گروه: سایر / یادداشت
تاریخ : 1402/12/7 12:36
شناسه : 407394
محمدحسن فیروزعلیزاده
نوجوان بودم و عاشق فوتبال ، خدا وکیلی فوتبالیست خوبی هم بودم و در مدرسه ‏یکی از سه بازیکن برتر بودم. خدا حفظش کند دبیر ورزشمان هم یکی از دوستان ‏مجید جلالی سرمربی وقت پاس خدابیامرز تهران بود و در تیم آنالیز او نیز حضور ‏داشت.چند باری هم به من و یکی دیگر از هم کلاسی ها گفت با خانواده صحبت کنید ‏و اجازه بگیرید تا شما را به جلالی معرفی کنم که تست بدهید و در پایه های پاس ‏مشغول بشوید ، اما اجازه صادر نشد که نشد.گفتند فوتبال آخر و عاقبت ندارد و به جز ‏چند فوتبالیست شاخص آن زمان مثل علی دایی و کریم باقری و مهدوی کیا و ... بقیه ‏در بدبختی و فلاکت به سر می برند ، وضعیت محمد پارسا را مثال می زدند که با یک ‏مصدومیت تا آخر عمر ویلچر نشین شده یا عباس کارگر مدافع راست دهه 60 ‏پرسپولیس که مشغول کا روی وانت بود ، می گفتند شما بهتر است درس بخوانید تا ‏در آینده یک چیزی بشوید! حقیقتا خودم هم همینطور فکر می کردم و زیاد پافشاری ‏نکردم اما کاش رفته بودم.‏
الان حدود 20 سال از آن روزگار گذشته ، می‌گویند چیزی حدود یک میلیون ‏فارغ‌التحصیل بیکار در کشور داریم. یعنی سال‌ها درس خوانده‌اند، عذاب کشیده‌اند، ‏خرج کرده‌اند و الان شغلی برای کسب درآمد ندارند. این تازه غیر از انبوه آنانی است ‏که در مشاغل غیرمرتبط مشغول‌اند. خب اصلا چه کاری است درس خواندن؟ بهتر ‏نیست بچه‌ها کیف و کتاب و قلم و دفتر را کنار بگذارند و به هر ضرب و زوری شده ‏فوتبالیست شوند؟ باور کنید کیف همه دنیا در همین یک قلم است.‏
خیلی از فوتبالیست‌ها نان‌شان در روغن است و چند صد برابر میانگین دستمزد جامعه ‏پول در می‌آورند. شهرت هم دارند و حالش را می‌برند، اما فقط همین نیست؛ گویا ‏اشتغال به این حرفه در ایران، به خیلی از آدم‌ها حجم غریبی از پر رویی عطا می‌کند ‏که راحت می‌توانند از آن لذت ببرند و خوش باشند. مثلا همین محمد دانشگر را ‏ببینید؛ دو سال پیش با وسوسه یک قرارداد فوق نجومی عشق دوران کودکی را رها ‏کرده و به سپاهان رفته، به عنوان یک عنصر خط دفاعی، بخشی از پاشنه آشیل تیم ‏متمول اصفهانی بوده، در بازی رفت با الهلال با خطایی ناشیانه و بی‌مورد اخراج شده و ‏کمر تیمش را شکسته، اما نه‌تنها ابراز پشیمانی و عذرخواهی نمی کند و لااقل یک ‏مدت در لاک خودش فرو نمی‌رود، بلکه بعد از بازی برگشت پشت همزادش در می‌آید ‏و در صفحه شخصی خطاب به سیاوش یزدانی که کار او را در بازی برگشت تکرار کرده ‏و اخراج شده می‌نویسد: «حال کردم با بازیت»! این یعنی کل دنیا به هیچ کجای من ‏نیست و هر دهان‌کجی که عشقم بکشد به دیگران انجام می‌دهم‎.‎
کاش فقط امثال دانشگر و یزدانی بودند. کاش شرایط طوری بود که می‌شد دست‌کم ‏یک فهرست کوتاه از اینها تهیه کرد، اما فاجعه فراتر از این حرف‌هاست. اینجا ‏فوتبالیست بودن خیلی کیف دارد، مثل علیرضا بیرانوند که به خودش اجازه می‌دهد ‏وسط بازی داور را هم بازخواست کند، مثل جمعی از بازیکنان استقلال که هواداران ‏معترض به باخت در فینال حذفی مقابل تراکتور را به باد کتک گرفتند، مثل ‏کنعانی‌زادگان که مهاجمان حریف را ول می‌کند و به هواداران یورش می‌برد، مثل ‏شجاع خلیل‌زاده که راهروی ورزشگاه را با چاله‌میدان اشتباه گرفته و گستاخانه ‏می‌گوید: «ضعف دفاعی تیم ملی به شما مربوط نیست»، مثل امید حامدی‌فرد که مثلا ‏صد میلیون قرارداد بسته، اما تا امروز یک‌ونیم میلیارد گرفته و حالا هم غم ‏گرسنگی‌اش را با مردم به اشتراک می‌گذارد، مثل مهدی طارمی که بعد از باز شدن ‏دروازه بیرانوند از چهل متری یک «فدای سرت» خرجش می‌کند، مثل علیرضا ‏جهانبخش که عین خیالش نیست زیرآب سرمربی سابق تیم ملی را زده و در همه ‏فجایع بعد از آن شریک است‎…‎
خلاصه اگر پیشنهادی برای تست دادن در یک تیم لیگ برتری یا حتی لیگ یکی ‏داشتید و البته اندک استعدادی هم در خود دیدید اشتباه من را تکرار نکنید و تمام ‏تلاشتان را برای فوتبالیست شدن انجام دهید ، هم فال است و هم تماشا ،کلی هم ‏پول و ثروت و شهرت و ... به دست می آورید. تازه دوران بازیتان که تمام شد بدون ‏کمترین سواد و تخصصی مربی یا حتی سرمربی می شوید یا خیلی که بی هنر باشد از ‏این برنامه تلویزیونی به آن برنامه برای تحلیل و کارشناسی دعوت می شوید.‏
پشیمانی در آینده هیچ سودی ندارد ، از من گفتن بود.‏

پاسخی بگذارید