بهمناسبت روز نوجوان؛
هدی سادات چاوشی
دوران نوجوانی، فصل شکفتن گل وجود انسان و زمان نقشبستن عقاید در ژرفای جان است. بر پایه رهنمودهای تربیتی، سنین هفت تا چهاردهسالگی، بهار یادگیری و دوران طلایی فراگیری بنیادیترین تعالیم، یعنی باورهای دینی است. در این برهه حساس، باید فرزندان را به اندازه درک و فهمشان با معارف ناب آشنا ساخت.
در این راه، نخستین گام، خداشناسی است؛ آنچنان که نوجوان، پروردگار را در متن زندگی خود ببیند، نه در حاشیهای دورافتاده. سپس، آشنایی با سیره و زندگی پیامبر گرامی اسلام و اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام است که باید بهعنوان الگوهای حیاتبخش به نسل نو معرفی شوند. اگر عقاید حقه با تار و پود جان انسان بیامیزد، هرگز از او جدا نخواهد شد. عقیدهای سالم و استوار، چونان گوشت و ناخن به جان انسان میچسبد و تا پایان عمر با او خواهد بود. چنین باوری، همچون نقشی است که بر سنگ کنده شود؛ ماندگار و بیزوال.
برای نهادینهداشتن این معارف، باید حقایق دین را در محیطی سالم و بهدور از هرگونه فساد روحی به نوجوانان آموخت. یکی از کارآمدترین روشها در این زمینه، بهرهگیری از شیوه غیرمستقیم و نقل داستانها و حکایاتِ عبرتآموز است. میتوان ذرهذره عقاید را در لابهلای این قصهها جای داد و به جان تشنه نوجوان رساند.
پس از هفتسالگی، باید بهطور جدی به تعلیم و تربیت فرزند همت گماشت، اما این تربیت، حساب و کتابی دارد. سپردن نوجوان به جامعهای ناسالم و به نوعی فاسد، او را در معرض آسیبهای جبرانناپذیر قرار میدهد. لذا باید برای نوجوان برنامه داشت و تنها او را به.دنبال اهدافی مادی مانند تحصیل و درآمد رها نکرد. چهبسا یک جمله یا یک رفتار ناشایست در یک فضای ناسالم از یک محیط یا کوچه و خیابان یا شهر و حتا مدرسه، اثری ماندگار و ویرانگر بر روح لطیف او بگذارد.
حکایتی شنیدنی است از بزرگی که از عصبانیت ذاتی خود در رنج بود. او از پدرش پرسید و دریافت که پوشیدن کفش و رخت تنگ در دوران کودکی به مدت یک ماه، این خُلق و خوی تلخ را در نهاد او کاشته است. این است نمادی از تأثیر محیط و رفتارهای بهظاهر کوچک بر روان انسان.
بنابراین اگر پدر و مادری خود در معرض رفتارها و برنامهها و تصاویر ناسالم باشند، چگونه میتوانند انتظار تربیت فرزندی پاک داشته باشند؟ نوجوان از آنچه از او منع شود، حریصتر میشود و در خفا بدان میگرود.
اگر محیط خانواده و جامعه سالم باشد، نوجوان نیز بهطور طبیعی در مسیر درست رشد میکند. فشار مضاعف برای انجام تکالیف دینی، چهبسا نتیجه معکوس دهد و او را از دین بیزار کند. باید آموزش دین را در برنامههای عادی زندگی و تحصیل او گنجاند و از تحمیل بیمورد پرهیز کرد.
بهعنوان سخن پایانی، از امامان بزرگوارمان میآموزیم وقتی که؛ «الإمام الصادق عليهالسلام میفرمایند: دَع ابنَكَ يَلعَبُ سَبعَ سِنينَ، ويُؤَدَّبُ سَبعَ سِنينَ، وألزِمهُ نَفسَكَ سَبعَ سِنينَ، فإن أفلَحَ، وإلاّ فَإنّهُ مِمَّن لا خَيرَ فيهِ» و «الإمام عليّ عليهالسلام میفرمایند: يُرَبَّى الصَّبِيُ سَبعا، ويُؤَدَّبُ سَبعا، ويُستَخدَمُ سَبعا، ومُنتَهى طولِهِ في ثَلاثٍ وعِشرينَ سَنَةً، وعَقلِهِ في خَمسٍ وثَلاثينَ سَنَةً، وما كانَ بَعدَ ذلِكَ فَبِالتَّجارِبِ». لذا در یک برداشت از این توصیهها میتوان تا حدودی دریافت که بهعبارتی هفت سال نخست، دوران بازی و آزادی کودک، هفت سال دوم (۷ تا ۱۴ سالگی) زمان تربیت و ادبآموزی، و از چهاردهسالگی به بعد، زمان آزادی و رفاقت با نوجوان است. اگر در این هفتسال دوم، درست عمل کنیم، نوجوانی خواهیم داشت که همچون کشتیبان توانمند، خود قادر به عبور از امواج پرتلاطم زندگی است.
و در «روز نوجوان»، بار دیگر بر مسئولیت خطیر خویش در قبال این گنجینههای الهی تأکید میکنیم؛ باشد که با آگاهی، بصیرت و درایت و خصوصا توسل به آستان کبریایی حق و ولی حق، نسلی را تربیت کنیم که هم مایه مباهات اولیاء دین خدا و اسلام و حق باشند و هم سرمایههای ارزشمند میهن اسلامی.



