زهره نعلبندی
روز سوم محرم برای همه ما ایرانیان یادآور حکایت تلخ گوش و گوشواره و تداعی کننده قصه تلخ یتیمی است.
روزی که روضه حضرت زهرا(س) دوباره تداعی میشود اما اینبار در قامت یک کودک سه ساله.
در چنین روزی عشق برایمان معنا میشود و به این باور میرسیم که در ره عشق جز جان سپردن روا نیست.
در روز سوم محرم تمامی هیئات مزین به نام دختر سه ساله اباعبدالله الحسین(علیه السلام) میشوند؛ دختری که اوج لدادگی خود به معشوق را با فدا کردن جانش به نمایش گذاشت.
دختری که عشق به اباعبدالله او را به عرش رسانید؛ تاجاییکه فرشتگان هم برای قدومش از همان خرابه شام تا عرش الهی بال گشودند تا سنگینی خستگیهایش از اسارت و تازیانههای بیامان جلادان بنیامیه را به جان بخرند؛ دخترکی که نه درد اسارت، بلکه رنج دوری از پدر او را از پا درآورده بود.
دخترکی که در روزگاری زیست که چشمها کور بودند برای دیدن بار سنگین دلش و دلها سنگینتر از آن بود که او و خستگیهایش را درک کنند اما این نازدانهای از تمامی این دردها و دلتنگیها و درماندگیها سربلند بیرون آمد چراکه قد کشیدن در خانه سالار شهیدان از او یک انسان کامل ساخته بود؛ انسانی که معنی عشق و راه و رسم آن را خوب میداند آن هم در دنیایی که مدعیان عشق بسیارند.
گویی هیچ گوش شنوایی برای فریادهای جگر خراشش در خرابههای شام وجود نداشت، جز دل عمه جانش حضرت زینب(س) که با هر آه و ناله او به لرزه در میآمد.
یا حضرت رقیه تو میروی و کوچکی دنیا را به طالبانش وامی گذاری، اینجا حرمت پاهای زخمی نگاه داشته نمیشود و مرهمی جز زخم زبان برای غم یتیمی نیست.
خوش به حالت که پدر آن قدر مشتاق دیدار تو بود که با سر به دیدارت آمد.
منزلت عظیم تو را فقط آسمانیان میفهمند و غبار اندوهت را فقط آنان میتوانند از صورت نحیفت بزدایند.
تو آمدی تا به دنیا رنگ و بوی دیگر ببخشی. آمدی تا سنگدلی اهل زمین را به نمایش بگذاری. آمدی راه وصال به عشق را نشانمان دهی. آمدی تا صبر را یادمان دهی. آمدی از سنگینی داغ یتیمی برایمان بگویی و با این که سه سال بیشتر نداشتی اما برای همه ما یک استاد تمام هستی و خیلی از ما شاگردان نالایقی هستیم که هنوز در خیلی از صفاتی که شما در آنها به درجه اعلی رسیده بودید لنگ میزنیم.
پیمودن راه شما و پدرتان اوج عاقبت بخیری است. به امید آنکه زندگی ما نیز به این عاقبت بخیری منتهی شود.
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنا رُقَیَّةَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهید.