مهدی ولایتی
یکی از اخبارهای داخلی و خارجی این روزهای
کشور موضوع مهم و استراتژیک حوادث فلسطین اشغالی است با توجه به عمق فاجعه و ابعاد
استراتژیک جنایات صورت گرفته درسرزمینهای اشغالی امت اسلامی نشان میدهد که این منطقه
و سرنوشت آن برای بسیاری از کشورها که حتی
دسترسی سرزمینی و منطقهای هم به آن ندارند حائز اهمیت است .
در خصوص ابعاد سیاسی امنیتی اجتماعی فرهنگی و اقتصادی
منطقه خاورمیانه و چرایی اهمیت آن برای بازیگران اصلی آن مطالب زیادی نوشته و گفته
شده است و تحلیل های متعددی نیز در مورد آن
ارائه شده است ولی یک موضوعی که مغفول مانده و کسی کمتر به آن توجه کرده و یا
از این زاویه به موضوع فلسطین اشغالی و جنایات صهیونیزم نپرداخته است ، مشاهده عینی و قابل لمس پارادوکس و دوگانگی در رفتار
، شعارها و سیاستهای کشورهایی است که در غرب خود را از یک طرف حامی و توسعهگر دموکراتیک حقوق بشر و رفاه اجتماعی معرفی و تبلیغ میکنند
ولی از سوی دیگر چشمان خود را به روی جنایات وحشیانه و ضد بشری و ضدفرهنگی با خوی حیوانی
اسرائیل میبندند و سکوت میکنند ، و بدتر از آن حمایت هم میکنند ولی در کل برای افکار
عمومی مردمان خود و گروههایی که تا دیروز در خیابانهای همین کشورها از حقوق بشربا عناوین مهاجران رنگین
پوشان و خبرنگاران و...... حقوق بشر را فریاد
میزدند هیچ جوابی برای این دوگانگی نداشته و نتوانستند هنوز توجیه کنند .
برخی افراد و تحلیلگران ، این دوگانگی را برای مصالح
اقتصادی و فرهنگی کشورهای ساکت و منفعل اعلام میکنند و سعی میکنند که افکار عمومی
آن را بپذیرد ولی در ورای این خبر پراکنیها یک موضوع مورد غفلت قرار گرفته است و آن
نگاه کردن به ابعاد امنیتی این موضوع است نگارنده تلاش دارد نظر و نگاه آزادیخواهان و آزاد اندیشان را به این
موضوع که ریشه در تاریخ کشورهای غربی و به خصوص قوم آواره اسرائیل و صهیونیزم دارد جلب کند.
افرادی که امروز در سرزمینهای اشغالی به
اسم اسرائیل جمع شده و زندگی میکنند همان افرادی هستند که طی دهها سال از تمام کشورهای
منطقه و فرامنطقهای به این سرزمین مهاجرت کردند ولی در اصل باید گفت رانده شدهاند
.
در تاریخ بسیار نوشته شده است و در واقعیت نیز کشورهای مختلف این را درک کردهاند
که افراد با تفکر صهیونیسم بسیار خشن نامتعادل و پرخاشگر و شرور هستند که به هیچ وجه امکان زندگی با آرامش
و بدون شرارت را ندارند و اجتماع محل زندگی خود را به هر نحوی که میتوانند به خشونت
میکشند و آنجا را به هرج و مرج و در نهایت باچالش امنیتی مواجه میکنند .
دولتهای غربی به این نتیجه رسیدند که این افراد
را به صورتهای مختلف از سرزمین های تحت حکومت خود بیرون و یا محترمانه تبعید کنند
و به نوعی سرزمین سیاسی خود را از لوث آنها پاک کنند و بر همین اساس آنها را به منطقه
خاورمیانه و فلسطین اشغالی کوچاندند و تمام
تلاش این کشورها این است که به هیچ وجه دیگر اجازه ندهند این افراد خشن و اراذل و اوباش به کشورهای آنها برگردند
.
حال مبارزات به حق و به جای ملت مظلوم فلسطین
و تلاش برای بیرون راندن این قوم ظالم و خشن، با این سیاست اصلی کشورهای غربی در تضاد
است وقتی طوفان الاقصی شکل گرفت شاهد بودیم که بسیاری از این
صهیونیستها از ترس جان خود تصمیم به برگشت به کشورهای اصلی خود گرفتند واین موضوع
به شدت باعث ترس و نگرانی دولتهای مطبوع آنها شده که اگر این افراد برگردند با این
قوم شرور چه کنند و امنیت ملی آنها دچار مخاطره
خواهد شد پس باید کاری کنند که این افراد سرزمینهای
اشغالی را ترک نکنند و شرارتهای آنها پخش نشود بر همین اساس دست شرورترین افراد در
طول تاریخ بشریت را باز گذاشتند اجازه میدهند تا هر جنایتی را انجام دهند تا شرایطی
را فراهم کنند تا از این سرزمین خارج نشوند .
ولی حاکمان بیشرم و بی اصل و نسب غربی
بدانند که این وعده الهی است که این قوم شرور هیچ کجا نمیتوانند روی آرامش ببینند.
دولتهای غربی نیز به جای اینکه این افراد
شرور را از کشور خود دور کنند باید یاد بگیرند که چگونه میتوانند با این قوم شرور
ظالم و عصبی در سرزمینهای خود زندگی کنند .
پس در واقع باید گفت ، دولتهای غربی از فلسطین و فلسطینی ترسی ندارند
و ترس آنها از اسرائیل و صهیونیسم جهانی است ، این است سبب پارادوکس گفتار و رفتار
آنها.