زهره نعلبندی
در سالهای اخیر، جامعه ایران با پدیدهای روبهروست که آثار آن در لایههای مختلف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی قابل مشاهده است: فرسودگی نسل جوان. نسلی که بالقوه میتواند موتور محرک توسعه و نوآوری باشد، امروز درگیر نوعی سردرگمی، خستگی روانی و بیاعتمادی نسبت به آینده شده است. دلایل این وضعیت تنها به مشکلات اقتصادی و معیشتی محدود نمیشود، بلکه در عمق، مسئلهای مربوط به «امید اجتماعی» نهفته است؛ احساسی جمعی که آینده را قابل زیستن و تلاش را معنادار میسازد.
وقتی جوان تحصیلکرده پس از سالها تلاش، فرصت شغلی متناسب نمییابد؛ یا در فضای سیاسی و اجتماعی، احساس بیصدایی و بیتأثیری میکند، طبیعی است که انگیزه و پویاییاش به تدریج تحلیل رود. این فرسایش تنها بحران فردی نیست، بلکه زنگ خطری برای پایداری جامعه است. جامعهای که جوانانش به آینده باور نداشته باشند، در بهترین حالت در سکون و بیتفاوتی فرو میرود، و در بدترین حالت، در معرض فروپاشی اعتماد و مهاجرت گسترده قرار میگیرد.
برای ترمیم این شکاف، نیاز به رویکردی چندبُعدی و صادقانه وجود دارد. مسئولان باید فراتر از شعار، سیاستهایی اتخاذ کنند که پیام روشنی از احترام و امید به نسل جوان بدهد؛ از ایجاد فرصتهای واقعی شغلی و مشارکت اجتماعی، تا فراهمسازی بستر گفتوگو و شنیدهشدن صداهای تازه. در سوی دیگر، رسانهها و نخبگان فرهنگی نیز باید نقش خود را در بازسازی امید جمعی ایفا کنند، با روایت واقعیتها، اما بدون ترویج یأس.
نسل جوان هنوز ناامید مطلق نشده است، اما زمان بهسرعت در گذر است. بازسازی امید، نه با وعدههای تکراری بلکه با اقدام ملموس و شنیدن صدای حقیقی این نسل ممکن است. آینده، بیش از هر چیز، نیازمند اعتماد دوباره است.
افزایش سطح فرسودگی همچنین رابطهٔ مستقیمی با کیفیت سرمایه اجتماعی جامعه دارد. هنگامی که نهادهای واسط، از خانواده تا سازمانهای مدنی و حرفهای، از کارایی لازم برای حمایت و هدایت جوانان باز میمانند، بار روانی و اجتماعی مستقیما بر دوش فرد میافتد. این امر منجر به گسست نسلی در انتقال ارزشها و تجارب میشود؛ چرا که تجربه زیسته نسل قبل، برای جوان امروز، دیگر مسیرگشای مشکلات نیست و این تفاوت، خلأیی از درک متقابل ایجاد میکند.
بنابراین، مقابله با این بحران نیازمند بازتعریف مسئولیتپذیری در تمامی سطوح است. دولت باید با اصلاحات ساختاری، شفافیت را افزایش دهد و اطمینان دهد که مسیر پیشرفت، صرفاً بر اساس روابط و امتیازات نیست، بلکه شایستهسالاری واقعی مبنای آن است. همزمان، جامعه مدنی باید فضایی امن برای ابراز دغدغهها و سازماندهی مطالبات فراهم آورد تا جوانان دوباره حس کنند که نه تنها شنیده میشوند، بلکه میتوانند در شکلدهی به آینده خویش سهیم باشند.



