هدی سادات چاوشی
انسان امروز در یک پارادوکس تاریخی گرفتار
شده است؛ و اینگونه است که در اوج ارتباط، عمیقاً تنهاست؛ در انبوهی از ثروت، دچار
فقر معنوی است و در سایه فناوری، اسیر اضطرابی بیسابقه. از خیابانهای پرالتهاب شهرهای
بزرگ تا سکوت پُرازدحام اتاقهای مجهز، فریاد ناگفته از یک آرزو به گوش میرسد:
"آرامش". این بحران، تنها یک مشکل روانشناختی نیست؛ یک بحران هویتی و معنوی
است. و در چنین برههای، ناگزیریم تا به میراثداران حکمتِ آرامش رجوع کنیم؛ به سیره
اهلبیت عصمت و طهارت صلواتاللهعلیه.
به آنانکه آرامش را نه در انزوا، که شاید
بتوان گفت در هجمههای طوفان به بشریت هدیه دادند.
برای امام علی علیهالسلام، آرامش جمعی،
محصول عدالت فردی و اجتماعی بود. در کتاب غررالحکم، صفحه ۳۸۶ حدیثی است که حضرت میفرمایند:
"العدلُ حیاه: عدالت، زندگیبخش است". بهواقع زمانیکه جامعه از تبعیض و
ستم میرنجد، اضطراب و خشم، نفسهایش را به شماره میاندازد. و عدالت علوی، نسیمی بود
که آتش کینهها را خاموش و فضایی برای "احساس امنیت" _که بنیادیترین شرط
آرامش روانی است_ فراهم میکرد.
در سختترین لحظات، در کربلایی که نماد
تمامی بحرانهای انسان است، امام حسین علیهالسلام به یارانشان میفرمایند: "صَبراً
بَنِي الكِرامِ، فَمَا المَوتُ إلّا قَنطَرَةٌ تَعبُرُ بِكُم عَنِ البُؤسِ وَالضَّرّاءِ
إلَى الجِنانِ الواسِعَةِ وَالنَّعيمِ الدّائِمَةِ: اى بزرگزادگان! شکیبا باشید. مرگ،
جز پلى نیست که شما را از سختى و ناخوشى بهسوى بهشت پُرگستره و نعمت جاویدان عبور
مى دهد". که این سخنان، اوج "آرامش وجودی" است. امام علیهالسلام به
جهان آموخته و میآموزاند که آرامش، نفی درد و رنج نیست؛ بلکه "معنا بخشیدن"
به آن است. و این، عالیترین سطح تابآوری است.
امام رضا علیهالسلام در دل یک امپراتوری
متعصب، با مناظرههای علمی و برخوردهای احترامآمیز با تمام ادیان، الگویی بینظیر
ارائه داد. ایشان با شکستن حبابهای تعصب، "اضطراب اجتماعی" را از بین بردند.
که همانا سیره رضوی به ما میآموزد که "صبرکردن"، خود، درمانی برای بیقراریهای
ناشی از جهل و پیشداوری است.
شما اگر دقت کنید در رفتار و منش امام
علی علیهالسلام در مقوله عدالت، نیاز به امنیت آدمیان را در واقع درنظر میفرمایند
و درصددند تا آنرا تأمین کنند.
شاید بتوان گفت همانکه از سلسله مراتب
مزلو نیز شنیدهاید و مطلعید(برای درک بهتر والا که..).
امام حسین علیهالسلام با قیام خود که
بهواقع نمونهای اصیل و بهقول امروزیها کلاسیک از معنادرمانیست،همانکه شاید برخی
شنیده باشند نکاتی را از ویکتور فرانکل(برای درک بهتر والا که..) لذا وقتی زندگی را
معنادار بدانی، بر هر رنجی پیروز میشوی.
سخنان آرامشبخش اهلبیت علیهماالسلام،
بهنوعی "سخن گفتن درونی" مثبت را برای پیروان به ارمغان دارد. همانکه
(Self-Talk)
گفته میشود(برای درک بهتر والا که..) و تابآوری روانی آنان را افزایش میدهد.
درواقع ما که به خودی خود از خودمان فهم و گفتوگویی نداریم تا دادههایی نباشد.
و پدرانهبودن و مادرانهبودن ائمهاطهار
علیهماالسلام و خاندان مطهر رسولالله و مهربانیهایشان و محبتهایشان همگی مقوله ایجاد
"دلبستگی ایمن" (برای درک بهتر والا که..) را در پیروان و ارادتمندان و محبان
و خادمان و مهمانان شکل میدهد که پایهای اساسی برای سلامت روان در سراسر زندگی است.
سیره اهلبیت عصمت و طهارت صلواتاللهعلیه،
را نمیتوان گفت که یک تئوری انتزاعی است؛ یک نقشه راه عملیاتی است. شبیه آنچه که از
نگاه روانشناسی مثبتنگر و درمانهای وجودی، این رفتارها تصادفی نیست(برای درک بهتر
والا که..).
و تمامیت سیره اهلبیت علیهماالسلام به
ما میگوید و میفهماند که (اگر بخواهیم تأمل داشته باشیم):
آرامش را در"عدالت" جستجو کنید،
نه فقط در مراقبههای فردی.
آرامش را در"معنا" بیابید، نه
در انکار مشکلات.
آرامش را در"گفتوگو" با دیگری
بجویید، نه در دیوارکشی و جدایی.
و این پیام، مرز نمیشناسد. این پیام، برای
یک مدیر فنلاندی که از استرس کار میسوزد، یک مادر آمریکایی که از تنهایی رنج میبرد،
و یک جوان مصری که در جستجوی هویت است، و سایرین در هر نقطه از جهان با هر مسأله به
یک اندازه شنیدنی و کارگشاست.
و امروز، جهان بیش از هر زمان دیگری نیاز
دارد تا این الگوی آرامشبخشی را بشناسد. این تنها یک وظیفه دینی نیست؛ یک "مسئولیت
انسانی" برای همه ماست تا این آموزههای ناب را به زبان روز و برای قلبهای تشنه
جهان ترجمه کنیم.



