در آتشنشانی جمکران، ندای «لبیک یا مهدی» طنینانداز است
هدی سادات چاوشی
ایستگاه آتشنشانی جمکران، تنها یک پایگاه امداد نیست؛ گویی نگهبانی است برای حریم امید. اینجا، بوی دود کهنه با عطر دعای «لبیک یا مهدی» درهم آمیخته و هر وسیله، روایتی از نبرد میان زندگی و مرگ را در حد وسع خود حکایت میکند. در قلب این صحنه، با آقای جعفر ولاییصمد آشنا میشویم؛ آتشنشانی که ۱۰ سال است نه تنها با شعلههای خشم آتش که با تاریکیهای روح بشریت میجنگد. او راوی عشق به امام زمان ارواحنافداه است؛ عشقی که در هر مأموریت، هر آموزش و هر نفسش جاری است.
آموزش ایمنی، با نوای مهدوی
جعفر ولاییصمد، مأمور آتشنشانی استان قم، در توصیف فعالیتهایش میگوید: در بازدیدهای آموزشی که مدارس به ایستگاههای آتشنشانی میآیند، وقتی کودکان پای صحبتهایم مینشینند، تنها از نکات ایمنی نمیگویم. به آنان یادآوری میکنم که امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف هوایشان را دارد و در هر اتفاقی، تنها نیستند. میخواهم این باور، چونان زرهی در جانشان بماند.
این نگاه، تنها یک آموزش ساده نیست؛ بلکه تلاشی است برای تزریق امید به نسل آینده. آقای ولاییصمد با صدا و لحن گرمش، از رسانههای مدرن نیز بهره میبرد: او در تهیه پادکستها و نریشنهای آموزشی، بهعنوان فرصتی برای انتقال پیام مهدویت استفاده میکند. که این فعالیتهای فرهنگی، نشان از اهتمام او به تلفیق ایمان و مسئولیت اجتماعی دارد.

ماشینهای آتشنشانی، حاملان پیام مهدوی
در ایستگاههایی که آقای ولاییصمد خدمت کرده، شاید بتوان بدون اغراق گفت که هیچ ماشین امدادی بدون نشان مهدویت نیست. او توضیح میدهد: برچسبهای «لبیک یا مهدی» یا آویزهای آیینه، نه برای تزئین، که برای یادآوری است. وقتی همکاران گرامیام یا مردم عزیز میهنم و حتا سایرین از جهانیان این ذکر را میبینند، ناخودآگاه یاد امام زمان جهانیان میافتند. این کوچکترین هدیهای است که میتوانم به جامعهام بدهم.
این اقدام، نمادی از نگاه یکپارچه او به زندگی است: هر لحظه، فرصتی برای تبلیغ عشق به منجی بشریت.
هیأت مهدوی؛ پناهگاهی در میان آشوب
آقای جعفر ولاییصمد با افتخار از فعالیت در هیأت مهدوی میگوید: در شبهای چهارشنبه و جمعه، روزهای جمعه، و نیز در ایام مرتبط با مناسبات مذهبی، سوگواریها و شهادتها، اگر شیفت نباشم، در برنامههای هیأت شرکت میکنم. و هرچند در روزهای شیفت، بهسبب تعهد کامل به مسئولیتم، امکان ترک ایستگاه را حتا در زمان استراحت ندارم، اما همین که بدانم دوستانم در همان نزدیکی مشغول خدمت به ساحت مقدس امام زمان هستند، برایم دلگرمکننده است. همان اندیشه همراهی با این عزیزان و همان حس همدلی با رفقایی که دغدغه امام زمان را دارند، به تنهایی انرژی و آرامش عمیقی به من میبخشد.
این فعالیتها، برای او نه یک وظیفه، که یک نیاز روحی است. گویی در کنار این رفقا، آرامش گمشدهاش را مییابد.
آزمون ایمان در کوره حوادث
آقای ولاییصمد از یکی از خطرناکترین مأموریتهایش میگوید: در یک آتشسوزی در مغازه سیلندرهای گاز، با انبوهی از کپسولهای آتشزده مواجه شدیم که هر لحظه احتمال انفجار میرفت. در آن گرمای سوزان و ترس فلجکننده، تنها ذکر «یا صاحبالزمان» و صلوات بود که به من آرامش داد. با قلاب، کپسولها را یکی یکی بیرون میکشیدیم و بهواقع که این ذکر، چونان سپوری از نور، مرا از هراس رها میکرد.
این خاطره، تنها یک نمونه از مواجهه او با مرگ است. اما در پس هر حادثه، درد دیگری هم هست؛ او در ادامه میگوید: گاهی در حوادثی که منجر به فوت میشود، به شدت اندوهگین میشوم. چرا یک شیعه محب امام زمان باید جانش را اینگونه از دست بدهد؟ هرچند همین غم هم، مرا گاهی به سمت توسل بیشتر سوق میدهد.
توسل؛ کلید گشایش کارها
برای آقای ولاییصمد، توسل به امام زمان ارواحنافداه تنها منبع حل مشکلات است. او روایت میکند: زمانی قرار بود از ایستگاهم جابهجا شوم. با اینکه دلم میخواست نزدیک خانهام بروم، اما کار را به امام زمان سپردم. دو روز بعد، اعلام کردند که به ایستگاه جمکران منتقل میشوم. این لطف آشکار او بود که مرا به مکانی مقدس و پربرکت فرستاد.
درواقع این تجربه او هم، همانند بسیاری از موارد دیگر، به او آموخته که توکل، تنها راه رسیدن به بهترینهاست.
شعر؛ زبانی برای نجوای عشق
آقای ولاییصمد، شاعری است که اشعارش را از عمق وجود میسراید. او دو شعر خود را با ما به اشتراک میگذارد:
یک هزار و یکصد و اندی است اما او غریب
آدم اما مانده در جنگ و غم و جهل و فریب
منتقم در انتظار منتظرها مانده است
تا بگیرد انتقام سید شیب الخضیب
و در شعر دوم میخوانیم:
نام و یاد تو بُوَد در همه جا در یادم
ذکر تعجیل تو باشد همه جا فریادم
ذکر لبیک تو و عشق تو را مهدی جان
شکر الله که آموخت به من استادم
این اشعار او، شاید گواهی از عشق بیپایان او به امام زمان است که در گزارشهای تصویری و صوتیاش از آنها بهره میگیرد.
از جمکران تا جهان؛ پلی از امید
جعفر ولایی صمد، تنها یک آتشنشان نیست؛ او سفیری برای امید و معنویت است. در دنیایی که آتش و ناامیدی زبانه میکشد، زندگی او یادآور این جمله است: اگر باور داشته باشیم که تنها نیستیم، هر شعلهای، آبی خنک و صبور و گوارا میشود بر اضطرابهایتان.
باشد که این گزارش، چونان بانگی برای بیداری دلها باشد و پیام «لبیک یا مهدی» او، از مرزهای جغرافیا فراتر رود.




