رئیس اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی طلوع مهر:‏
گروه: سایر / گزارش
تاریخ : 1403/05/8 13:47
شناسه : 408729
شاخه سبز - رئیس اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی طلوع مهر با ‏اشاره به لزوم تولید «نظریۀ مشارکت» در نظام مردم‌سالاری دینی ‏گفت: چنین نظریه‌ای باید متکی بر فرهنگ دینی ملت ایران باشد. اگر ‏‏«فرهنگ مشارکت» از دل «فرهنگ دینی» برخیزد، جامعه را همواره ‏فعال و پویا می‌کند و لازم نیست ایام انتخابات، دلهرۀ پایین بودن ‏مشارکت عمومی را داشته باشیم. دیدگاههای احزاب، جریان‌ها، ‏جناح‌ها، اقوام و اقلیتها باید در پیوند با چنین فرهنگی باشد؛ قرار نیست ‏در کشور یک حزب و جناح یا یک قوم و تفکری، مرجع و منبع ‏مشارکت قرار گیرد. مشارکت از یک سو متکی بر ارادۀ ملی است و از ‏سوی دیگر حاصل مشارکت ملی باید مصالح و منافع ملی باشد. ‏
به گزارش شاخه سبز ، هشتمین نشست از دوازدهمین دوره کرسی‌های ‏آزاداندیشی با عنوان «نظریه مشارکت در نظام مردم‌سالاری دینی» به ‏همت مجمع هماهنگی پیروان امام و رهبری استان قم و اندیشکده ‏مطالعات انقلاب اسلامی طلوع مهر به صورت حضوری و مجازی در ‏دانشگاه طلوع مهر قم برگزار شد.‏
حجت الاسلام  والمسلمین محسن مهاجرنیا در این نشست گفت: آنچه ‏در طول چهل و پنج سال گذشته با عنوان مشارکت در کشور بوده ‏است، ظهور یک کنش و رفتار اجتماعی است که متکی بر اراده ملی و ‏قانون اساسی است. اما در این مدت ما نتوانسته‌ایم «دانش اسلامی ‏مشارکت» و «نظریه اسلامی مشارکت» بر اساس زیست بومی ‏خودمان بر اساس فقه اسلامی و عقلانیت دینی تولید کنیم.‏
وی افزود: در نظریۀ اسلامی باید مشخص شود مشارکت یک حق است ‏یا یک تکلیف یا مجموعه هر دو. اگر این را به فرهنگ سیاسی و ‏فرهنگ دینی تبدیل کنیم؛ نه دشمنان در هنگام پایین بودن مشارکت به ‏ما طعنه می‌زنند و نه دوستان نگران عدم حضور مردم می‌شوند. در ‏سال‌های اخیر که درصد مشارکت پایین آمده بود، کشور با این مشکل ‏مواجه بوده که بالاخره مردم حق شهروندی‌شان را اهمال کردند یا ‏تکلیف دینی و ملی‌شان را فرو گذاشتند؟ ‏
استاد فلسفه سیاسی حوزه و دانشگاه بیان داشت: در گام اول انقلاب ما ‏تا توانستیم قانون و ضابطه و شرایط برای انتخابات و مشارکت مردم ‏در تعیین سرنوشت خودمان و کشورمان تصویب کردیم؛ اما حقیقت آن ‏است که ما از فقدان دانش و نظریۀ مشارکت اسلامی رنج می‌بریم. ‏عمدۀ روش‌ها و رفتارهای مشارکتی ما تجربه‌های عقلایی دنیای مدرن ‏هستند. آنها به این نتیجه رسیدهاند که با قرارداد اجتماعی و صندوق ‏رأی مسئولان سیاسی کشور را انتخاب کنند، ما هم همین شیوه را تلقی ‏به قبول کردیم، آنها گفتند که راه مشارکت از رقابت میان احزاب و ‏افراد می‌گذرد ما هم همین را تکرار می‌کنیم، ولی ما الگوی دینی، ‏بومی و ایرانی درست نکردیم؛ این نقطه ضعف مراکز علمی و دینی ‏کشور است که برای یک مبنای قانونی کشور دانش اسلامی تولید ‏نکردند. همان طوری که در موارد دیگر هم چنین است. ‏
وی اظهار کرد: ما «حزب»، «پارلمان»، « تفکیک قوا»، « ‏مردم‌سالاری» و «جمهوریت» را در قانون اساسی آوردیم اما هیچکدام ‏تجربۀ دینی و بومی اسلامی و ایرانی ما نیستند. هنر انقلاب این بوده ‏که «تجربۀ موفق عقلای عالم را که با آموزه‌های دینی تهافت نداشتند» ‏را پذیرفته است اما از اول قرار بر این بوده که دانش دینی اینها را هم ‏به وجود بیاوریم. شاید تصور اولیه این بود که مجلس شورای اسلامی ‏به جای تصویب ماده و تبصره قانونی، چنین دانش‌هایی را تولید کند و ‏با حضور متخصصان و اندیشه‌ورزان شایسته ملت نظریهپردازی و ‏نظام‌سازی کند اما خود مجلس هم مشمول همین فقدان نظریه اسلامی ‏شد. ‏
استاد حوزه و دانشگاه در ادامه گفت: در هر دوره مجلس، ما شاهد ‏هستیم که قانون احزاب و انتخابات را دستکاری می‌کنند و تصورشان ‏این است که قانون مشکل دارد در حالی که مشکل اصلی این است که ‏فرهنگ دینی ما پشتوانه برخی از این قوانین نیست. به همین دلیل است ‏که توجه به «نظریه مشارکت در مردم‌سالاری دینی» آن هم در «گام ‏دوم انقلاب اسلامی» برای ما یک ضرورت است.‏
استاد مهاجرنیا افزود: باید به سمت تولید نظریۀ دینی مشارکت برویم  ‏ولی باید مشخص شود که از منظر معرفتی این کار، آیا باید نظریه را ‏به فقهاء بسپاریم تا اجتهاد کنند یا به فیلسوفان که با عقل کار می‌کنند؟ ‏یا به متکلمین که بر اساس آیه و روایت کار می‌کنند و باورهای ما را ‏درست می‌کنند؟
وی سپس افزود:  علم کلام بر اساس اعتقادات عمل می‌کند، در حالی ‏که فقه وظیفه عملی را تعریف می‌کند و فلسفه وظیفه کلی و ذهنی را ‏تعریف می‌کند. بنابراین ما باید تصمیم بگیریم که نظریه دینی مشارکت ‏را از کدام منظر معرفتی تولید کنیم. مشکل ما این است که نظریۀ ثابت ‏و مستقری نداریم. ما باید روشن کنیم که این نظریه مشارکتی که ‏می‌خواهیم ایجاد کنیم، رفتاری، اعتقادی، عقلی، اخلاقی یا هنجاری ‏است یا مجموعه‌ای از اینها. این یک بحث جدی علمی است که باید ‏روشن شود.‏
مولف کتاب آینده‌پژوهی انقلاب اسلامی گفت: به لحاظ فلسفی اگر ‏بخواهیم این مسئله را بررسی کنیم، ما یکی از مکاتب غنی در دنیای ‏امروز هستیم. فلسفه غرب تحت عنوان فلسفه مشاء در دنیای اسلام ‏آمده و غنی شده است. در اینجا ما بوعلی‌سینا، فارابی و دیگرانی داریم ‏که بسیار قوی هستند و حتی قوی‌تر از بسیاری از فیلسوفان غربی. ‏همچنین ما فلسفه اشراقی داریم که در دنیای غرب وجود ندارد و ‏حکمت متعالیه‌ای داریم که بسیار غنی است. بر اساس این مبانی ‏فلسفی، باید نظام مشارکتی خود را عقلانی کنیم.‏
وی افزود: در حوزه کلام، که مبانی اعتقادی ما را روشن می‌کند، باید ‏مشخص کنیم که خردباوری و عقلانیت در کلام ما وجود دارد. همه ‏چیز بر اساس عقلانیت است. کلام ما یا عقلی است یا نقلی. بخش ‏عقلی آن دقیقاً عقل است نه احساسات و هیجاناتی که گاهی به اشتباه ‏اسم آن را عقل گذاشته‌اند. ‏
استاد مهاجرنیا در ادامه گفت: در کنار عقلانیت، معرفت دینی یکی از ‏بحث‌های جدی‌ای است که امروز در جامعه وجود دارد. ما می‌گوییم دین ‏ما عقلانی است، اما با برداشت‌های متنوع از همان دین واحد چه باید ‏کرد؟ دین کاملاً عقلی و مشارکت ما نیز کاملاً عقلی است، اما این ‏شخص این‌گونه از دین برداشت می‌کند و آن شخص به‌گونه‌ای دیگر. ‏این سازگاری میان معرفت دینی و دین عقلانی را چگونه حل کنیم؟ ‏این‌ها بحث‌های علمی است که باید به طور کامل تدوین شود و علم کلام ‏متصدی حل این مشکل است.‏
وی بیان داشت: در حوزه کلام و مبانی دینی، وقتی درباره مشارکت ‏بحث می‌کنیم، باید از علم کلام بخواهیم که قلمروی دین را برای ما ‏تعریف کند. باید بدانیم تا کجا مشارکت کنیم و دین چه نقشی در ‏مشارکت دارد. این را از علم کلام باید مطالبه کنیم. یعنی انتظارات بشر ‏از دین را باید تعریف کنیم. علم کلام باید درباره مشارکت و قلمروی ‏دین در حوزه زندگی اجتماعی و مشارکت و همدلی و همراهی و ‏انتخاب نظام ما راهنمایی کند.‏
وی افزود: بسیاری از مردم فکر می‌کنند که وظیفه دین فقط اخلاقیات، ‏معنویات و هدایت به سوی سعادت است. اما اینکه چطور زندگی کنیم، ‏نظام ما تفکیک قوایی باشد، رهبر، حزب، پارلمان، مجلس، ‏رئیس‌جمهور و... داشته باشیم این‌ها دیگر ربطی به دین ندارد و باید با ‏عقل خودمان انتخاب کنیم. برخی از متفکرین نیز این‌گونه فکر می‌کنند ‏و می‌گویند که دین وظیفه هدایت و معنویت در مسجد را دارد و سیاست ‏و قدرت باید با عقل و تجربه بشری اداره شوند.‏
وی در ادامه گفت: اما امام خمینی با پذیرش اینکه دین در واقع ‏محدوده همه زندگی را تعیین می‌کند، این تفکر را رد کرد. ایشان معتقد ‏بود که بین زندگی فردی و اجتماعی مسلمان نباید تفاوتی باشد. بخشی ‏از هدایت فرد متأثر از رفتارهای اجتماعی است و دین نمی‌تواند در این ‏زمینه دخالت نکند؛ اگر دین دخالت نکند، فرد در اجتماع سکولار ‏می‌شود و فقط در زندگی فردی دیندار می‌شود. ‏
رئیس اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی طلوع مهر با اشاره به لزوم ‏تولید «نظریۀ مشارکت» در نظام مردم‌سالاری دینی گفت: چنین ‏نظریه‌ای باید متکی بر فرهنگ دینی ملت ایران باشد. اگر «فرهنگ ‏مشارکت» از دل «فرهنگ دینی» برخیزد، جامعه را همواره فعال و ‏پویا می‌کند و لازم نیست ایام انتخابات، دلهرۀ پایین بودن مشارکت ‏عمومی را داشته باشیم. دیدگاههای احزاب، جریان‌ها، جناح‌ها، اقوام و ‏اقلیتها باید در پیوند با چنین فرهنگی باشد؛ قرار نیست در کشور یک ‏حزب و جناح یا یک قوم و تفکری، مرجع و منبع مشارکت قرار گیرد. ‏مشارکت از یک سو متکی بر ارادۀ ملی است و از سوی دیگر حاصل ‏مشارکت ملی باید مصالح و منافع ملی باشد. ‏
استاد مهاجرنیا در ادامه افزود: نکته بعدی این است که اولویت‌ها را ‏در باورها به چه چیز باید بدهیم؟ به اینکه ما یاید دنبال حقیقت باشیم یا ‏دنبال واقعیت‌های خارجی؟ دکتر شریعتی یک تعبیری راجع به امام ‏علی(ع) دارد، می‌گوید امام علی هیچ‌گاه حقیقت را فدای مصلحت نکرد. ‏یعنی همیشه پایبند به حقیقت بود ولو اینکه مصالح  طور دیگری باشد. ‏به هر حال این یک مبنایی است که در مشارکت باید تعیین تکلیف شود. ‏
وی بیان داشت: «فقه» یکی از حوزه‌های معرفتی ما است که ‏تعیین‌کننده الگوی مشارکت و نظریه مشارکتی است. حوزه فقهی ‏حوزه‌ای است که نظریه از اینجا باید ایجاد شود. ما اینجا باید تعیین ‏کنیم که اگر امر دایر شود بین حقوق طبیعی و تکالیف شرعی فقهی، ‏اولویت با چیست. به هر صورت ما جایگاه حقوق طبیعی را در فقه باید ‏تعیین کنیم. اینکه مردم تا کجا آزاد هستند؟ مردم تا کجا حق دارند؟ حق ‏حاکمیت مردم تا کجا است؟ وقتی شما این‌ها را تعیین کردید، حالا ‏تکالیف و دستورات دینی را بر آن بار می‌کنید.‏
استاد حوزه و دانشگاه افزود: یکی از بحث‌های جدی‌ای که ‏معرکه‌الآراء است و همیشه ما بر سر آن نزاع و گفتگوی چالشی ‏داشتیم این است که جمعی در مبانی نظام و قانون اساسی تأمل دارند؛ با ‏این که همه پذیرفته‌اند که این نظام ریشه در مبانی اعتقادی و دینی ‏دارد و ولایت‌فقیه یک موضوع فقهی ریشه‌دار است اما در باب نقش ‏مردم در این نوع حکومت هنوز اتفاق نظری شکل نگرفته است . ‏
وی افزود: جمعی اعتقادشان این است که مشروعیت صدرصدی نظام ‏درعالم ثبوت آنجا که مردم حضور نداشتند توسط خداوند صورت گرفته ‏است و مردم هیچ نقشی در مشروعیت نظام ندارند و اصطلاح ‏مردم‌سالاری تسامح و تشریفاتی است در مقابل عده‌ای بر این باورند که ‏خداوند بدون مردم هیچ حکومتی را مشروع بالفعل نکرده است. در ‏مقام «جعل» و «انشاء» هم صلاحیت دینی  و هم پذیرش مردمی را ‏لحاظ کرده بر اساس این دو به « ولی فقیه» فرموده حق تشکیل ‏حکومت داری و جمعی از متفکرین هم معتقدند هیچ حکومتی از قبل ‏مشروع نیست مگر آنکه مردم از میان فقیهان صاحب صلاحیت یکی را ‏به عنوان حاکم اسلامی انتخاب کنند. ‏
چهل و پنج سال است که این سه دیدگاه بر سر «نقش و جایگاه مردم» ‏در حکومت ولایی، به تفاهم نرسیده‌اند. البته تا زمانی که مناقشه در ‏سطح نظری است مشکلی ایجاد نمی‌کند اما اگر در عرصه عمل هر ‏کسی بخواهد به دیدگاه خودش عمل کند مشکل‌ساز می‌شود و اینجاست ‏که محوریت نظر «ولی‌فقیه» مهم است.‏
وی در پایان گفت: زمانی که کسی به عنوان مسئول و کارگزار در این ‏نظام انتخاب می‌شود، در واقع می‌خواهد به قانون اساسی  عمل کند، ‏اینجا  نباید به نظر شخصی و جناحی خودش عمل کند، او نمی‌تواند ‏بگوید مشروعیت قدرت من از خداست و به مردم ربطی ندارد همان ‏طوری که نمی‌تواند بگوید مردم مرا انتخاب کرده‌اند ولی وفاداری به ‏مبانی دینی قانون اساسی اولویت من نیست. طبق قانون اساسی و ‏دیدگاه محوری ولی فقیه، مردم بخشی از مشروعیت نظام هستند و ‏بدون مردم مشروعیت نظام مشکل پیدا می‌کند. لذا همه  اینها مواردی ‏است که باید در نظریه مشارکتی دیده شود.‏

پاسخی بگذارید