گروه: سایر / گزارش
تاریخ : 1404/08/18 11:23
شناسه : 412059
فاطمه مداح نظری - سودان، سرزمینی ثروتمند و زخمی، میان دو ‏فرمانده و ده‌ها قدرت خارجی تکه‌تکه می‌شود. جنگی که از ادغام ‏نیروهای نظامی آغاز شد، امروز نبردی برای طلا، بندرها و استقلال ‏است. در حالی‌که مردم در آتش قحطی می‌سوزند، طمع بیگانگان ‏شعله‌ها را روشن نگه داشته است.‏
از آوریل ۲۰۲۳، سودان به صحنه یکی از خون‌بارترین درگیری‌های ‏آفریقا بدل شده است؛ جنگی که در ظاهر نزاعی میان ارتش و نیروهای ‏واکنش سریع بر سر ادغام نظامی بود، اما در واقع نبردی برای کنترل ‏قدرت و منابع غنی کشور است، در یک‌سو، ارتش سودان به رهبری ‏ژنرال عبدالفتاح البرهان قرار دارد و در سوی دیگر، نیروهای واکنش ‏سریع به فرماندهی محمد حمدان دقلو، معروف به «همدتی». هر دو ‏خود را مدافع منافع ملی می‌دانند، اما نتیجه این رقابت چیزی جز ‏ویرانی کشور و رنج میلیون‌ها سودانی نبوده است.‏
جنگی بر سر طلا و بندرها
آنچه در ظاهر اختلافی نظامی بود، به‌سرعت چهره واقعی خود را نشان ‏داد: رقابت بر سر طلا، بندرهای دریای سرخ و گلوگاه‌های اقتصادی ‏کشور. سودان یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان طلا در آفریقاست و ‏همین ثروت زیرزمینی، به منبع اصلی تأمین مالی جنگ تبدیل شده ‏است. بندر مهم «پورت سودان» نیز در مرکز مناقشه قرار دارد؛ ‏مسیری که می‌تواند تجارت منطقه و دریای سرخ را در اختیار هر ‏نیروی مسلط قرار دهد، در نتیجه جنگ سودان به نزاعی اقتصادی و ‏ژئوپلیتیکی بدل شده که هر روز دامنه آن گسترده‌تر می‌شود.‏
در چند روز اخیر، پس از سقوط شهر فاشر، مرکز ایالت دارفور ‏سودان، عکس‌ها و ویدئوهایی حاکی از قتل‌عام‌ها، تجاوزها و ‏کشتارهای وحشیانه توسط افراد وابسته به نیرویی موسوم به "واکنش ‏سریع" به فرماندهی افسری به نام محمد حمدان دقلو معروف به ‏حمیدتی منتشر شده است. این کشتارها به‌ویژه علیه زنان و کودکان ‏آن‌قدر وحشیانه و ضد انسانی است که کمتر انسان باوجدانی طاقت ‏تماشای آن‌ها را دارد. افسری موسوم به ابولولو با افتخار اعتراف کرده ‏که به‌تنهایی ۲۰۰۰نفر را به قتل رسانیده است. در این مورد سؤالات ‏زیادی مطرح است: انگیزه و هدف از این کشتارها چیست؟ چرا و در ‏چه شرایطی انسان‌ها به این درجه از سبعیت و وحشیگری می‌رسند؟ ‏چه کسانی از این کشتارها سود می‌برند؟ و آیا آنچه در دارفور روی ‏می‌دهد علل داخلی دارد یا دست‌های خارجی عوامل داخلی را حرکت ‏می‌دهند؟
سودان با موقعیت مهم در جغرافیای سیاسی و دارای منابع مهم ثروت، ‏اگر به حال خود رها شده بود، می‌توانست کشور ثروتمندی باشد و ‏غذای کل منطقه را تأمین کند. اما سال‌هاست که این کشور دستخوش ‏دخالت‌های خارجی و کودتاهای مکرر است. نخستین کودتا در ‏‏۱۹۸۹توسط عمرالبشیر علیه حکومت صادق المهدی بود. عمرالبشیر ‏‏۲۰سال بر سودان حکومت کرد و در همین دوران بود که نخستین ‏کشتار در دارفور توسط شبه‌نظامیانی موسوم به جنجوید رخ داد که طی ‏آن ۳۰۰هزار نفر کشته و دو میلیون نفر آواره شدند.‏
در ۲۰۱۱ جنوب سودان پس از سال‌ها کشمکش و زد و خورد با ‏ارتش مرکزی، از خاک اصلی سودان جدا شد و کشور مستقلی را ‏تشکیل داد. این جدایی با دخالت خارجی و به‌طور مشخص، رژیم ‏صهیونیستی، صورت پذیرفت. در آوریل ۲۰۱۹ارتش دست به کودتا زد ‏و عمرالبشیر را به زیر کشید. این کودتا نیز با دست‌های خارجی ‏صورت گرفت. در حالی‌که مصر از ارتش سودان حمایت می‌کرد، واحد ‏واکنش سریع به فرماندهی محمد حمدان دقلو به مخالفت با عبدالفتاح ‏البرهان، چهره قدرتمند ارتش، برخاست و شورش را آغاز کرد. ‏نشانه‌های بسیاری دخالت دولت امارات و رژیم صهیونیستی در این ‏شورش را ثابت می‌کرد. به همین دلیل، یک سال بعد، در ‏‏۲۰۲۰عبدالفتاح البرهان زیر فشارهای متعدد، با رژیم صهیونیستی ‏تماس گرفت و سیاست عادی‌سازی روابط با این رژیم را پذیرفت. با ‏این حال، این سیاست مانع از ادامه دخالت رژیم در امور سودان نشد.‏
اکنون اگر طرح رژیم صهیونیستی در فروپاشی سودان به نتیجه برسد، ‏با توجه به اهمیت سودان برای مصر، آنگاه نوبت به خود مصر خواهد ‏رسید؛ چرا که رژیم صهیونیستی برغم معاهده کمپ دیوید، مصر را ‏همچنان دشمن می‌دارد و طبق طرح اسرائیل بزرگ نتانیاهو، رژیم به ‏فروپاشی مصر و تصاحب بخشی از سرزمین این کشور و رسیدن به ‏رودخانه نیل می‌اندیشد. به هر حال، به نظر بسیاری از تحلیلگران ‏منطقه‌ای، آنچه در سودان می‌گذرد بخشی از یک طرح منطقه‌ای است ‏که صرفاً در مرزهای سودان متوقف نخواهد شد.‏
در حالی که دو طرف سودانی درگیر نبردی فرسایشی هستند، برخی ‏کشورها از تداوم این وضعیت سود می‌برند، گزارش‌های بین‌المللی از ‏نقش پررنگ امارات متحده عربی در ارسال تسلیحات و حمایت مالی از ‏نیروهای واکنش سریع حکایت دارد، هدف ابوظبی حفظ نفوذ در سواحل ‏دریای سرخ و دستیابی به معادن طلا و مسیرهای تجاری سودان است. ‏رقابت با ترکیه، قطر و مصر برای نفوذ در آفریقا نیز بخشی از ‏انگیزه‌های پشت این سیاست است، به این ترتیب سودان به میدان ‏رقابت قدرت‌های منطقه‌ای بدل شده است، جایی که منافع اقتصادی بر ‏سرنوشت مردم سایه انداخته است.‏
بحران سودان تنها مسئله‌ای آفریقایی نیست، این کشور به‌دلیل موقعیت ‏جغرافیایی و ترکیب جمعیتی مسلمان خود، در معادلات امنیتی رژیم ‏صهیونیستی نیز جایگاهی حساس دارد. سودان در گذشته در مسیر ‏عادی‌سازی روابط با تل‌آویو قرار داشت، اما بی‌ثباتی کنونی این روند ‏را متوقف کرده است. با تقویت جریان‌های ضداستعماری و ضدغربی ‏در سودان، نگرانی‌ها در اسرائیل افزایش یافته است؛ زیرا کشوری با ‏گرایش اسلامی و استقلال‌طلب در نزدیکی دریای سرخ می‌تواند تهدیدی ‏برای منافع تل‌آویو و متحدان غربی‌اش باشد.‏
اهمیت سودان فراتر از منابع طبیعی آن است. این کشور در کنار دریای ‏سرخ و در مسیر ارتباطی اقیانوس هند تا کانال سوئز قرار دارد. تسلط ‏بر بندر سودان به معنای نفوذ بر یکی از حیاتی‌ترین مسیرهای تجارت ‏جهانی است، همچنین سودان دروازه‌ای به آفریقای مرکزی و شرقی ‏محسوب می‌شود، جایی که رقابت قدرت‌های جهانی برای نفوذ در منابع ‏و مسیرهای ترانزیتی، هر روز شدیدتر می‌شود.‏
سودان از نظر منابع طبیعی یکی از غنی‌ترین کشورهای آفریقا محسوب ‏می‌شود و همین مسئله توجه و طمع قدرت‌های غربی را برانگیخته ‏است، غربی‌ها با وجود این ظرفیت عظیم، همواره نسبت به استقلال و ‏اسلام‌گرایی سودان موضع خصمانه داشته‌اند. مردم سودان از گذشته تا ‏امروز روحیه‌ای انقلابی و ضداستعماری داشته‌اند. از نهضت مهدی ‏سودانی در قرن نوزدهم تا دوران معاصر، این کشور همواره شاهد ‏جنبش‌هایی بوده که با سلطه غرب مخالفت کرده‌اند.‏
غربی‌ها از مدت‌ها قبل به دنبال تجزیه سودان بودند. در دوره ‏عمرالبشیر، این هدف با جدا شدن سودان جنوبی محقق شد. بخش ‏جنوبی کشور بیشتر مسیحی و سیاه‌پوست بود و خود را به جامعه ‏آفریقایی متعلق می‌دانست، در حالی که سودان شمالی عرب و مسلمان ‏است و بیشتر خود را به جهان عرب و شمال آفریقا منتسب می‌کند.‏
پس از سقوط البشیر، عبدالفتاح برهان به قدرت رسید، او از نظر ‏فکری به جریان اخوان‌المسلمین نزدیک بود، اما به تدریج از اشتباهات ‏گذشته درس گرفت و به مواضعی ضدغربی تمایل یافت. در شرایط ‏کنونی، منطقه شاهد رقابت دو جبهه است: جبهه اخوانی که کشورهایی ‏همچون قطر از آن حمایت می‌کنند و جبهه اماراتی که تنها با تکیه بر ‏منابع مالی خود به دنبال نفوذ منطقه‌ای است. این رقابت از لیبی و ‏عراق گرفته تا سودان ادامه دارد. در سودان، ریشه اختلافات کنونی به ‏دوره عمرالبشیر بازمی‌گردد، زمانی که او نیرویی به نام «واکنش ‏سریع» به فرماندهی محمد حمدان دقلو (حمیتی) تشکیل داد. حمیتی ‏فردی غیرمذهبی و خشن بود و نیروهای شبه‌نظامی متعددی را گرد ‏خود جمع کرد.‏
این نبردها در واقع تقابل میان محور عادی‌سازی روابط با اسرائیل و ‏محور مقاومت است. بسیاری از تحلیلگران معتقدند ایران در سودان ‏زیرساخت‌های نظامی ایجاد کرده و این کشور در آینده می‌تواند یکی از ‏حلقه‌های مهم محور مقاومت در آفریقا باشد. موقعیت ژئوپلیتیکی ‏سودان نیز اهمیت زیادی دارد، زیرا در جنوب مصر و نزدیک به دریای ‏سرخ قرار گرفته و فاصله کمی با فلسطین اشغالی دارد، به همین دلیل ‏اسرائیل و کشورهای غربی از حضور نیروهای ضدصهیونیستی در ‏سودان به شدت نگران هستند.‏
در حال حاضر نیروهای موسوم به «واکنش سریع» که تحت حمایت ‏امارات قرار دارند، مرتکب جنایات گسترده‌ای شده‌اند و بسیاری از ‏مردم بی‌گناه را به قتل رسانده‌اند. این نیروها ساختار مذهبی و اخلاقی ‏ندارند و بیشتر از اوباش و عناصر مزدور تشکیل شده‌اند. در مقابل ‏دولت عبدالفتاح برهان با وجود فشارهای فراوان بین‌المللی همچنان بر ‏مواضع ضداسرائیلی خود پایدار است.‏
پهپادهای ایرانی از جمله «مهاجر ۶» نقش مهمی در بازپس‌گیری ‏خارطوم ایفا کردند و پیش‌بینی می‌شود ایران با ادامه حمایت تسلیحاتی، ‏بتواند موقعیت دولت سودان را تثبیت کند. قدرت‌های غربی و اسرائیل ‏از شکل‌گیری سودانی قدرتمند، اسلامی و ضدغربی بیم دارند و به ‏همین دلیل تلاش می‌کنند کشور را به سمت تجزیه سوق دهند. با این ‏حال اگر پشتیبانی‌های ایران و متحدانش ادامه پیدا کند، سودان می‌تواند ‏در آینده به یکی از اعضای مهم محور مقاومت در آفریقا تبدیل شود. ‏عبدالفتاح برهان تاکنون در برابر فشارها برای عادی‌سازی روابط با ‏اسرائیل مقاومت کرده و حاضر نشده به این روند بپیوندد. او اکنون ‏بهای همین مقاومت را می‌پردازد. با این وجو امید است که در برابر ‏فشارهای خارجی کوتاه نیاید و مسیر استقلال‌طلبی و مبارزه با اسرائیل ‏را ادامه دهد.‏

پاسخی بگذارید