اختصاصی شاخه سبز
حملات پیشدستانه اسرائیل در سوریه/
این کشور درپی بی ثباتی منطقه است
از وقتی که صحبت از پیروزیهای میدانی دولت سوریه و نیروی مقاومت در محافل بین الملل است اسرائیل رژیم اشغال گر فلسطین اشغالی، به وحشت افتاد و شروع به راه اندازی جنگ روانی در منطقه و نظام بین الملل شد این رژیم مدام از تهدیدهای ایران، و حزب ها می گوید در حالی که هیچ سندیت و مدرک موثقی در این مورد نمی تواند رو کند. به دنبال پیروزی حزب الله در انتخابات لبنان، اسرائیل بر دامنه حملات پیشدستانه و گریز و فرار خود علیه این گروه سیاسی- نظامی افزود و همچنان در طی روزهای اخیر شاهد این حملات بودیم.
منافع شخصی و خانوادگی چنان بر دولت ها و کشورهای منطقه سایه افکنده که نمی توانند واقعیت و آسیب های جبران ناپذیر در منطقه خاورمیانه را ببیند همان آسیب هایی که خودشان با سیاست ی نابجا و بدون برنامه ای همراه با آینده نگری سبب آنها بودند این کشورها به جای همگرایی و تشکیل یک سیستم امنیت دسته جمعی منطقه ای که به جای دشمنی، رقابت های اقتصادی و علمی را توسعه دهند. ولیکن همچنان بر طبل دشمنی علیه همدیگر می کوبند تا از این آب گل آلود کشورهای غربی، شرقی و فرزند نامشروع آن یعنی رژیم اشغال گر از این وضعیت بهره برداری کنند بدون شک این اسرائیل و بقیه کشورها است که از جنگ های فرسایشی در منطقه بیشترین منافع و سودها را می برند. در همین چارچوب باید عرض کنم که شواهد و قراین موجود نشان می دهد که از زمان شروع بحران در سوریه تا امروز این رژیم به صورت آشکار و پنهان حملات هوایی خود را علیه دولت قانونی سوریه و کشورهای حامی این کشور به غیر روسیه شروع کرده است. آخرین بمباران هواپیماهای جنگی اسرائیلی (۲۴ و25 مه/ سوم و چهارم خرداد) اتفاق افتاد و از طرف سه منبع تائید شده است. حمله به مواضع حزبالله لبنان را "دیده بان حقوق بشر سوریه"، مستقر در لندن و هم تلویزیون دولتی سوریه تائید کردهاند. علاوه بر آن محافلی در ارتش اسرائیل هم این خبرها را مورد تائید قراردادند. در خصوص علت حملات پیشدستانه، سریع و در همه این جای این رژیم سوالاتی در ذهن متبادر می شود از جمله این سوال که واقعا اسرائیل در منطقه خاورمیانه به دنبال چیست؟
عمق استراتژیک یک واژه در ادبیات نظامی است که به طور گسترده به فاصله بین خط مقدم یا بخشهای نبرد رزمندگان و مناطق اصلی صنعتی، پایتختها، قلب کشور، و دیگر مراکز اصلی جمعیت و تولید نظامی اطلاق میشود. اصول کلیدی که هر فرمانده نظامی در مورد عمق استراتژیک باید در نظر بگیرد همانا میزان آسیب پذیری هر یک از این مواضع خودی در صورت یک حمله پیشدستانه سریع یا تک روشمند است. و اینکه آیا یک کشور میتواند به درون قلمرو خود عقب نشینی کند، رانش را جذب نماید و در عوض بتواند مانع از به ثمر رسیدن حمله بعدی بشود.فرماندهان باید بتوانند برای هر دو پیامد (شکست یا پیروزی) برنامه ریزی کنند و ظرفیتها و منابع لازم برای هر دو سطح تاکتیکی و استراتژیکی در جهت مقابله با هر گونه حمله دشمن در هر مرحلهای را داشته باشند. این ظرفیتها لزوماً به ادوات نظامی محدود نمیشوند. قابلیت تقویت بسترهای غیر نظامی و نیز ایجاد انعطاف در آن برای مقابله یا دور ماندن از حملات در زمان جنگ نیز بسیار ارزشمند هستند.
در جنگ بین شوروی و آلمان در سال ۱۹۴۲ که در آن آلمان موفق به شکست دادن شوروی نشد، یک بده - بستان بین زمین و زمان وجود داشت. شورویها در مواجهه با حمله آلمان در ژوئن ۱۹۴۱ از لهستان عقب نشینی کردند و در دسامبر ۱۹۴۱ تا حوالی مسکو عقب رفتند. این به شورویها این اجازه را داد که زیرساخت های صنعتی خود را به شرق کوههای اورال ببرند. در نتیجه، این صنایع میتوانستند منابع لازم برای پاتک نظامی شورویها را فراهم آورند.اسرائیل کشور باریکی محسوب میشود و بر اساس مرزهای به رسمیت شمرده شده بینالمللی عرض این کشور در بیشترین حالت ۱۳۷ کیلومتر و در کمترین حالت ۱۴ کیلومتر است. از سال ۱۹۶۷ اسرائیل کرانه باختری را اشغال کرد، و تا حدی این مساحت را افزایش داد. برای جبران این مسئله (نداشتن عمق استراتژیک)، اسرائیل به همه جنگها به چشم "باید ببریم" نگاه میکند. این مسئله باعث میشود سیاست انباشتن سلاحهای اتمی -به منظور بازدارندگی دشمن احتمالی از حمله-، و به کار بردن جنگهای پیشدستانه برای جلوگیری از تهدیدهای احتمالی نسبت به اشغال مرزهای اسرائیل، اهمیت زیادی پیدا کند. رهبران اسرائیل مسئله عمق استراتژیک را در مذاکرات خود برای تعیین مرزهای نهایی بین اسرائیل و فلسطین مهم در نظر میگیرند. موضوعات مورد چالش شامل قسمتهای اشغالی توسط شهرک نشینان کرانه باختری و کنترل احتمالی اسرائیل بر دره رود اردن پس از تشکیل کشور فلسطین است. ساختاراستراتژیک ارتش اسرائیل مبتنی بر حفاظت از توان نظامی بالایی است که بعد از شکست کشورهای عربی به دست آورده و با ائتلاف راهبردی با آمریکا در راستای تضمین برتری اسرائیل آن را تقویت کرده است.
دکترین نظامی و استراتژی رژیم اشغاگر مبتی بر یکسری فاکتورها و مؤلفه های مهم و اساسی است که در ذیل به آنها اشاره شده است.
- نظامی سازی تجمع شهرکهای صهیونیستی در فلسطین و بالا بردن توان مبارزان و کیفیت سلاحهای آنها.
- جنگ پیش دستانه
- بازدارندگی
- برتری طلبی نظامی
- انتقال جبهه درگیریها به خاک دشمن.
- ایجاد عمق استراتژیک و تاسیس کمربند امنیتی برای اسرائیل
- نرمش، سهولت تحرک و سرعت اتخاذ تصمیمات میدانی.
- کاستن حداکثری از تلفات نیروهای انسانی.
- تاثیرگذاری و ورود برای ممانعت از تسلیح طرفهای مقابل (کشورهای عربی و اسلامی) و قرار دادن تسلیحات آنها در پایینترین حد ممکن.
نظریه امنیتی اسرائیلی مبتنی بر امکان بروز جنگ در هر لحظه و پذیرفتن مبانی جنگ بر اساس قاعده حمله و دفاع و استفاده از اصل غافلگیری و سرعت در حرکت و حمله پیشدستانه است. این رژیم با پشت گرمی و حمایت آشکار و پنهان غرب و روسیه هر روز جنگ و خرابه های حاصل از این پدیدها شوم را در منطقه استراتژیک و ژئواستراتژیک خاورمیانه ترویج و راه اندازی می کند. براساس اصول و منشور سازمان ملل این کشورحاکمیتی بر کرانه غربی رود اردن و غزه و بلندیهای جولان و قدس ندارد ولی با حمایت امریکا این سرزمین را به اشغال و تحت کنترل خود در آورده است. در حالی جنگنده های اسرائیل مواضع ایران، حزب الله و دولت سوریه را در خاک دمشق می زند چرا تا به حال هیچ اخبار یا خبری مبنی بر زدن نیرویها و پایگاههای روسیه به گوش نرسیده است فقط دلیل این رفتار و حرکت این است که قبل از عملیاتی شدن این حملات قبلا دولت روسیه از جریان عملیات ها و حملات اطلاع داشته است. رژیم اشغالگر با حمایت آشکار و پنهان دوستی های شرقی و غربی خود قصد دارد با راه اندازی تفرقه و نزاع بین کشورهای منطقه عمق استراتژیک خود را افزایش و توسعه دهد و بدین ترتیب برتری نظامی، سیاسی و اقتصادی خود را در منطقه اثبات و تثبیت کند.
اسرائیل و امریکا در منطقه خاورمیانه با همکاری هم، سودهای کلانی به جیب زدند در حالی که کشورهای حاضر در این منطقه درگیر جنگ های نیابتی و کشمکش های فی مابین بودند و سرمایه های هنگفت و سرسام آوری، در این را برای ربودن گوی قدرت، هزینه کردند هیچ منفعت و منافعی در این زمینه عاید این کشورها نشد در عوض دامنه اختلافات و تنش ها در بین کشورهای منطقه نسبت به قبل دوچندان شد و به دنبال آن شاهد افزایش مشکلات داخل و تحلیل رفتن قدرت مرکزی این کشورها بودیم. سیاست و منافع راهبردی امریکا در منطقه براساس اصول و قواعد موازنه قدرت و به تبع آن ضعیف نگه داشتن قدرت های منطقه است. از دلایل سیاست و رویکرد امریکا در مورد به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت رژیم اشغالگر به جان هم انداختن کشورهای مسلمان در منطقه بود تا بدین شکل محیطی امن و باثبات برای حفظ منافع خود و رژیم اشغالگر مهیا سازد.
فاطمه موسوی زاهد
کارشناس ارشد روابط بین الملل