معصومه نظری – شبکه نمایش خانگی چند سالی است در کنار سیاست ها و فرهنگ عمومی مردم در حال فعالیت است. در حقیقت نوعی بازار خصوصی برای فعالان عرصه فیلم و سینماست که بسیار نیز مورد توجه مردم قرار گرفته است. این رسانه پرمخاطب باید محل امنی برای جوانان و نوجوانان ما و همراه مطمئنی برای فرهنگ عمومی کشور باشد.
با توجه به آثار تولیدی در این بخش می توان گفت مضمون این تولیدات چندان همسو با فرهنگ ایرانی – اسلامی ما نیست. در حقیقت نوعی کپی برداری موضوعی از سریال های ترکیه ای و ماهواره ای است. تاثیرات مخرب این سریال ها برای کسی پوشیده نیست و حتی مورد انتقاد جامعه هنری در غرب نیز می باشد و به دلیل آسیب جدی به ساختار ذهنی کودکان و ترویج فساد و اباحه گری جوانان و نوجوانان نیز از دیدن آنها منع می شوند. هرچند که خانواده ها و زوجین نیز از آثار منفی آن در امان نیستند.
چنین الگوهای دروغین که با نام هنر به جامعه ارائه می شود نمی تواند مدل مناسبی برای فیلمنامه نویسان و کارگردانان مسلمان ایرانی باشد.
سال 98 شانس بزرگی برای شبکه نمایش خانگی بود. البته این به معنای رشد کیفی این شبکه نیست، بلکه این شانس را باید از منظر رشد کمی تولید محصولات در این بستر و البته فراهمتر شدن شرایط عرضه بیشتر محصولات این شبکه و دسترسی راحتتر مخاطبان به تولیدات این شبکه دانست؛ شبکهای که هر چند هنوز فاصله بسیاری با مخاطبان میلیونی سریالهای تلویزیونی دارد، اما در این مدت حسابی فربه شده و حالا ترکیبی از فیلمسازان نامدار و جوان نامشان را به عنوان تولیدکنندگان محصول برای این بستر جدید به ثبت رساندهاند. حالا هم که ماجراهای «کرونا» باعث شده اقبال و توجه مخاطبان به شکل اجباری هم که شده به تولیدات این حوزه بیش از پیش شود.
فارغ از موضوعات نه چندان بومی و ایرانی باید به این نکته نیز اشاره کرد که آثار تولید شده در شبکه خانگی نه تنها از نظر مفهوم بلکه از نظر ظاهر نیز چندان متناسب با شرایط جامعه و فرهنگ عمومی کشور نیست. آثاری که قرار است مورد استفاده بخش قابل توجهی از مردم قرار گیرد باید با شرایط این مردم همخوانی بیشتری داشته باشد. با توجه به فشارهای اقتصادی، تورم بالا، بیکاری و تنزل اقتصادی بخش قابل توجهی از خانواده ها به یک سطح پایین تر از زندگی معمولی تولید چنین آثاری هیچ توجیه منطقی ندارد. نمایش دادن قشر کوچیکی از جامعه با زندگی های لاکچری چتدان متناسب با فرهنگ و شرایط اقتصادی خانواده های ایرانی ندارد.
چند درصد از خانواده های ایرانی زندگی های لاکچری و فوق لاکچری دارند؟ چند درصد از مردم طی چند سال اخیر سفره هایشان رنگین تر شده است؟ چند درصد از مردم به دلیل ثروت هنگفت درگیر تفریحات طبقه خاص جامعه هستند؟ چند درصد از جوانان به دلیل مشکلات مالی قادر به ازدواج و تامین جهیزیه نیستند؟
مسأله سود و زیان سریالهای شبکه نمایش خانگی موضوع و سوالی نبود که فقط محدود به سال جاری باشد، بلکه از ابتدای راهاندازی این شبکه و عرضه محصولاتی پر زرق و برق با حضور انبوهی از بازیگران سرشناس، یکی از سوالات مخاطبان و رسانهها درباره چگونگی بازگشت سرمایههای صرف شده برای این آثار بود. از آنجا که مسأله قاچاق محصولات نمایشی چه به شکل فیزیکی و چه از طریق سایتها و کانالهای تلگرامی همچنان به شکلی گسترده به چشم میخورد، با هیچ منطقی نمیتوان مسأله فروش این آثار را با میزان هزینههای صرف شده برای تولید آنها جفت و جور کرد!
«ابتذال» مفهومی بود که تقریبا بعد از مدتی به کرات برای آثار عرضه شده در شبکه نمایش خانگی مورد استفاده قرار گرفت! در کنار ضعف کیفی و فنی این آثار، جدیترین نقد به محصولات این شبکه بحث ابتذال و مفاهیم غیرخانوادگی نمایش داده شده در این شبکه بود؛ ماجرایی که امسال نیز ادامه داشت و اتفاقا خود ما هم در سال ۹۸ چندین بار در گزارشهای مختلف در همین صفحه به این موضوع پرداختیم که برخی سریالهای شبکه نمایش خانگی چگونه به شکل مستقیم و غیرمستقیم قبح بعضی مسائل را در جامعه ایرانی از بین میبرند؛ تولیداتی که قرار بود با نمایش خیانت، روابط خارج از عرف، مصرف موادمخدر و اتفاقاتی از این دست برای ما مخاطبان آموزنده باشند، ولی در نهایت به واسطه عدم «نظارت» نهادهای فرهنگی مسؤول در این حوزه، تبدیل به یک کلاس بدآموزی تمام عیار برای خانوادههای ایرانی شدند!
امسال سال عجیبی در زمینه نمایش برخی سوژههای هنجارشکن در شبکه نمایش خانگی بود؛ سالی که بالاخره نمایش مجموعه پرحاشیه «ممنوعه» در آن به اتمام رسید و «رقص روی شیشه» روایتی از یک مثل عشقی عجیب را برای مخاطبانش بیان کرد. مثلثهای عشقی شبکه نمایش خانگی حالا با متاهلها پیش میروند! از «ممنوعه» که قصه عشق «برکه» مجرد به «سامی» همسر «ترانه» بود تا «رقص روی شیشه» که ماجرای تلاش همهجانبه «ادریس» برای رسیدن به «رعنا» همسر «یغما» را نمایش میداد؛ قصههایی از جنس سریالهای شبکههای ماهوارهای که امسال معنا و مفهوم جدیدی به ابتذال در شبکه نمایش خانگی دادند!
«لاکچری نمایی» هم یکی از پدیدههای تازهای بود که امسال به شکل گستردهای وارد شبکه نمایش خانگی شد. هر چند از همان ابتدا سریالهای شبکه نمایش خانگی با نمایش زندگیهای مرفه تقریبا نشان داده بودند قرار است بیشتر روایتگر قصههایی از طبقه متوسط به بالای جامعه باشند.
متاسفانه آثار سوء این تولیدات به شبکه خانگی محدود نشد بلکه به سریال های تلویزیونی نیز راه پیدا کرد. از سال گذشته تاکنون هشت سریال صدا و سیما با موضوع مثلث عشقی ساخته شده است. سریال بانوی عمارت ، وارش و از یادها رفته قصه خود را به واسطه مثلث های عشقی پیش برده اند تا توجه مخاطب را بیشتر جلب کند. مثلث عشقی و رابطههای چندطرفه، این روزها به یکی از اجزای ثابت فرمول سریالسازی در نمایش خانگی تبدیل شده و این موضوع به شکلهای متفاوت در قصه همه سریالها وجود دارد.
سریالهای تلویزیون هم سعی کردهاند با استفاده از این موضوع قصه را جذاب و توجه مخاطب را جلب کنند. شاید استفاده از یک یا چند مثلث عشقی در قصه، راحتترین راه برای جذاب کردن سریال باشد، اما قطعاً این تنها راه نیست. در دهههای پیش سریالهای خانوادگی خوبی مانند «آرایشگاه زیبا»، «همسران»، «خانه سبز»، «مزد ترس» و «آینه» ساخته میشدند و بدون این که به رابطههای چند طرفه و مثلثهای عشقی کلیشهای متوسل شوند، قصههای جذابی را روایت میکردند و پس از گذشت سالها، حتی بازپخش آنها هم برای بسیاری از مخاطبان محبوب است.
حتی اگر سریالهای دهه ۷۰ را به خاطر بیاوریم، همین امسال سریالهایی مانند «ترور خاموش»، «گاندو»، «بانوی سردار»، «زوج یا فرد» و «برادر جان» (فارغ از کیفیت کلیشان)، قصه خود را بدون رقابت دو مرد برای ازدواج با یک دختر یا همان مثلث عشقی، روایت کردند و مورد توجه مخاطبان تلویزیون قرار گرفتند، بنابراین نمیتوان تقصیر را بر گردن ذائقه مخاطب انداخت. مدیران و سریالسازان تلویزیون، کمی همت لازم دارند که به جای مثلثهای عشقی تکراری، با روایت قصههایی جذاب و تازه، مخاطب را پای تلویزیون بنشانند.
انتهای پیام /