پیوند مردمی شهبد رئیسی ؛ ‏
گروه: سایر / یادداشت
تاریخ : 1403/03/9 12:42
شناسه : 408272
مرتضی نجفی قدسی

در سفر اربعین که توفیق همراهی شهید رئیسی را داشتم، یک جلد از کتاب «خاطراتی از استاد ‏پرورش» که حاوی سی یادداشت بنده در احوالات و شرح حال مرحوم استاد پرورش وزیر آموزش و ‏پرورش در دهه ی شصت بود را تقدیمشان کردم و ایشان پس از خواندن کتاب با شوخی به بنده گفتند: ‏کی برای ما خاطرات می نویسی؟!» این جمله ولو به شوخی گفته شد بیانگر آن بود که ایشان در انتظار ‏رفتن است و نمی خواهد بماند!‏
در این یادداشت، مرتضی نجفی قدسی در اجابت سخن ایشان،‌ خاطراتی را به شرح ذیل قلمی کرده ‏است:‏
بسم الله الرحمن الرحیم
وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ ‏وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا (سوره نساء، آیه ی ۶۹)‏
کسی که از خدا و پیامبر اطاعت کند با کسانی خواهد بود که خدا به آنان نعمت خودش را کامل ‏کرده است مانند پیامبران، صدیقین، شهداء و صالحین و اینها بهترین رفیقان هستند.‏
‏***‏
از این آیه شریفه استفاده می شود که همنشینی با انبیاء و اولیاء و صالحان و شهداء که بهترین بندگان ‏خدا هستند برای همه ی انسانها ممکن است و فقط شرط لازمش اطاعت کردن از خدا و پیغمبر اکرم ‏‏(ص) است و این بستر رشد و بالندگی از زمان نبی مکرم اسلام حضرت محمد (ص) تاکنون و تا قیامت ‏برقرار است و همه ی انسانها می توانند به این کمال نهایی برسند.‏
حادثه جانگداز به شهادت رسیدن حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید ابراهیم رئیسی و همراهان ‏ایشان قلوب نه تنها مردم مسلمان ایران بلکه بسیاری از مسلمانان در کشورهای مختلف مخصوصاً عراق، ‏پاکستان، هند، کشمیر، لبنان و دیگر کشورها را تحت تأثیر قرار داد و مجالس عظیمی برای بزرگداشت ‏ایشان برگزار شد.‏
حضور میلیونی مردم در شهرهای تبریز، تهران و مشهد و دیگر شهرها نشانگر وحدت ملی ملت ایران ‏و همبستگی عمومی است و یکی از برکات این حادثه به مانند شهادت شهید سلیمانی، ایجاد وفاق ملی و ‏بیانگر وفاداری مردم به آرمان شهداء بود.‏
رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای مهمترین خصیصه مرحوم شهید رئیسی را مردمی بودن ‏ایشان عنوان کردند که در مجموعه فضائل ایشان بروز و ظهور بیشتری داشت.‏
آشنایی بنده با جناب رئیسی از اوایل دهه ی هفتاد از هیئتی در میدان منیریه تهران آغاز شد که ایشان ‏واعظ آن هیئت بود و بنده هم معلم قرآن آن جلسه و لذا مکرر توفیق دیدار داشتیم.‏
‏* حضور پیوسته در مسجد و محراب و منبر و هیئت‏
یکی از نکات مهم که این پیوند مردمی را زنده نگه می داشت حضور پیوسته ایشان در مسجد و ‏محراب و منبر و هیئت بود. ایشان علیرغم مسئولیتهای سنگین در قوه قضائیه اعم از ریاست بازرسی کل ‏کشور، معاونت قوه قضائیه و دادستان کل کشور همواره سعی می کردند که شبها اقامه نماز جماعت را ‏در مسجدی در محله گیشای تهران داشته باشند و بارها شاهد بودم بسیاری از کسانی که دستشان به ‏مسئولان قضایی نمی رسید به مسجد ایشان می آمدند و در حیاط مسجد منتظر خروج ایشان می ماندند ‏تا عرض حال کنند و پیگیر مشکلات قضایی شان در محاکم بودند.‏
گاهی این مراجعات مردمی آنقدر زیاد بود که بیش از یکساعت طول می کشید تا ایشان از مسجد ‏خارج شود. روزی به جناب رئيسی عرض کردم که برای ورود به مسجد که بازرسی انجام نمی شود و ‏همه گونه آدم هم رفت و آمد می کنند، شما چطور با خیال راحت در کنار مرد و زن می ایستید و با‌ آنها ‏مشغول گفتگو می شوید؟!‌ از کجا معلوم این خانمی که به شما مراجعه کرده زیر چادرش نارنجکی و یا ‏بمبی نباشد‍!‌ اما شهید رئیسی این خطر را به جان می خرید و حاضر نبود که ارتباط مردم با او قطع شود ‏و حقیقتاً حلال بسیاری از مشکلات مردم در همان مسجد بود و این روش یک جلوه ی بارز از مردمی ‏بودن است.‏
‏* علاقه به روضه خوانی ‏
علاقه ایشان به روضه و منبر یکی از ویژگیهای برجسته اش بود و حتی الامکان حضور در جلسات ‏هیئت ها و روضه خوانی و منبر رفتن را جزء برنامه های اصلی خود می دانست و یک جلسه ی روضه ‏هفتگی هم داشت که گاهی چند نفره برگزار می شد،‌ مثلاً در سفری که در معیت ایشان کربلا مشرف ‏بودم، این روضه هفتگی را با خانواده در صحن حرم حضرت ابوالفضل (ع) بر پا کردند و خودشان ‏روضه خواندند.‏
‏* احترام و تکریم مادر‏
جناب رئيسی مادر خیلی نورانی و نازنینی دارد که در سفر کربلا ایشان را هم همراه خود آورده بود و ‏چون او توان راه رفتن نداشت،‌ با ویلچر او را به حرم و زیارت می برد و با اینکه در این سفر دیگر ‏همراهان ایشان هم بودند، مقید بود که ویلچر مادر را خود راه ببرد و اجازه نمی داد تا خودش هست ‏دیگران اینکار را بکنند.‏
‏* بذله گویی و با نشاط بودن‏
بذله گویی و با نشاط بودن از ویژگی های بارز جناب رئیسی بود و کمتر باری بود که ایشان را ببینم و ‏یک جوک و یا جمله ی خنده دار از ایشان نشنوم و گاهی به ایشان می گفتم حاج آقا من از این روحیّه ‏شاد شما متعجبم! شما از صبح تا شب با پرونده های سنگین قضایی و جرم و جنایت سروکار دارید و ‏واقعاً نباید اعصابی برای شما باقی مانده باشد ولیکن هر شب که به مسجد می آئید با روحیه ای بشاش و ‏شاداب با مردم برخورد می کنید و حتی برای خنداندنشان جوک هم می گوئيد و البته یک غرض دیگر ‏هم داشت و او می خواست با این بذله گویی ها فضای سنگین یک مقام بلند پایه و مردم را بشکند تا ‏آنان احساس خودمانی کرده و سفره دلشان را باز کنند.‏
‏* ساده زیستی و سالم ماندن‏
از نکات مهم زندگی شهید رئيسی ساده زیستی و مواظبت به دخل و خرجش بود بطوری که حتی ‏حاضر نمی شد پول سفر خود و خانواده اش به کربلا را دیگران بپردازند و مفید بود با خرج خودش ‏سفر کند و زیر بار منت هیچ کس نرود،‌ چه بسیار ثروتمندانی که بارها سعی کردند تا او را در تور خود ‏بیندازند ولی موفق نشدند و این برای یک مقامی که بیش از سی سال در قوه قضائيه منصب داشته باشد ‏ولی نتوانند او را بخرند خیلی مهم است.‏
‏* در استقبال از آمدن آقای رئيسی برای ریاست قوه قضائیه
روزی در حرم حضرت امام رضا (ع) بعد از نماز صبح ایشان را دیدم و مرا به دفتر خود برد و با هم ‏گپی زدیم، در آنجا به ایشان عرض کردم که شنیده ام رهبر معظم انقلاب قصد دارند حضرتعالی را به ‏ریاست قوه قضائیه بنشانند، آیا درست است؟
ایشان پاسخ داد من هم شنیده ام ولی بنده بودن در آستان حضرت رضا (ع) را ترجیح می دهم و من ‏هم عرض کردم بله، بهتر از آستان حضرت رضا (ع) جایی در کشور ما نیست ولیکن این قوه قضائیه به ‏شخصی مثل شما نیازمند است که سالها در این قوه بوده و صغیر و کبیر آن را می شناسد، قاضیان فاسد ‏و رشوه گیر را می شناسد و مشکلات این قوه را هم می داند و از همه مهمتر خودش سالم است و ‏هنوز نتوانسته اند او را بخرند و واقعاً پشت سر چنین شخصی باید نماز خواند‍! ایشان هم گفت حالا هر ‏چه تکلیف شود و پس از این گفتگو خداحافظی کردم و چند قدمی دور شدم، دیدم جناب رئیسی ‏مشغول تلاوت قرآن شد و من با دیدن این صحنه زیبا و دلنشین برگشتم و با موبایلم تصویری از ایشان ‏گرفتم و ایشان تعجب کرد که من دوباره برگشتم لذا عرض کردم خواستم تصویری از شما به یادگار ‏بگیرم و رفتم.‏
به تهران که برگشتم این موضوع ذهنم را مشغول کرده بود و با اینکه هنوز رهبری معظم تصمیم ‏نهایی شان را نگرفته بودند بنده به استقبال موضوع رفته و با عنوان «در استقبال از آمدن آقای رئیسی» ‏یادداشتی نوشتم که این برای انتصاب ایشان برای قوه قضائیه بود و نه انتخابات ریاست جمهوری که ‏بعدها انجام شد. خوشبختانه از این یادداشت استقبال گسترده ای شد و گروههای مختلف و سلایق ‏سیاسی اقبال نشان دادند حتی چهره های شاخصی از اصلاح طلبان از سپردن مسئولیت قوه قضائیه به ‏جناب رئیسی اعلام رضایت کردند و گفتند ما برای انتخابات ریاست جمهوری نظر دیگری داشتیم و ‏لیکن برای ریاست قوه قضائیه ایشان را صالح و شایسته می دانیم و خوشبختانه بعد از این اقبال عمومی ‏رهبری معظم نیز جناب رئیسی را به ریاست قوه قضائیه نشاندند و اقدامات ایشان هم در همان مدت سه ‏سال ریاست قوه قضائیه بسیار حائز اهمیت بود که همگان می دانند.‏
‏* کی برای ما خاطرات می نویسی؟!‏
در سفر اربعینی که توفیق همراهی با شهید رئیسی را داشتم، یک جلد از کتاب «خاطراتی از استاد ‏پرورش» که حاوی سی یادداشت بنده در احوالات و شرح حال مرحوم استاد سید علی اکبر پرورش ‏وزیر آموزش و پرورش در دهه ی شصت بودند را تقدیمشان کردند و پس از خواندن این کتاب با ‏شوخی به بنده گفتند: خوب آقای نجفی شما کی می خواهید برای بنده خاطرات بنویسید؟! این جمله ولو ‏به شوخی گفته شد ولی بیانگر آن بود که ایشان در انتظار رفتن است و نمی خواهد بماند! و البته بنده هم ‏چون قول دادم که چشم، انجام وظیفه می کنم این یادداشت را تحت عنوان «خاطراتی از شهید رئيسی» ‏منتشر کردم امیدوارم روحش قرین رحمت الهی باشد گرچه از جسمش چیزی نماند جز یک پیکر ‏سوخته که انشاء الله خدای متعال جبران کند و او را با پیامبران، صدیقین، شهداء و صالحین محشور ‏بگرداند.‏

پاسخی بگذارید