فاطمه مداح نظری - تکرار سرنوشت رضاشاه در پایان کار فرزندش، محمدرضا پهلوی، یکی از عبرتهای بزرگ تاریخ است. ما معمولاً عادت کردهایم که وقایع تاریخی را به صورت مجزا و فارغ از شباهت آنها با رویدادهای مشابه، بررسی کنیم؛ درحالیکه این مقایسه میتواند ریشههای تاریخی رقمخوردن یک رویداد را بهتر و بیشتر نمایان کند. فرار خصلت مشترک شاهان خودخوانده ی پهلوی است که شرافت را فدای خیانت به ملت کردند و کسب رضایت امریکا را بر رضایت مردم کشور خود معاوضه کردند و در نهایت فرار را بر قرار ترجیح دادند.
این عاقبت قدرتمندان و سیاستمدارانی است که دل در گرو غرب دارند و به این مار خوش خط و خال اعتماد می کنند و خانه بر موج دریا می سازند. پسر از سرنوشت پدر درس نگرفت و مسیر خیانت را پیمود و در لحظه آخر پشت خود را خالی از حمایت های پوشالی غرب دیدند و سقوط کردند و نامشان به ننگ آمیخته و در تاریخ ثبت شد.
با ورود متفقین به ایران و نزدیکشدن نیروهای شوروی به تهران، رضاشاه تصمیم به فرار گرفت. او حالا باید خیلی سریع ایران را ترک می کرد. وقتی در 25 شهریورماه 1320، رضاشاه آماده حرکت به سمت اصفهان و سپس بندرعباس شد، تا از آن جا ایران را ترک کند، هیچکس از رفتن او متأثر نشد. او در میان مردم جایگاهی نداشت. «یرواند آبراهامیان» در کتاب «ایران بین دو انقلاب» مینویسد:«وابسته مطبوعاتی انگلیس در تهران نیز چنین گزارش میدهد: اکثریت وسیع مردم از شاه متنفرند و از هرگونه تغییری استقبال خواهند کرد ... به نظر میرسد که این مردم، حتی گسترش جنگ در ایران را به بقای رژیم حاضر ترجیح خواهند داد».
سفیر آمریکا، در کتاب خود مینویسد:«مرگ وی[رضاخان در تبعید که در سالهای پادشاهی، به مستبدی حریص، بیرحم و مرموز تبدیل شده بود، کسی را متأسف و متأثر نکرد.» نفرت عمومی از رضاشاه بهقدری بود که جنازه وی را تا سال 1329، یعنی ششسال بعد از مرگ، از ترس واکنشهای مردمی، به ایران نیاوردند. حتی بعد از آوردن جنازه نیز، بر سر مراسم تشییع و تکفین، دچار دردسرهای فراوانی شدند؛ هیچکدام از علمای شناختهشده، حاضر نشدند بر پیکر قزاق پیر نماز بخوانند و مردم نیز، از برگزاری این مراسم، منزجر و بیزار بودند.
محمدرضا پهلوی، در کارنامه سیاسی خود دو فرار بزرگ دارد؛ فرار نخست وی در مردادماه 1332 رقم خورد و با کودتای آمریکایی 28 مرداد، به بازگشت وی انجامید. فرار دوم، در 26 دیماه سال 1357 و در پی اوجگیری اعتراضات مردمی اتفاق افتاد؛ فراری که فرجامش، مرگ در غربت بود.
در 17 دی ماه سال 1356 مقالهای به خواست مستقیم محمد رضا پهلوی و دستور هویدا با عنوان " ایران و استعمار سرخ و سیاه" به قلم شخصی با نام مستعار "احمد رشیدی مطلق" منتشر شد که در آن توهین بی سابقهای به امام خمینی (ره) شده بود.
با انتشار این مطلب توهینآمیز مدرسین حوزه علمیه قم کلاس درس را در روز 18 دی سال 56 تعطیل اعلام کردند. به دنبال این امر طلاب اجتماع بزرگی تشکیل داده و به سوی منازل مراجع روانه شدند و تعدادی از مراجع تقلید قم در سخنرانیها اهانت به امام خمینی(ره) را محکوم کردند و به حمایت از ایشان پرداختند. همچنین کسبه قم نیز با مشاهده خروش حوزه علمیه بر آن شدند تا مغازههای خود را در نوزدهم دی تعطیل کنند.
در نوزدهم دیماه سال 56 ساواک در شهر قم و در اطراف مدارس علمیه قم متمرکز شد. در آن زمان قشرهای مختلف مردم با راهپیمایی به سمت منازل بزرگان حوزه شتافتند و نیروهای ساواک با مشاهده این مسئله حمله به مردم را آغاز کرده و به دنبال آن عده زیادی از طلاب و مردم قم به شهادت رسیدند و یا مجروح شدند.
افزون بر قم در دیگر شهرهای کشور هم مردم به اعتراض پرداختند و به خیابانها آمدند. حکومت پهلوی که با مشاهده اعتراضات مردمی به شدت درمانده شده بود، تصور میکرد با برکناری دولت آموزگار و روی کار آوردن شریف امامی هم میتواند آرامش را به جامعه بازگرداند و هم رضایت آمریکا و انگلیس را جلب کند.
محمد رضا پهلوی از گسترش اعتراضات مردمی دستپاچه شده بود و اقدامی نابخردانه دیگر انجام می دهد، با برقراری حکومت نظامی فاجعه 17 شهریور را رقم میزند. پس از آن در 13 آبان 57 نیز در جریان تیراندازی به سوی دانشجویان و دانش آموزان در دانشگاه تهران، تعداد زیادی از دانشجویان و دانشجویان زخمی میشوند و تعدادی هم به شهادت میرسند این اقدام نیز موج دیگری از اعتراضات و تظاهرات را در کشور ایجاد میکند.
تمامی این اتفاقات باعث شد شاه سلطنت خود را در انقلاب مردم غرق شده ببیند، وی برای رهایی از این بنبست، آخرین تیر در کمان خود را رها میکند و دست به دامن رهبران جبهه ملی میشود و در نهایت "شاپور بختیار "به شرط گرفتن اختیارات کامل و خروج شاه از کشور، پیشنهاد نخست وزیری شاه را پذیرفت.
قبل از خروج شاه مخلوع، خانواده سلطنتی از کشور خارج شدند، ملكه مادر و اشرف به كاليفرنيا رفتند، فريده ديبا و ليلا پهلوی نيز در 25 دی از كشور خارج شدند. شاه خيال داشت مستقيم به كاليفرنيا وارد شود اما با مخالفت آمريكا مواجه شد.
فرار زودتر از موعد
تاریخ خروج شاه 27 دی مشخص شده بود ولی 25 دی شاه به بدرهای، فرمانده نیروی زمینی، گفت: فردا سفر انجام خواهد شد. محمدرضا پهلوی در خیالات خود میپنداشت که با انجام یک کودتای دیگر همچون 28 مرداد 1332 به تهران بر میگردد.
صبح روز 26 دی، شاه و فرح به فرودگاه مهرآباد رفتند و در آنجا به انتظار بختیار نشستند، بختیار پس از اخذ رای اعتماد، به فرودگاه رفت، شاه دیکتاتور پس از دیدار با نخست وزیر همراه با ملکه با هواپیمای شهباز، ایران را برای همیشه ترک کرد و به مصر رفت، آمریکاییها نیز نتوانستند وی را بازگردانند.
با انتشار خبر فرار شاه از کشور موجی از شادی و نشاط تمام شهرهای ایران را فرا گرفت. مردم به شادی پایکوبی پرداختند و گل و شیرینی پخش کردند و این روز برای همیشه به عنوان روز پیروزی بر شاه در تاریخ ایران اسلامی ثبت شد.
شاه پس از فرار از ایران و اقامت چند روزه در اسوان مصر، دعوت نامهای از ملک حسن دوم پادشاه مراکش دریافت کرد. شاه به گمان این که این دعوت هم جزئی از توصیههای آمریکا برای آرام کردن اوضاع است به این دعوت پاسخ مثبت داد.
اقامتگاهی به طمع ثروت 50 میلیاردی
به اذعان بسیاری از تاریخ نویسان ملک حسن به طمع ثروت 50 میلیاردی شاه او را به مراکش دعوت کرده بود که با این پاسخ شاه روبه رو شد که تمام ثروت او به صد میلیون هم نمیرسد. ملک حسن از دعوت خود پشیمان شد و بعد از انقلاب در ایران محترمانه عذر او را خواست. پس از مراکش، مقامات باهاما به واسطه پرداخت مبلغ قابل توجهی ازحساب شاه نزد بانک راکفلر، با سفر او به باهاما موافقت کردند.
با ورود متفقین به ایران و نزدیکشدن نیروهای شوروی به تهران، رضاشاه تصمیم به فرار گرفت. او حالا باید خیلی سریع ایران را ترک می کرد. وقتی در 25 شهریورماه 1320، رضاشاه آماده حرکت به سمت اصفهان و سپس بندرعباس شد، تا از آن جا ایران را ترک کند، هیچکس از رفتن او متأثر نشد. او در میان مردم جایگاهی نداشت. «یرواند آبراهامیان» در کتاب «ایران بین دو انقلاب» مینویسد:«وابسته مطبوعاتی انگلیس در تهران نیز چنین گزارش میدهد: اکثریت وسیع مردم از شاه متنفرند و از هرگونه تغییری استقبال خواهند کرد ... به نظر میرسد که این مردم، حتی گسترش جنگ در ایران را به بقای رژیم حاضر ترجیح خواهند داد».
سفیر آمریکا، در کتاب خود مینویسد:«مرگ وی[رضاخان در تبعید که در سالهای پادشاهی، به مستبدی حریص، بیرحم و مرموز تبدیل شده بود، کسی را متأسف و متأثر نکرد.» نفرت عمومی از رضاشاه بهقدری بود که جنازه وی را تا سال 1329، یعنی ششسال بعد از مرگ، از ترس واکنشهای مردمی، به ایران نیاوردند. حتی بعد از آوردن جنازه نیز، بر سر مراسم تشییع و تکفین، دچار دردسرهای فراوانی شدند؛ هیچکدام از علمای شناختهشده، حاضر نشدند بر پیکر قزاق پیر نماز بخوانند و مردم نیز، از برگزاری این مراسم، منزجر و بیزار بودند.
محمدرضا پهلوی، در کارنامه سیاسی خود دو فرار بزرگ دارد؛ فرار نخست وی در مردادماه 1332 رقم خورد و با کودتای آمریکایی 28 مرداد، به بازگشت وی انجامید. فرار دوم، در 26 دیماه سال 1357 و در پی اوجگیری اعتراضات مردمی اتفاق افتاد؛ فراری که فرجامش، مرگ در غربت بود.
در 17 دی ماه سال 1356 مقالهای به خواست مستقیم محمد رضا پهلوی و دستور هویدا با عنوان " ایران و استعمار سرخ و سیاه" به قلم شخصی با نام مستعار "احمد رشیدی مطلق" منتشر شد که در آن توهین بی سابقهای به امام خمینی (ره) شده بود.
با انتشار این مطلب توهینآمیز مدرسین حوزه علمیه قم کلاس درس را در روز 18 دی سال 56 تعطیل اعلام کردند. به دنبال این امر طلاب اجتماع بزرگی تشکیل داده و به سوی منازل مراجع روانه شدند و تعدادی از مراجع تقلید قم در سخنرانیها اهانت به امام خمینی(ره) را محکوم کردند و به حمایت از ایشان پرداختند. همچنین کسبه قم نیز با مشاهده خروش حوزه علمیه بر آن شدند تا مغازههای خود را در نوزدهم دی تعطیل کنند.
در نوزدهم دیماه سال 56 ساواک در شهر قم و در اطراف مدارس علمیه قم متمرکز شد. در آن زمان قشرهای مختلف مردم با راهپیمایی به سمت منازل بزرگان حوزه شتافتند و نیروهای ساواک با مشاهده این مسئله حمله به مردم را آغاز کرده و به دنبال آن عده زیادی از طلاب و مردم قم به شهادت رسیدند و یا مجروح شدند.
افزون بر قم در دیگر شهرهای کشور هم مردم به اعتراض پرداختند و به خیابانها آمدند. حکومت پهلوی که با مشاهده اعتراضات مردمی به شدت درمانده شده بود، تصور میکرد با برکناری دولت آموزگار و روی کار آوردن شریف امامی هم میتواند آرامش را به جامعه بازگرداند و هم رضایت آمریکا و انگلیس را جلب کند.
محمد رضا پهلوی از گسترش اعتراضات مردمی دستپاچه شده بود و اقدامی نابخردانه دیگر انجام می دهد، با برقراری حکومت نظامی فاجعه 17 شهریور را رقم میزند. پس از آن در 13 آبان 57 نیز در جریان تیراندازی به سوی دانشجویان و دانش آموزان در دانشگاه تهران، تعداد زیادی از دانشجویان و دانشجویان زخمی میشوند و تعدادی هم به شهادت میرسند این اقدام نیز موج دیگری از اعتراضات و تظاهرات را در کشور ایجاد میکند.
تمامی این اتفاقات باعث شد شاه سلطنت خود را در انقلاب مردم غرق شده ببیند، وی برای رهایی از این بنبست، آخرین تیر در کمان خود را رها میکند و دست به دامن رهبران جبهه ملی میشود و در نهایت "شاپور بختیار "به شرط گرفتن اختیارات کامل و خروج شاه از کشور، پیشنهاد نخست وزیری شاه را پذیرفت.
قبل از خروج شاه مخلوع، خانواده سلطنتی از کشور خارج شدند، ملكه مادر و اشرف به كاليفرنيا رفتند، فريده ديبا و ليلا پهلوی نيز در 25 دی از كشور خارج شدند. شاه خيال داشت مستقيم به كاليفرنيا وارد شود اما با مخالفت آمريكا مواجه شد.
فرار زودتر از موعد
تاریخ خروج شاه 27 دی مشخص شده بود ولی 25 دی شاه به بدرهای، فرمانده نیروی زمینی، گفت: فردا سفر انجام خواهد شد. محمدرضا پهلوی در خیالات خود میپنداشت که با انجام یک کودتای دیگر همچون 28 مرداد 1332 به تهران بر میگردد.
صبح روز 26 دی، شاه و فرح به فرودگاه مهرآباد رفتند و در آنجا به انتظار بختیار نشستند، بختیار پس از اخذ رای اعتماد، به فرودگاه رفت، شاه دیکتاتور پس از دیدار با نخست وزیر همراه با ملکه با هواپیمای شهباز، ایران را برای همیشه ترک کرد و به مصر رفت، آمریکاییها نیز نتوانستند وی را بازگردانند.
با انتشار خبر فرار شاه از کشور موجی از شادی و نشاط تمام شهرهای ایران را فرا گرفت. مردم به شادی پایکوبی پرداختند و گل و شیرینی پخش کردند و این روز برای همیشه به عنوان روز پیروزی بر شاه در تاریخ ایران اسلامی ثبت شد.
شاه پس از فرار از ایران و اقامت چند روزه در اسوان مصر، دعوت نامهای از ملک حسن دوم پادشاه مراکش دریافت کرد. شاه به گمان این که این دعوت هم جزئی از توصیههای آمریکا برای آرام کردن اوضاع است به این دعوت پاسخ مثبت داد.
اقامتگاهی به طمع ثروت 50 میلیاردی
به اذعان بسیاری از تاریخ نویسان ملک حسن به طمع ثروت 50 میلیاردی شاه او را به مراکش دعوت کرده بود که با این پاسخ شاه روبه رو شد که تمام ثروت او به صد میلیون هم نمیرسد. ملک حسن از دعوت خود پشیمان شد و بعد از انقلاب در ایران محترمانه عذر او را خواست. پس از مراکش، مقامات باهاما به واسطه پرداخت مبلغ قابل توجهی ازحساب شاه نزد بانک راکفلر، با سفر او به باهاما موافقت کردند.