هدی سادات چاوشی
حادثه عاشورا را اغلب با اشک و ماتم میشناسیم. اما چه میشود اگر این واقعه را نه بهعنوان نقطه پایان، بلکه به عنوان «مکتبی» بنگریم که آموزگار صلابت و آرامش در قلب طوفانهاست؟ که بهواقع عاشورا یک تراژدی محض نیست؛ بلکه یک کتاب درسیِ بزرگ برای زندگی سعادتمندان است. کتابی که درس نخست آن، یافتن «آرامش» در ناآرامترین شرایط ممکن است.
مکتبی که با درایت و تأمل بر آن میتوان قلههای آرامش را در میدان
طوفان یک به یک فتح کرد و تصویر رایج از میدان نبرد در آن، هرچند هیاهو و خشونت
است اما تصویر امام حسین علیهالسلام و یارانشان در کربلا، یک پارادوکس شگفت را به
نمایش میگذارد، همانکه در ابتدای جمله به آن اشاره شد؛ آرامشی ژرف در عمق فاجعه.
آرامشی که ریشه در شناختی فراتر از لحظه داشت.
ریشه در باوری استوار به حقیقت و مسیری بود که برگزیده بودند. که وقتی
انسان بداند «چرا» میجنگد، با هر «چگونهای» میسازد. نقش حضرت زینب سلاماللهعلیها
پس از واقعه، تجسم کامل این آرامشِ متعالی بود؛ بانویی که شاید بزرگترین بحرانهای
تاریخ را به فرصتی برای ابلاغ پیام حضرت برادر تبدیل کرد. که این، اوج مدیریت
بحران است.
و اما پیام عاشورا برای انسان سرگشته که در عصر حاضر، در اقیانوس بیساحلی
از اطلاعات، اضطرابها و بحرانهای هویتی بهنوعی دست و پا میزند اینستکه؛
آرامش، لزوماً در نبود مشکل معنا نمیشود، بلکه در «نحوه مواجهه» با مشکل معنا مییابد.
پیام عاشورا برای ما این استکه؛ مقاومت در برابر ظلم، حتا در تنهایی امکانپذیر
است و شما همیشه در اکثریت نخواهید بود، اما حق بودن، از تعداد شما دفاع نمیکند،
از عمق باورتان دفاع میکند.
و آرامش، یک انتخاب است؛ آرامش یک احساس گذرا نیست، یک «انتخاب»
آگاهانه بر پایه ایمان و معرفت است.
و امید، وارث خون است؛ و هر فاجعهای، بذری برای رویشی جدید است. و
کربلا به ما میآموزاند که پس از هر «نه» بزرگ تاریخی، یک «ناباوری» امیدوارکننده
وجود دارد.
و مکتب عاشورا؛ الگویی برای مدیریت بحرانهای فردی است و ما هر روز در
زندگی شخصی خود با شبه «کربلا»هایی کوچک روبرو میشویم؛ شکستهای مالی، بحرانهای
عاطفی، بیماریها و فشارهای روانی. که مکتب عاشورا به ما میآموزد چگونه در این
میادین، سربازانی آرام و مطمئن باشیم و خود را مدیریت کنیم و خویشتن خویش را
نبازیم.
ما از مکتب عاشورا و در مقوله مدیریت میآموزیم که در قدم اول تعریف درستی
از مشکل داشته باشیم؛ مانند امام حسین علیهالسلام که مسأله را نه مرگ، بلکه «ذلت»
میدانست، لذا مشکل اصلی خود را دقیقاً شناسایی کنید برای دستیابی به آرامش.
همچنین به حفظ شأن انسانی دقت داشته باشید؛ و در سختترین شرایط،
کرامت انسانی خود و دیگران را حفظ کنید برای دستیابی به آرامش.
دیگر آنکه تفکر استراتژیک داشته باشید؛ و به جای واکنش احساسی، با
آرامش و تدبیر، گام بعدی را برنامهریزی کنید. مسیر حضرت زینب سلاماللهعلیها در
کوفه و شام، نمونه بینظیری از این تفکر استراتژیک است.
که عاشورا؛ چشمهای همیشه جاری برای تشنگانِ جویای آرامش است و عاشورا
فقط یک روز در تقویم تاریخ نیست؛ یک جغرافیای همیشه حاضر در نقشه روح بشر است. که
این واقعه اثبات میکند که سختترین شرایط، میتوانند بستر شکوفایی بزرگترین فضیلتهای
انسانی _از جمله آرامش_ باشند. امروز، جهان بیش از هر زمان دیگری به این پیام نیاز
دارد: میتوان در قلب تاریکیها، بسان نور بود..میتوان در میانه نابرابریها،
ایستادگی کرد..و میتوان در سختترین لحظات، با یادآوری آرامش امام حسین علیهالسلام،
خود را در آغوش آرامش ابدی یافت. که عاشورا فقط یک تاریخ نیست؛ یک «روش زندگی»
است.
			
										
										
										
										
										
										
										
										
										
  
						


