تاریخ : 1400/11/23 13:44
شناسه : 400842

فاطمه مداح نظری - جزیره بحرین در خلیج فارس از پیش از ظهور اسلام جزو قلمرو ایران بود اما در دوره حاکمان نابخرد قاجار، دولت انگلستان بر پایه قراردادهای منعقده در سال‌های 1820 تا 1892 که مستقیماً با حکام وقت بحرین انجام گرفته بود، به تدریج براستراتژی نفوذ خود در آنجا و حتی دیگر سرزمین‌های حوزه خلیج فارس افزود و آن‌طور که بعدها مدعی شد از زمان قرارداد 1820، دولت انگلستان، شیخ بحرین و به‌تبع آن حکومت آن دیار را مستقل می‌شناخته و نسبت به استقلال آن در تلاش بود و پنهان و آشکار ایفای نقش می‌کرد تا اینکه بتواند درراستای اهداف درازمدت خود پایگاهی خاص و به‌واقع جهت حضور نظامی و جاسوسی در منطقه ایجاد کند.

اما دولت ایران نسبت به این دخالت خارجی مدعی و معترض بود تا جایی‌که حتی در ماه نوامبر سال 1927 مسئله بحرین را به جامعه ملل ارجاع داد، اما متأسفانه راه‌حلی در این مورد نه‌تنها به دست نیامد بلکه در پی آن بنا به توضیحات ذیل از مواضع خود صرف‌نظر کرده و آنچه را که می‌خواستند بی‌چون‌وچرا تقدیم کرد و منافع ملی ملت ایران‌زمین را به پشیزی فروخت.
ایران که در سال ۱۳۳۵ برای احقاق حق خود در بحرین حتی دست به تهدید نظامی زده بود با دخالت انگلیس کار را به جایی رساند که آن زمان سفیر بریتانیا طی یک نامه اعلام کرد شاه هیچ قصدی  برای اشغال نظامی بحرین ندارد این در حالی بود که دولت انگلیس طی این مدت همه تلاشش را متمرکز کرد تا با ایجاد شکاف بین مردم ایران و بحرین به این جدایی سرعت ببخشد و زمینه را برای اعلام استقلال این جزیره فراهم کند تا جایی که «چارلز بلگریو» که به عنوان نماینده سیاسی و کارگزار دولت انگلیس در منطقه خلیج فارس شناخته می شد طی ۳۰ سال ماموریت پیدا کرد تا با ایجاد نفوذ میان مردم بحرین اهداف بریتانیا در این زمینه را محقق کند. این در حالی بود که پیش از این در تاریخ این جزیره، مردم و حاکمان محلی  بحرین همواره خود را تابع ایران می‌دانستند و برای حل و فصل مشکلات به آنها مراجعه می‌کردند.

پس از جنگ جهانی دوم لوایحی در ایران به تصویب رسید و به‌موجب آن دولت ایران موظف شد که نسبت به احقاق حقوق ایران در بحرین اقدام کند. همچنین دولت وقت در سال 1957، بحرین را به‌عنوان استان چهاردهم ایران اعلام کرد و در سال 1958 نیز از شیخ سلمان بن احمد الخلیفه شیخ بحرین خواست که وفاداری خود را به دولت ایران نشان دهد.
سال ۱۳۵۰ در چنین روزی جزیره بحرین که به عنوان استان چهاردهم ایران شناخته می‌شد با دخالت مستقیم انگلیس طی گذشت ۳۰ سال از خاک ایران جدا شد.
انگلستان پس از خروج از عدن (‌یمن جنوبی)‌،‌نیروهایش را به بحرین منتقل كرد و بدین ترتیب پس از عدن، ‌مجمع الجزایر بحرین به عنوان پایگاه مهم انگلستان در شرق سوئز و خلیج فارس مطرح شد. مدتی بعد در ژانویه 1968 ،‌پس از اینكه انگلستان اعلام كرد كه نیروهایش را تا پایان سال 1971 از شرق سوئز خارج خواهد كرد،‌ دولت ایران از این تصمیم استقبال كرد و اعلام كرد كه از حق حاكمیت خود بر بحرین منصرف نشده است. سپس،‌ با طراحی و هدایت انگلستان قرار شد فدراسیونی متشكل از نه شیخ نشین جنوب خلیج فارس و از جمله بحرین در قالب یك كشور واحد پس از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه تشكیل شود،‌ بویژه شیخ بحرین با ابراز ناخشنودی از مسأله خروج آتی نیروهای انگلیسی ،‌و ادعای مالكیت ایران بر بحرین آن را یك مشكل امنیتی برای آینده مجمع الجزایر دانست و بنابراین حل این مشكل را پیوستن بحرین به فدراسیون یاد شده دانست.

عكس‌العمل ایران نسبت به تشكیل این فدراسیون با شركت بحرین قابل پیش بینی بود؛‌ چرا كه بر خلاف موضعگیری همه كشورهای عرب، ‌ایران با تشكیل چنین فدراسیونی مخالفت كرد. اردشیر زاهدی وزیر امور خارجه ایران در تاریخ 17 تیرماه 1347 در بیانیه رسمی شدیداللحنی اعلام داشت: "‌ایجاد چیزی به نام فدراسیون امارات خلیج فارس با شركت جزایر بحرین از دیدگاه ایران مطلقا قابل قبول نیست". محمدرضا شاه نیز به نوبه خود اعلام كرد ایجاد این فدراسیون چیزی جز یك اقدام استعماری و امپریالیستی و تلاش برای بازگشت انلگیس به منطقه از "‌درب پشتی " منطقه نیست. او هشدار داد كه ایران در صورت لزوم برای حفظ منافع تاریخی و حقوق سرزمینی خود قدرتمندانه اقدام خواهد كرد.

در این میان‌، مذاكرات آشكار و پنهان میان ایران، ‌انگلستان، ‌عربستان سعودی و آمریكا انجام می‌گرفت. یكی از مواضع موجود بر سر حل مسأله بحرین– جدا از سیاستهای استعماری انگلستان– حمایت عربستان سعودی (‌به عنوان كشور عرب با نفوذ منطقه ) ‌از خواسته‌ها و آمال شیخ بحرین و نیز مرز آبهای سرزمینی و فلات قاره دو كشور بود. تضاد منافع دو كشور چنان بود كه شاه برنامه دیدار رسمی‌اش از عربستان سعودی را در اوایل سال 1968.م (‌1347.ش) به تعویق انداخته بود. بالاخره با مذاكرات طرفین اولین قدم قابل توجه در حل اختلافات دیرین دو كشور بر سر مرز فلات قاره و مالكیت جزایر فارسی و عربی در تاریخ 24 اكتبر 1968 با امضای یك موافقتنامه انجام گرفت. مذاكرات و توافقهای پنهانی بین ایران و انگلستان و آمریكا و نیز امضای توافقنامه فوق باعث شد ایران در مورد مسأله بحرین كوتاه بیاید و تا اندازه‌ای عقب نشینی سیاسی كند.
شاه در دیدار رسمی خود از هندوستان، ‌در یك مصاحبه مطبوعات در "دهلی نو"‌ در تاریخ 4 ژانویه 1969 اعلام كرد كه "‌اگر مردم بحرین خواهان پیوستن به كشورم [ایران‌ نباشند‌ ایران از ادعاهای سرزمینی اش نسبت به این جزیره خلیج فارس دست خواهد كشید". وی گفت چنانچه سیاست بین المللی خواهان آن باشد،‌ ایران نیز خواست مردم بحرین را می‌پذیرد. شاه تأكید كرد كه ایران مخالف استفاده از زور برای حل مسأله ارضی بحرین است. وی در پاسخ به این سوأل كه آیا او پیشنهاد انجام یك انتخابات عمومی یا رفراندومی در رابطه با كسب نظر مردم بحرین را دارد یا خیر پاسخ داد:‌ من نمی خواهم دراین زمان وارد جزئیات مربوط به این سوال بشوم؛ ولی هر نوع وسیله ای كه بتواند به یك روش رسمی و مورد پذیرش شما و ما و تمامی جهان نشانگر خواست مردم بحرین باشد،‌ مطلوب خواهد بود. وی در ادامه پاسخ به سؤال فوق اشاره كرد كه بحرین 150 سال پیش به وسیله انگلیس از ایران جدا شد و اكنون خودش در حال ترك خلیج فارس است، ولی انگلیس نمی‌تواند آنچه را كه از ایران بازستانده بدون رضایت این كشور به طرف دیگری بدهد و در عین حال،‌ ایران پس از خروج انگلستان در پی اشغال بحرین نخواهد بود،‌ بنابراین چنین حالت و دوره‌ای یك وضعیت غیر امنیتی ایجاد خواهد كرد.

این سخنان و اظهار نظرهای رسمی شاه نشان دهنده رسیدن به یك نقطه سازش و توافق منطقه‌ای بین شاه و قدرتهای بزرگ و در عین حال زمینه سازیهای لازم افكار عمومی برای حل نهایی مسأله بحرین از طریق جدایی آن از خاك ایران بود. در آن شرایط زمانی ایران نمی‌توانست از طریق نظامی بحرین را بازستانی كند،‌ این اقدام عواقب خطرناكی برای ایران در پی داشت. مسلما انگلستان به عنوان یك قدرت بزرگ استعماری اجازه چنین اقدام جسورانه‌ای را به ایران نمی‌داد،‌ ضمن اینكه این كار تمام كشورهای عربی را (‌اعم از تندرو و محافظه كار )‌ علیه ایران متحد و هم پیمان می‌ساخت. این در حالی بود كه ایران در آن دوران درگیریهای ارضی و مرزی و سیاسی گسترده ای با عراق داشت. از طرف دیگر این اقدام نظامی ایران برخلاف اصول سازمان ملل متحد بود كه ایران نیز عضو فعال آن به شمار می‌رفت.

بنابراین شاه با توجه به سازشهای پنهانی انجام شده و شرایط زمانی،‌ راه حل سیاسی را برگزید. چنانكه حدود نه ماه پس از مصاحبه دهلی نو‌،‌ شاه در زمستان سال 1348 (‌اوایل 1970) مجددا در مصاحبه‌ای خواستار حل مسأله بحرین از طریق كسب نظر مردم بحرین به طور رسمی به وسیله سازمان ملل متحد شد. بالاخره پیشنهاد رسمی شاه از طریق گفتگوهای بعدی ایران با انگلستان و دبیركل سازمان ملل (‌اوتانت ) ‌در اوایل سال 1970 به نتیجه نهایی رسید ایران در تاریخ 9 مارس 1970 (‌9 اسفند 1348 ) ‌رسما مساعی جمیله دبیركل سازمان ملل را برای استعلام نظرهای واقعی مردم بحرین از طریق انتصاب یك نماینده ویژه خود برای انجام این مأموریت خواستار شد.

انگلستان در تاریخ 20 مارس موافقت رسمی خود را با انجام پیشنهاد دولت ایران به اوتانت دبیركل سازمان ملل اعلام كرد. وی نیز در همان روز پس از مشورت با نمایندگان ایران و انگلستان اعلام كرد "‌كه او مساعی جمیله خود را تأخیر انجام خواهد داد ". پیرو آن، ‌او شخص "‌ویتوریو وینتسپیر گیچیاردی "‌ (‌دیپلمات ایتالیایی )‌ معاون دبیركل و مدیر كل دفتر اروپای سازمان ملل در ژنو را به عنوان نماینده ویژه خود در كسب آراء‌مردم بحرین منصوب كرد. ضمنا وی از سوی ایران و انگلستان در راه انجام دادن مسئولیت خود و ابراز نظر و تصمیم نهایی‌اش در مورد حل مسأله بحرین،‌ اختیار تام گرفت. نماینده ویژه دبیركل در امور بحرین،‌ در رأس یك هیأت پنج نفری عازم آن جزیره شد و از 29 مارس تا 18 آوریل 1970 به نظر خواهی گزینشی و گفتگو با گروههای منتخب سیاسی– اجتماعی بحرین پرداخت. ذكر این نكته ضروری است كه برخلاف ادعای برخی منابع خارجی مبنی بر مراجعه به آراء‌ عمومی از طریق (‌رفراندوم )‌ یا انتخابات عمومی، ‌این امر صحت ندارد،‌ بلكه به همان روش محدود گزینشی یاد شده انجام گرفت. پس از نظرخواهی از مردم بحرین،‌ گیچیاردی داده‌ها و نتایج كسب شده را در گزارشی به دبیركل تسلیم كرد تا بر اساس آن تصمیم نهایی درباره سرنوشت بحرین اتخاذ شود. در گزارش مذكور آمده بود:‌ هیأت اعزامی دریافتند كه مردم بحرین پیشنهاد و درخواست ایران و انگلستان برای نظرخواهی و مساعی جمیله سازمان ملل را در این راه مورد ستایش و تقدیر قرار دادند،‌ هیچ گونه تلخكامی و خصومتی از سوی مردم بحرین نسبت به ایرانیها مشاهده نشد و اظهار امیدواری شده بود كه "‌ادعای [مالكیت‌ ایران [بر بحرین‌ یكباره و برای همیشه كنار رود ".

ضمنا آمده بود كه مردم بحرین پس از حل مسأله بحرین، ‌خواستار روابط نزدیكتر خود با سایر كشورهای عرب و نیز ایران هستند، ‌اینكه خواهان یك "‌كشور مستقل و با حاكمیت كامل " سیاسی هستند و بالاخره اینكه اكثریت تام مردم احساس می‌كنند كه بحرین یك كشور عربی است. ضمنا در گزارش نوشته شده بود كه هیأت اعزامی به تفاوتهای مختصری در نظر جمعیت شهری و روستایی بحرینی‌ها پی برده‌اند،‌ از جمله در مورد ایرانی تبارها، ‌افراد دارای تحصیلات بالا و گروهها دیگر اجتماعی؛ ولی این تفاوتها از نظر نتیجه‌گیری نهایی اعضای هیأت جنبه حاشیه‌ای (‌و نه اساسی )‌داشتند.

رئیس هیأت اعزامی ‌گزارش خود را با این نتیجه گیری به پایان رسانده بود كسب نظر و مشورتهای وی در بحرین "‌او را متقاعد كرده است كه اكثریت تام مردم بحرین خواهان شناسایی هویتشان در یك شورا كاملا مستقل و دارای حق حاكمیت و آزاد برای ایجاد روابطشان با سایر كشورها می‌باشند"‌. گزارش یاد شده از سوی دبیر كل به شورای امنیت ارجاع شد و شورای امنیت نیر با استناد به نتیجه گیری نهایی گزارش تدوین شده مفاد آن را راجع به استقلال بحرین و جدایی‌آن از خاك ایران در تاریخ 30 آوریل 1970 مورد تأیید و تصویب قرار داد. ایران نیز در ماه مه (‌اردیبهشت 1349 ) برای شناسایی رسمی قطعنامه شورای امنیت در مورد استقلال بحرین در جدایی از خاك كشور دست زد. چنانكه هیأت دولت قطعنامه‌ای را به منظور تصویب تصمیم شورای امنیت به مجلس شورای ملی تقدیم كرد.

این قطعنامه در تاریخ 24 اردیبهشت 1349 با 187 رأی مثبت و چهار رای منفی (از كل 101 نماینده حاضر ) به تصویب مجلس شورای ملی رسید. مجلس سنا نیز در 28 اردیبهشت ماه آن را به اتفاق آراء (60 رأی كل نمایندگان ) تصویب كرد نمایندگان مخالف از سوی جناح پان ایرانیسم به رهبری محسن پزشكپور رهبری می‌شدند.13 حاكم بحرین برای اولین بار در آذرماه 1349 (دسامبر 1970) ‌از ایران بازدید كرد و موافقتنامه اولیه مربوط به فلات قاره دو سرزمین به امضا رسید. موافقتنامه اصلی و نهایی پس از مسافرت اردشیر زاهدی (وزیر امور خارجه )‌ به بحرین در خرداد ماه 1350 امضا شد. این موافقتنامه برای ایران و هم برای بحرین از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود،‌ چرا كه تعداد میدانهای نفتی واقع در مناطق نشانه گذاری شده قابل توجه بود از نظر بحرین و ناظران نفتی نیز همكاری های ایران و بحرین در زمینه اكتشاف استخراج نفت در مناطق همجوار خط نشانه‌گذاری شده اهمیت فراوان داشت.

نتیجه گیری اعلامیه استقلال بحرین در تاریخ 14 اوت 1971 منتشر شد. دولت ایران تنها یك ساعت پس از استقلال بحرین آن را به رسمیت شناخت. یك روز بعد (‌15 اوت )،‌ بحرین و انگلستان یك قرار داد دوستی با هدف (مشورت ) در مواقع ضروری با یكدیگر امضا كردند! بدین ترتیب،‌ مسأله بحرین پس از یك و نیم قرن منازعه و كشمكش به نقطه حل رسید دلیل آن نیز از نظر سیاسی،‌ سازش و توافق پنهانی انجام شده بین ایران و قدرتهای غربی بر سر نقش آتی ایران در منطقه خلیج فارس و اعطای امتیاز به ایران درباره یك مسأله دیگر ارضی كشور یعنی جزایر سه گانه بود. در واقع باید گفت بحرین قربانی یك بده و بستان سیاسی شد و آخرین بخش جدا شده از خاك ایران در دوران معاصر بود.

۴۸ سال پیش جزیره بحرین در روز ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ رسما استقلال خود را از سرزمین مادری اعلام کرد و کسی فکرش را نمی کرد که ایران اولین کشوری باشد که دقیقا یک ساعت پس از این اتفاق، استقلال آن کشور را به رسمیت بشناسد. اقلیمی که در کمال ناباوری امیرعباس هویدا نخست وزیر وقت در واکنش به آن گفت:«بحرین به مثابه یکی از دختران ما بود که این دختر شوهر کرد و رفت و چون عضوی از خانواده ما بوده باید به‌مانند بزرگ هر خانواده از او پشتیبانی کنیم و خواهیم کرد!» امروز سالروز جدایی اقلیمی است که روزی به عنوان چهاردهمین استان ایران شناخته ‌می‌شد. در این گزارش سراغ پشت پرده جدایی و اعلام استقلالی رفتیم که رخ دادنش حاشیه‌هایی زیادی داشت.
یکی از اتفاقات عجیب در جدایی بحرین از ایران واکنش نمایندگان مجلس به این جدایی بود. با مطرح شدن این موضوع در صحن علنی مجلس از ۱۹۱ نفر نماینده ۱۹۰ نفر آنها به این جدایی راضی شدند و غیر از یک نفر هیچ نماینده دیگری نسبت به این اتفاق اعتراضی از خود نشان نداد.
عد از عملی شدن این تصمیم در مرداد سال ۱۳۵۰ یکی از اتفاقات قابل توجه در همه این کش و قوس‌ها توجیه حاکمیت برای اجرایی کردن این جدایی بود.کنار اظهار نظر هویدا و تشبیه بحرین به دختری که باید شوهرش می دادند؛ شاه هم در آن زمان برای موجه نشان دادن کار خود در یک مصاحبه عجیب اعلام کرد« اکثریت ساکنان آن جزیره(بحرین) عرب هستند و به زبان عربی سخن می‌­گویند. به لحاظ اقتصادی مجمع­ الجزایر بحرین دیگر اهمیت ندارند. زیرا نفت آنجا تمام شده و صید مروارید نیز صرفه اقتصادی ندارد. از نظر اهمیت استراتژیکی و سوق الجیشی با وجود تسلط ایران بر تنگه هرمز، آن جزایر ارزشی ندارند. از جهت امنیتی هم حفظ آن سرزمین پرهزینه و مستلزم استقرار یکی دو لشکر در آنجاست.»

رشوه‌ای که شاه در ازای جدایی بحرین گرفت

اگر نگاهی به اسناد و روایت های مستند تاریخی برای جدایی بحرین از ایران بیندازید محمد قائد،به عنوان یک روزنامه نگار قدیمی یکی از علت های سرعت گرفتن  جدایی بحرین از ایران را رشوه‌ای می‌داند که شاه آن را از انگلیسی‌ها طلب کرد. او در این باره می‌گوید:« در گیر و دار بحث بر سر استقلال بحرین شاه به علم مأموریت می دهد از سفیر انگلیس بخواهد برای وامی حدود “صد میلیون لیره” و با بهره‌ کم از کویت مداخله کند. علم به سفیر هشدار می دهد که “جز شاه و من کسی از قضیه‌ی وام از کویت خبر ندارد و این ارقام در هیچ یک از آمارهای رسمی وام‌های کشور مندرج نخواهد شد.»

محمدرضا پهلوی در شهریورماه سال 1349 به روزنامه گاردین گفت: « با توجه به این که ذخایر مروارید بحرین به پایان رسیده است، بحرین از نظر ایران دیگر اهمیتی ندارد». هویدا نخست وزیر وقت هم گفت:  "به هیچ کس مربوط نیست. دختر خودمان بود، به هر کس می‌خواستیم شوهرش دادیم"

کشور بحرین ,

هویدا نخست‌وزیر وقت درباره جدایی بحرین گفته بود "به هیچ کس مربوط نیست، دختر خودمان بود، به هرکس می‌خواستیم شوهرش دادیم!"

اما در همان زمان هم بالغ بر سه میلیون و هشتصد هزارتن نفت از چاههای نفتی بحرین استخراج می شد. (1347/1969) ودرکنار نفت منابع دیگری مانند آلومینیوم نیز در صدر منابع بحرین و پروسه فرآوری آن در کارخانه مربوطه سود آوری بسیار بالایی را حاصل می‌کرد که به موازات موارد یاد شده صنعت شیلات و صید ماهی و همچنین صید صدف و مروارید هم قابل توجه بود.

فریدون زند فر محقق تاریخ سیاست خارجی ایران و خلیج فارس و معاون پیشین وزارت خارجه می‌گوید: "ویتوریا گیچیاردی ( نماینده دبیر کل سازمان ملل متحد در امور جدایی بحرین از ایران ) حدود سه هفته بیشتر در بحرین نماند. به نظر من این زمان برای انجام چنین کار مهمی بسیار کوتاه است. هیاتی که او را همراهی می‌کرد نیز بسیار کوچک بود و به نظر نمی‌رسد که آماده انجام دقیق چنین ماموریتی بود. اما به هر حال او شخصیت شناخته‌شده‌ای بود و به راحتی نمی‌شد نظر او را مخدوش اعلام کرد. مشکل این بود زمانی که او به منامه رفت تا کارش را آغاز کند هیچ طرحی از نحوه‌ای که کارش را باید انجام می‌داد در دست نداشت. پس از چند روز اقامت تازه تصمیم می‌گیرد که چگونه عمل کند. به او پیشنهاد می‌شود کلوپ‌ها یا‌‌ همان باشگاه‌ها محور اصلی نظرسنجی‌اش قرار گیرد. گی چیاردی ابتدا با این امر مخالفت می‌کند اما پس از مدت کوتاهی به این نتیجه می‌رسد که بهترین راه همین است. در واقع‌‌ همان راه پیشنهادی بحرینی‌ها بود؛ باشگاه‌ها یا نهاد دیگری از این قبیل."

لذا محمد رضا پهلوی در اقدامی از پیش تعیین شده اعلام کرد که نظر نمایندگان سازمان ملل را در صورتی که با تایید شورای امنیت سازمان ملل همراه باشد خواهد پذیرفت. بریتانیا نیز از پیشنهاد استقبال کرده و «اوتانت» دبیرکل سازمان ملل هیئتی را به ریاست «ویتوریا گیچاردی» را مأمور انجام این کار کرد. هیئت سازمان ملل بدون درنظر گرفتن خواست عمومی مردم، با دستور انگلیس و آمریکا اعلام کرد که تقریبا تمام مردم بحرین خواهان یک حکومت کاملا مستقل هستند و اکثریت بزرگی از آن‌ها آن را یک کشور عربی می‌دانند. این تصمیم بدون همه پرسی از مردم در شورای امنیت نیز به سادگی تایید شد و بحرین استقلال خود را از ایران، در 14 اوت 1971 اعلام کرد و حکومت ایران نیز اولین کشوری بود که آن را به سادگی به رسمیت شناخت.

ایران بحرین را از دست داد و شاه پس از کوششهای بسیاری در نهایت تنها موفق شد یک موافقتنامه درباره جزایر سه ‌گانه از سران انگلیس و قبایل عربی بگیرد که در این موافقتنامه از عبارت: "Occupation" استفاده شده است که به معنای اشغال است. در واقع اعراب خلیج فارس موافقتنامه‌ای را امضا می‌کنند و می‌پذیرند که ایران جزایر سه گانه را اشغال کرده است و همین کلمه بعدها بهانه به دست اماراتی ها داده که ادعا کردند ایران این جزایر را اشغال کرده است و خواستار بازپس گیری آن گردند.

اما نتایج جدایی بحرین چه بود؟

1. افزایش نفوذ انگلیس در منطقه

2. خدشه بر غرور ملی

3. از دست دادن مزایای اقتصادی، راهبردی بحرین

و سرانجام این تنش در بیست و دوم اردیبهشت ماه سال 1349 شمسی شورای امنیت سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه شماره 278، نظرخواهی فرستاده سازمان ملل از مردم بحرین را تأیید کرد و به این ترتیب، این کشور جزیره‌ای، مستقل اعلام شد که در پی آن و در 24 اردیبهشت سال 1349، به تصویب مجلس شورای ملی رسید.

فرستاده سازمان ملل به بحرین، در مدت دو هفته، از طریق گفتگو با سران قبایل و افراد صاحب نفوذ در این کشور، به این نتیجه رسیده بود که بحرین مستقل شود و بدین ترتیب پاره تن از وطن جدا شد.


پاسخی بگذارید