فاطمه مداح نظری - در تاریخ ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ، وقوع جنگها، بحرانهای اقتصادی و برخوردهای ژئوپلیتیکی از اهمیت بسیار بالایی برخوردارند. عملیات غافلگیر کننده طوفان الاقصی در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ یکی از همان نقاط عطف تاریخی در جریان رقابت ژئواستراتژیک میان آمریکا، چین و روسیه در منطقه شرق مدیترانه است. این رخداد مهم بر روی مناسبات قدرت منطقهای نیز تأثیر گذاشته و سبب افزایش وزن محور مقاومت در برابر بلوک محافظهکار سنی، محور ترکیه- قطر و رژیم صهیونیستی شده است. در دوران جدید قدرتهای فرامنطقهای برای افزایش نفوذ، دسترسی به منابع، عبور امن از شاهراههای ارتباطی یا ایجاد بلوکهای جدید سیاسی چارهای جز هماهنگی با تهران و اعضای شبکه مقاومت ندارند.
پافشاری کابینه اضطرار ملی اسرائیل برای آغاز حمله زمینی به غزه سبب شد تا اعضای محور مقاومت براساس راهبرد «وحدت میدانها» حمله هدفمند به منافع اسرائیل و متحدان آن را در سه لایه دنبال نمایند. در لایه نخست حماس- جهاد اسلامی در محدوده کرانه باختری و نوار غزه مشغول مبارزه با صهیونیستها بودند. در لایه دوم حزب الله و انصارالله درگیری محدودی در جبهه شمالی، جبهه جنوبی و شمال اقیانوس هند را برگزیدند و در نهایت گروههای مقاومت مستقر در عراق- سوریه قریب به ۲۰۰ حمله به پایگاههای سنتکام در حوزه شرق عربی ترتیب دادند. اتخاذ موضع تهاجمی از سوی محور مقاومت سبب ترسیم خطوط قرمز جدید میان ایران- آمریکا شد و در عین حال دست برتر مقاومت را در تحولات میدانی به اثبات رساند. به عنوان مثال از اواسط نوامبر ۲۰۲۳ تاکنون ارتش ملی یمن توانسته ۱۲ تجارت دریایی جهان را تحت تاثیر قرار داده و سبب تغیر مسیر بسیاری از شرکتهای بزرگ کشتیرانی به سمت دماغه امیدنیک شود. در واکنش به عملیات مؤثر مقاومت، آمریکا و متحدان آن اقدام به تشکیل ائتلاف دریایی «نگهبانان رفاه» و حمله مستقیم نظامی به اهداف راهبردی در یمن را در دستور کار خود قرار دادند اما تاکنون نتوانستند توان آفندی انصارالله را از بین ببرند. طی شش ماه اخیر بنیامین نتانیاهو نخست وزیر افسانهای حزب لیکود برای نجات از «مرگ سیاسی» حمله بی امان به مناطق مختلف غزه را در دستور کار قرار داده است. براساس آمار منتشر شده از سوی منابع عبری، ارتش رژیم تا ژانویه ۲۰۲۴ قریب به ۳۰ هزار هدف را در غزه مورد حمله قرار داده است که موجب تخریب یا آسیب دیدن بخش قابل توجهی از خانههای مستقر در باریکه غزه شده است. کارشناسان معتقدند «بی بی» و متحدان وی در دولت قصد دارند به قیمت بقا در قدرت عملیات نظامی در جنوب باریکه غزه (شهر رفح) را ادامه داده و به بخشی از اهداف اعلام شده دست یابند. حتی این امکان وجود دارد که ارتش اسرائیل به بهانه بازگشت آرامش به سرزمینهای شمالی عملیات نظامی علیه حزب الله را آغاز کند. با گذشت بیش از ۱۵۰ روز از جنگ غزه هنوز اسرائیل موفق نشده تا یحیی سنوار و محمد ضیف را پیدا کند یا آنکه ضربه جدی به شبکه تونلهای حماس وارد کنند. تداوم این روند به معنای آن است که رژیم صهیونیستی وارد باتلاقی عمیق شده است که در کوتاه مدت امکان خروج از آن و احیای موازنه در برابر مقاومت را ندارد.
پیش از طوفان الاقصی کشورهای خاورمیانه عربی تصویری افسانهای در خصوص توان نظامی- امنیتی رژیم صهیونیستی در نظام ادراکی خود داشته و معتقد بودند که عادیسازی روابط با تلآویو میتواند سطح بازدارندگی کشورهای نام برده در برابر محور مقاومت افزایش دهد. با فرو ریختن هیمنه نهادهای نظامی- امنیتی رژیم حال به نظر میرسد اعضای بلوک محافظهکار سنی به مانند گذشته «کالا امنیت» را در سرزمینهای اشغالی یا سازوکارهای تحمیلی مانند نشست امنیتی «النقب» دنبال نمایند. در نظم جدید اعضای شبکه مقاومت این امکان را دارند تا در شرق عربی، حوزه شامات و شمال اقیانوس هند منافع قدرتهای غربی و رژیم صهیونیستی را هدف قرار دهند. به عبارت دیگر در نظم جدید منطقه غرب آسیا، جمهوری اسلامی ایران دست برتر را نسبت به اسرائیل داشته و قدرتهای بزرگ دیگر نمیتوانند بدون جلب نظر تهران پیشبرد پروژههای اقتصادی- امنیتی شان را دنبال نمایند.
و از طرف دیگر طرح خاورمیانه جدید آمریکا تلاش برای تغییر جغرافیای این منطقه بود. در جغرافیای مدنظر آمریکاییها، تجزیه برخی از کشورهای منطقه و تبدیل آنها به کشورهای کوچک، اولویت و هدف نخست بود. کشورهایی نظیر عراق و سوریه در اولویت بودند. اساساً تشکیل کشورهای کوچک تجربه موفقی در راستای منافع غرب و رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا است. کشورهای کوچک عضو شورای همکاری خلیج فارس از جمله این تجربه موفق هستند که ضمن اینکه میزبان پایگاههای نظامی آمریکا هستند به سمت عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی نیز گام بر میداند. الگوهای رفتاری این کشورها در قبال جنگ اخیر غزه نیز مطلوب آمریکا و رژیم صهیونیستی است.
بنابراین، خاورمیانه جدید از دید آمریکا منطقهای است که کشورهای بزرگ، تجزیه شده و دولتسازی نیز همسو با سیاستهای غرب شکل بگیرد. برونداد اصلی این طرح، تضعیف محور مقاومت و تقویت مواضع آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا بود. با این حال، نه تنها این طرح آمریکایی با شکست مواجه شد بلکه منطقه غرب آسیا روند معکوسی را طی کرده است. رهبر معظم انقلاب در این خصوص عنوان کردند: «آن چیزی که آمریکاییها اسمش را گذاشته بودند خاورمیانهی جدید، ۱۸۰ درجه با این چیزی که امروز هست تفاوت دارد. آنها خواستند حزبالله را نابود کنند؛ بعد از جنگ سیوسهروزه، حزبالله بسیار بیش از قبل قویتر شد.
آنها میخواستند عراق را یکجا ببلعند و نتوانستند، نشد. آنها میخواستند سوریه را قبضه کنند، عوامل نیابتی خودشان را به اسم «داعش» و «جبهةالنّصرة» و از این حرفها انداختند به جان دولت سوریه، حدود ده سال هم مدام تزریق کردند، پشتیبانی کردند، پول دادند، امکانات دادند، نشد. ناکام شدند؛ [در تحقّق خاورمیانهی جدیدی که آنها میخواستند درست کنند، به کلّی ناکام شدند.»
هدف اصلی طرح خاورمیانه بزرگ، سلطه آمریکا بر این منطقه بود، اما اکنون شاهد تضعیف موقعیت آمریکا در این منطقه و شاهد آمریکازدایی به تعبیر رهبر معظم انقلاب هستیم. مقام معظم رهبری در توصیف آمریکازدایی این گونه بیان کردند: «آمریکازدایی یعنی چه؟ یعنی نفی سلطهی آمریکا بر منطقه. معنایش قطع رابطهی سیاسی با آمریکا نیست؛ نه اینکه حالا ما توقّع داشته باشیم یا تصوّر کنیم که دولتهای منطقه [با آمریکا قطع رابطهی سیاسی کنند؛ نه، رابطهی سیاسی و اقتصادی با همه دارند، با آمریکا هم دارند، داشته باشند؛ امّا دیگر سلطهی آمریکا روزبهروز رو به ضعف است…» نشانههای متعددی نیز در این زمینه وجود دارد. سیاستهای آمریکا در قبال سوریه با شکست مواجه شد و نظام حاکم بر دمشق نه تنها سقوط نکرد بلکه کشورهای متخاصم نیز روابط خود را با سوریه احیا کردند. رقبای آمریکا یعنی روسیه و جمهوری اسلامی ایران در تحولات سوریه دست برتر را دارند.
روابط آمریکا با برخی از کشورهای عربی منطقه نیز مانند گذشته نیست و این کشورها اعتماد خود را به آمریکا از دست داده و به سمت قدرتهای دیگر به خصوص چین متمایل شدهاند که عربستان سعودی از مهمترین کشورها است.
خاورمیانه جدید از دید رهبر معظم انقلاب، شکلگیری دوگانه مقاومت و تسلیم در منطقه است. دست کم در یک قرن اخیر، راهبرد اصلی قدرتهای غربی در قبال منطقه غرب آسیا، ممانعت از وحدت جهان اسلام از طریق شکلگیری دوگانههایی بود که همسو با منافع این قدرتها باشد. بنابراین، عرب و غیر عرب، شیعه و سنی و … مطرح شد. این دوگانهها به صورت هوشمندانه و از درون ساخت این منطقه طراحی و تقویت شد.
بدون شک، طوفان الاقصی یکی از مهمترین رخدادهای منطقه غرب آسیا است، رخدادی که میتواند نظمساز و دگرگونکننده باشد. یکی از این دگرگونیها در حوزه مساله فلسطین است. آمریکا با معامله قرن و عادیسازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی درصدد بود مساله فلسطین را به مسألهای حاشیهای برای منطقه غرب آسیا و برای کشورهای اسلامی تبدیل کند.
طوفان الاقصی، شکست این سیاست را در پی داشت و مساله فلسطین نه تنها در منطقه غرب آسیا بلکه حتی به موضوع نخست در جهان تبدیل شد. افکار عمومی جهان از زمانی که طوفان الاقصی در ۷ اکتبر آغاز شد در جهت حمایت از فلسطین و انزجار از رژیم اشغالگر قدس بسیج شده است. در همین حال، طوفان الاقصی نشان داد که فلسطینیها خود برای سرنوشتشان تصمیم میگیرند و اجازه نمیدهند طرحهای تحمیلی نظیر معامله قرن سرنوشت آنها را تعیین کند.
در واقع، از دید رهبر معظم انقلاب، پس از آمریکازدایی و شکلگیری دوگانه مقاومت / تسلیم، «حلّ مساله فلسطین هم یکی از خصوصیّاتی است که این غرب آسیای جدید انشاءالله به خود خواهد دید.» حل این مساله نیز از دید مقام معظم رهبری تنها یک راه دارد و آن هم «طرح همهپرسی از فلسطینیها» است، راهکاری که راهبرد اصلی جمهوری اسلامی ایران درباره مساله فلسطین نیز است.
تحولات منطقه غرب آسیا به خصوص طوفان الاقصی گویای این است که طرح خاورمیانه بزرگ مد نظر آمریکاییها روند معکوسی را طی کرده و امروز این منطقه با شاخصههایی نظیر آمریکازدایی و تقویت محور مقاومت شناخته میشود. طوفان الاقصی شکست طرحهای آمریکایی از جمله معامله قرن و عادیسازی روابط را هم در پی داشته است. به همین دلیل است که همزمان با حضور آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا در اراضی اشغالی، رژیم صهیونیستی جنگ علیه غزه را از سر گرفته است.
پس از عملیات طوفان الاقصی ، رژیم صهیونیستی اسرائیل برای دفاع از آبرو و اقتدار پوشالی خود دست به جنایت های مختلفی زد و در این جنایت از هیچ وحشی گری و خونریزیی مضابقه ننمود . این جنایات به حدی بود که حتی مجامع بین المللی که تاکنون در برابر اشغالگری و کشتار اسرائیل سکوت کرده بودند مجبور به واکنش شدند. هرچند که این موضوع گیری ها چندان تاثیرگذار و بازدارنده نیست چراکه امریکا و کشورهای اروپایی حامی اسرائیل تمام قد در کنار این اقدامات وحشیانه هستند و از این جنایات حمایت می کنند.