعی استبداد پزشکی بر آن حاکم است، به گونهای که تقریباً همه مردم دارای نوعی اختلال هستند، به خصوص کسانی که حکومت را زیر سؤال میبرند. استفاده از داروهای اعصاب در ارتش باعث شده است تا به رکورد جدیدی از تعداد خودکشی ثبت شود. بدتر از همه اینکه دولت مخدر مدرن، در حال حاضر بیش از 25 درصد از کودکان را در آمریکا وادار به مصرف داروهای بیحسکننده ذهن کرده است.
7- آزمایش نظامی: ارتش سابقهای طولانی به عنوان میدان آزمایش کنترل ذهن دارد. ذهن نظامی شاید چکشخوارترین نوع ذهن باشد، چون کسانی که در ارتش زندگی میکنند، به طور کلی به ساختار سلسله مراتبی و کنترل و لزوم اطاعت بدون چون و چرا در یک مأموریت عادت دارند. برای برخورد با تعداد رو به افزایش نظامیهایی که اینگونه کنترل شدن را زیر سؤال میبرند، اخیراً مقالهای منتشر شد که از برنامه "آژانس پروژههای پیشرفته تحقیقاتی دفاعی" برای ساخت و بهکارگیری کلاههای کنترل ذهنی خبر میداد که این افراد را متمرکز نگه خواهد داشت.
در ارتش با نوعی کلاه کنترل ذهن، به حفظ "تمرکز" افراد کمک میکنند
8- طیف الکترومغناطیسی: یک شلم شوربای الکترومغناطیسی همه ما را دربر گرفته است که عامل آن دستگاههای مدرنی است که هدفشان راحتی ماست، اما ثابت شده که تأثیر مستقیمی بر عملکرد مغز ما میگذارند. یکی از محققین معاصر با پذیرش ضمنی اینکه چه کارهایی میتوان با این طیفهای الکترومغاطیسی انجام داد، روی یک "کلاه خدایی" آزمایش کرده تا با تغییر در این میدانهای مغناطیسی، دیدگاههایی خاص را به مغز تلقین کند. این شلم شوربای مدرن ما را منفعلانه در امواجی غرق کرده است که به طور بالقوه میتوانند روانگردان باشند. این در حالی است که طیف گستردهای از فرصتهای دیگر مانند برجهای آنتن تلفن همراه نیز در دسترس کنترلگران ذهن قرار دارد تا بتوانند مداخله مستقیم در ذهن ما داشته باشند.
9- تلویزیون، رایانه و "سرعت سوسو زدن": نه تنها آنچه در تلویزیون شما "برنامهریزی" شده و شما آن را با "کنترل" تغییر میدهید، مهندسی شده است، بلکه این روش کنترل ذهن به معنای واقعی کلمه شما را با لالایی خواندن به خواب میبرد و به این ترتیب به یک سلاح روانی-اجتماعی تبدیل شده است. آزمون "سرعت سوسو زدن" (flicker rate) نشان میدهد که تغییر در امواج مغزی آلفا نوعی هیپنوتیزم ایجاد میکند. این واقعیت خبر خوشی نیست، زیرا آخرین یافتهها حاکی از آن است که نور اگر سریعتر از توانایی درک چشم، سوسو بزند، میتواند راهی برای انتقال دادههای کدگذاریشده اینترنتی باشد. سرعت سوسو زدن رایانه کمتر از این میزان است، اما سرعت بالای ارتباطات مدرن از طریق بازیهای ویدیویی، شبکههای اجتماعی و یک ساختار کلی که مغز را در اطلاعات بیش از اندازه غرق میکند، باعث ایجاد حالت اختلال بیشفعالی و کاستی توجه (ADHD) در فرد میگردد. مطالعات درباره بازیهای ویدیویی نشان داده که افزایش طول مدت بازی کردن میتواند جریان خونی را که به مغز میرسد، کاهش دهد و در نتیجه موجب کاهش کنترل عاطفی شود. علاوه بر این، بازیهای واقعیتگرای نقشآفرینی به سبک جنگی و یا پلیسی میتواند رابطه فرد با واقعیت را از بین ببرد. صحنههای کلیپ "قتل ناخواسته" (Collateral Murder) در سایت ویکیلیکس (که سربازان آمریکایی را در حال شوخی کردن و کشتن مردم عراق نشان میدهد) برای هر کسی که بازیهایی مانند "ندای وظیفه" (Call of Duty) را دیده باشد، بسیار آشناست.
فاطمه مداح نظری /