زهره نعلبندی
شاخه سبز- خاطرات بسیاری از دوران مدرسه و ارتباط با معلمین در اذهان یکایک ما نقش بسته است؛ خاطرات و کلامهای ارزشمند و گوهرباری از معلمان که برخی از آنان مسیر زندگی ما را تغییر و ما را به سوی انسانیت سوق داده است.
به گزارش خبرنگار شاخه سبز، روز معلم برای همه ما روز نام آشنایی است؛ روزی که از همان کودکی در ذهنمان ثبت و ضبط شد؛ روزی که با تمام ذوق و شوق کودکانه برای قدردانی از معلمی که یکسال تحصیلی بار تحصیل ما را به دوش کشیده بود و با تمام وجود اوقاتش را صرف آموختن ما کرده بود، آماده میشدیم.
با تمام ذوق و شوقی که داشتیم کلاس را تزئین می کردیم و ورود معلم به کلاس برابر میشد با شکسته شدن تخم مرغهای شادی و جیغ و هیاهو و گاهی حتی شعرخوانی همگانی بچهها و بعد هم بهانه تراشی برای تعطیلی درس و کلاس به بهانه استراحت معلم در یک روزی از سال که به نامش است.
البته در پس این روز غمی نیز در وجودمان ریشه میدواند و بغضی نیز گلویمان را میفشرد؛ چراکه از چنین روزی به بعد باید خود را برای خداحافظی با معلمی که ماهها با او وقت گذرانده بودیم آماده میساختیم و در حقیقت شمارش معکوس روزهای پایان سال تحصیلی نیز شروع میشد.
برای روز معلم با ذوق تمام از چندین روز قبل به همراه والدین تمام بازار را زیر و رو میکردیم تا هدیهای بیابیم که در شان او باشد و در نهایت با این جمله معروف معلم که بدون هیچ چشم داشتی میگفت: "هیچ چیز جز درس خواندن و موفقیت ما نمیتواند خوشحالش کند مواجه میشدیم."
آری واقعا چه چیزی میتواند برای یک معلم لذت بخش تر از این باشد که دانش آموزش را در سالهای آتی بر فراز قله موفقیت نظاره گر باشد.
کسیکه بی منت شغل شریف و دشوار معلمی را برگزید و از همان ابتدا بزرگترین رویایی که در ذهن خود پرورش داد، تربیت شاگردانی به نام و موفق برای جامعه بوده است.
شاید فهم این مطلب در سالهای کودکی و نوجوانی چندان برایمان ممکن نبود و تصورمان این بود معلم نیز همچون ما با کوچکترین هدیه و برپایی جشن، شاد میشود اما در حقیقت تنها این موفقیت ما بود که میتوانست او را شاد کند و لذا بهترین هدیهای که میتوانستیم به او تقدیم کنیم چیزی نبود که اکنون بتوانیم در بازارهای شهر بیابیم و باید سالها برای آن صبر و تلاش میکردیم تا با موفقیت خود به او ثابت کنیم که قدردان زحماتش بودهایم.
اکنون میخواهیم در شهر قدم بزنیم و از شهروندان بخواهیم خاطرهای از معلمی که با حرفها و یا رفتارش توانسته روی زندگی آنان کوچکترین تاثیری بگذارد بیان کنند.
بانویی بعد از کلی فکر کردن در پاسخ به ما میگوید: به یاد دارم معلمی داشتیم که همیشه خطاب به ما میگفت هیچ لذتی در دنیا بالاتر از لذت مادری کردن نیست و به مادر بودنش بسیار افتخار میکرد. من با وجود سن کمی که داشتم وقتی میدیدم معلمم با این شور و ذوق از مادری میگوید دلم می خواست این حس را تجربه کنم در آن سالها با مادری کردن برای عروسکهایم سعی داشتم این حس را پیدا و درک کنم و به خیال کودکیام فکر میکردم که این حس را درک کردهام، اما اکنون که این حس را امسال برای اولین بار تجربه کردم متوجه شدم که چقدر حس شیرین و کمیابی است و فکر میکنم جزو حسهایی است که لذتش با هیچ چیز برابری نمیکند و البته دشواریهایی هم دارد که تحملش به لذتی که دارد میارزد و واقعا اکنون متوجه میشوم که مادر شدن چقدر برای آدم افتخارآفرین است.
یکی دیگر از دختران شهر که اکنون دانشجوی کارشناسی ارشد رشته حقوق جزا است، نیز بیان میدارد: در یکی از امتحانات کلاسی نمره 20 گرفتم اما وقتی برگه امتحانی خود را چک کردم به یاد آوردم که پاسخ یکی از سوالهایم را اشتباه زده بودم و معلم در تصحیح برگه متوجه این موضوع نشده بود با وجود اینکه کسب نمره 20 کلاس برایم بسیار شیرین بود وجدانم نپذیرفت و به سر میز معلم رفتم و گفتم که این سوال را اشتباه پاسخ دادهام. معلم درحالیکه از اینکار من متعجب شده بود نگاهی به صورتم انداخت و گفت بخاطر این صداقتت ارفاق میکنم و نمرهات را تغییر نمیدهم این صداقتت بسیار برایم ارزشمند است. دخترم همیشه سعی کن این صفت را در خودت حفظ کنی حتی اگر جایی مثل اکنون صداقتت به ضررت بود و بعد از بچهها خواست که مرا بخاطر اینکار تشویق کنند. هنوز بعد از گذشت این همه سال صدای تشویق بچهها آن هم در زمانی که مدام منتظر تایید و تشویق دیگران هستی در گوشم است و جملات معلمم هربار که بین دوراهی دروغ گفتن و نگفتن قرار میگیرم در گوشم میپیچد و خیلی از مواقع همان جملات و همان تشویق معلم مرا از دروغ گفتن بازمیدارد و جرات و جسارت راستگویی به من میدهد.
خانم خلفی که اکنون خود نیز به شغل شریف معلمی مشغول است، میگوید: از مهمترین معلمی که تاثیر گرفتم معلم دین و زندگی دبیرستانم بود که به ما آموخت هرکار و هر قدمی که برمیداریم بخاطر خدا باشد و حتی انجام کارهای روزمره خودمان را نیز میگفت بخاطر خدا انجام دهید تا اجر کارتان چند برابر شود از خانه که خارج میشوید نیت کنید تمام گامهایتان برای علم آموزی بخاطر خدا باشد. موهایتان را که شانه میزنید بخاطرعمل به دستور خداوند برای آراستگی باشد، اینگونه حتی برای کارهای مباح هم اجری نصیبتان میشود چون به نیت خداوند انجام شده است از همان موقع من برای تک تک کارهایم همین نیت را دارم و تمام دشواریهای زندگیام را بخاطر خداوند تحمل میًکنم چون میدانم اجرش برایم محفوظ است و این بهترین درسی است که از معلمم گرفتم.
خانم ملایی از دیگر بانوان شهر است که در پاسخ به سوال ما خاطرهای را به یاد میآورد و با لبخند بیان میدارد: به یاد دارم کلاس ریاضی ما در زنگ آخر، همیشه با صدای پخش اذان همراه میشد و دبیر ریاضی دوران دبیرستانم هربار که در حال درس دادن بود به محض اینکه وقت اذان میشد و صدای آن شنیده میشد، برای لحظاتی درس دادن را متوقف میکرد و زیر لب شروع میکرد به صلوات فرستادن. یکبار از او علت اینکارش را جویا شدیم و او در پاسخ گفت:" صدای اذان یعنی صدای دعوت خداوند از بندگانش لذا در چنین لحظه ملکوتی باید از همه کارهای دنیایی دست کشید و به این ندای شیرین خالق لبیک گفت حتی اگر شرایط اقامه نماز اول وقت نداریم حداقل با چند ذکر و صلوات این ندا را پاسخ دهیم تا شرایط خواندن نماز برایمان فراهم شود." هیچ وقت تصور نمیکردم چنین درس ارزشمندی را از معلم ریاضی بگیرم.
در پایان باید گفت خوشا به حال تمامی معلمانی که به دانش آموزان خود درس زندگی آموختند و نکتهای ارزشمند را در ذهن شاگردان خود برای همیشه ثبت کردند و گامی هرچند کوچک در اصلاح رفتار افراد و به تبع آن جامعه برداشتند، چنین معلمانی هرگز در اذهان شاگردان خود فراموش نمیشوند.
حسن ختام ما باشد این بیت زیبای شاعر که میفرماید:
"درس معلم ار بود زمزمه محبتی/ جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را"