گروه: سایر / گزارش
تاریخ : 1403/03/30 12:01
شناسه : 408427
فاطمه مداح نظری - در تاریخ ظهور و سقوط قدرت‌های بزرگ، وقوع ‏جنگ‌ها، بحران‌های اقتصادی و برخوردهای ژئوپلیتیکی از اهمیت ‏بسیار بالایی برخوردارند. عملیات غافل‌گیر کننده طوفان الاقصی در ‏هفتم اکتبر ۲۰۲۳ یکی از همان نقاط عطف تاریخی در جریان رقابت ‏ژئواستراتژیک میان آمریکا، چین و روسیه در منطقه شرق مدیترانه ‏است.  این رخداد مهم بر روی مناسبات قدرت منطقه‌ای نیز تأثیر ‏گذاشته و سبب افزایش وزن محور مقاومت در برابر بلوک محافظه‌کار ‏سنی، محور ترکیه- قطر و رژیم صهیونیستی شده است. در دوران ‏جدید قدرت‌های فرامنطقه‌ای برای افزایش نفوذ، دسترسی به منابع، ‏عبور امن از شاهراه‌های ارتباطی یا ایجاد بلوک‌های جدید سیاسی ‏چاره‌ای جز هماهنگی با تهران و اعضای شبکه مقاومت ندارند.‏
پافشاری کابینه اضطرار ملی اسرائیل برای آغاز حمله زمینی به غزه ‏سبب شد تا اعضای محور مقاومت براساس راهبرد «وحدت میدان‌ها» ‏حمله هدفمند به منافع اسرائیل و متحدان آن را در سه لایه دنبال نمایند. ‏در لایه نخست حماس- جهاد اسلامی در محدوده کرانه باختری و نوار ‏غزه مشغول مبارزه با صهیونیست‌ها بودند. در لایه دوم حزب الله و ‏انصارالله درگیری محدودی در جبهه شمالی، جبهه جنوبی و شمال ‏اقیانوس هند را برگزیدند و در نهایت گروه‌های مقاومت مستقر در ‏عراق- سوریه قریب به ۲۰۰ حمله به پایگاه‌های سنتکام در حوزه ‏شرق عربی ترتیب دادند. اتخاذ موضع تهاجمی از سوی محور مقاومت ‏سبب ترسیم خطوط قرمز جدید میان ایران- آمریکا شد و در عین حال ‏دست برتر مقاومت را در تحولات میدانی به اثبات رساند. به عنوان ‏مثال از اواسط نوامبر ۲۰۲۳ تاکنون ارتش ملی یمن توانسته ۱۲ ‏تجارت دریایی جهان را تحت تاثیر قرار داده و سبب تغیر مسیر بسیاری ‏از شرکت‌های بزرگ کشتی‌رانی به سمت دماغه امیدنیک شود. در ‏واکنش به عملیات مؤثر مقاومت، آمریکا و متحدان آن اقدام به تشکیل ‏ائتلاف دریایی «نگهبانان رفاه» و حمله مستقیم نظامی به اهداف ‏راهبردی در یمن را در دستور کار خود قرار دادند اما تاکنون نتوانستند ‏توان آفندی انصارالله را از بین ببرند.  طی شش ماه اخیر بنیامین ‏نتانیاهو نخست وزیر افسانه‌ای حزب لیکود برای نجات از «مرگ ‏سیاسی» حمله بی امان به مناطق مختلف غزه را در دستور کار قرار ‏داده است. براساس آمار منتشر شده از سوی منابع عبری، ارتش رژیم ‏تا ژانویه ۲۰۲۴ قریب به ۳۰ هزار هدف را در غزه مورد حمله قرار ‏داده است که موجب تخریب یا آسیب دیدن بخش قابل توجهی از ‏خانه‌های مستقر در باریکه غزه شده است. کارشناسان معتقدند «بی ‏بی» و متحدان وی در دولت قصد دارند به قیمت بقا در قدرت عملیات ‏نظامی در جنوب باریکه غزه (شهر رفح) را ادامه داده و به بخشی از ‏اهداف اعلام شده دست یابند. حتی این امکان وجود دارد که ارتش ‏اسرائیل به بهانه بازگشت آرامش به سرزمین‌های شمالی عملیات نظامی ‏علیه حزب الله را آغاز کند. با گذشت بیش از ۱۵۰ روز از جنگ غزه ‏هنوز اسرائیل موفق نشده تا یحیی سنوار و محمد ضیف را پیدا کند یا ‏آنکه ضربه جدی به شبکه تونل‌های حماس وارد کنند. تداوم این روند ‏به معنای آن است که رژیم صهیونیستی وارد باتلاقی عمیق شده است ‏که در کوتاه مدت امکان خروج از آن و احیای موازنه در برابر ‏مقاومت را ندارد.‏
پیش از طوفان الاقصی کشورهای خاورمیانه عربی تصویری افسانه‌ای ‏در خصوص توان نظامی- امنیتی رژیم صهیونیستی در نظام ادراکی ‏خود داشته و معتقد بودند که عادی‌سازی روابط با تل‌آویو می‌تواند ‏سطح بازدارندگی کشورهای نام برده در برابر محور مقاومت افزایش ‏دهد. با فرو ریختن هیمنه نهادهای نظامی- امنیتی رژیم حال به نظر ‏می‌رسد اعضای بلوک محافظه‌کار سنی به مانند گذشته «کالا امنیت» را ‏در سرزمین‌های اشغالی یا سازوکارهای تحمیلی مانند نشست امنیتی ‏‏«النقب» دنبال نمایند. در نظم جدید اعضای شبکه مقاومت این امکان ‏را دارند تا در شرق عربی، حوزه شامات و شمال اقیانوس هند منافع ‏قدرت‌های غربی و رژیم صهیونیستی را هدف قرار دهند. به عبارت ‏دیگر در نظم جدید منطقه غرب آسیا، جمهوری اسلامی ایران دست ‏برتر را نسبت به اسرائیل داشته و قدرت‌های بزرگ دیگر نمی‌توانند ‏بدون جلب نظر تهران پیشبرد پروژه‌های اقتصادی- امنیتی شان را دنبال ‏نمایند.‏
و از طرف دیگر طرح خاورمیانه جدید آمریکا تلاش برای تغییر ‏جغرافیای این منطقه بود. در جغرافیای مدنظر آمریکایی‌ها، تجزیه ‏برخی از کشورهای منطقه و تبدیل آنها به کشورهای کوچک، اولویت و ‏هدف نخست بود. کشورهایی نظیر عراق و سوریه در اولویت بودند. ‏اساساً تشکیل کشورهای کوچک تجربه موفقی در راستای منافع غرب ‏و رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا است. کشورهای کوچک ‏عضو شورای همکاری خلیج فارس از جمله این تجربه موفق هستند ‏که ضمن اینکه میزبان پایگاه‌های نظامی آمریکا هستند به سمت ‏عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی نیز گام بر می‌داند. الگوهای ‏رفتاری این کشورها در قبال جنگ اخیر غزه نیز مطلوب آمریکا و ‏رژیم صهیونیستی است.‏
بنابراین، خاورمیانه جدید از دید آمریکا منطقه‌ای است که کشورهای ‏بزرگ، تجزیه شده و دولت‌سازی نیز همسو با سیاست‌های غرب شکل ‏بگیرد. برونداد اصلی این طرح، تضعیف محور مقاومت و تقویت ‏مواضع آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا بود. با این ‏حال، نه تنها این طرح آمریکایی با شکست مواجه شد بلکه منطقه ‏غرب آسیا روند معکوسی را طی کرده است. رهبر معظم انقلاب در این ‏خصوص عنوان کردند: «آن چیزی که آمریکایی‌ها اسمش را گذاشته ‏بودند خاورمیانه‌ی جدید، ۱۸۰ درجه با این چیزی که امروز هست ‏تفاوت دارد. آنها خواستند حزب‌الله را نابود کنند؛ بعد از جنگ ‏سی‌وسه‌روزه، حزب‌الله بسیار بیش از قبل قوی‌تر شد.‏
آنها می‌خواستند عراق را یکجا ببلعند و نتوانستند، نشد. آنها ‏می‌خواستند سوریه را قبضه کنند، عوامل نیابتی خودشان را به اسم ‏‏«داعش» و «جبهةالنّصرة» و از این حرف‌ها انداختند به جان دولت ‏سوریه، حدود ده سال هم مدام تزریق کردند، پشتیبانی کردند، پول ‏دادند، امکانات دادند، نشد. ناکام شدند؛ [در تحقّق خاورمیانه‌ی جدیدی ‏که آنها می‌خواستند درست کنند، به کلّی ناکام شدند.»‏
هدف اصلی طرح خاورمیانه بزرگ، سلطه آمریکا بر این منطقه بود، ‏اما اکنون شاهد تضعیف موقعیت آمریکا در این منطقه و شاهد ‏آمریکازدایی به تعبیر رهبر معظم انقلاب هستیم. مقام معظم رهبری در ‏توصیف آمریکازدایی این گونه بیان کردند: «آمریکازدایی یعنی چه؟ ‏یعنی نفی سلطه‌ی آمریکا بر منطقه. معنایش قطع رابطه‌ی سیاسی با ‏آمریکا نیست؛ نه اینکه حالا ما توقّع داشته باشیم یا تصوّر کنیم که ‏دولتهای منطقه [با آمریکا قطع رابطه‌ی سیاسی کنند؛ نه، رابطه‌ی ‏سیاسی و اقتصادی با همه دارند، با آمریکا هم دارند، داشته باشند؛ امّا ‏دیگر سلطه‌ی آمریکا روزبه‌روز رو به ضعف است…» نشانه‌های ‏متعددی نیز در این زمینه وجود دارد. سیاست‌های آمریکا در قبال ‏سوریه با شکست مواجه شد و نظام حاکم بر دمشق نه تنها سقوط نکرد ‏بلکه کشورهای متخاصم نیز روابط خود را با سوریه احیا کردند. رقبای ‏آمریکا یعنی روسیه و جمهوری اسلامی ایران در تحولات سوریه دست ‏برتر را دارند.‏
روابط آمریکا با برخی از کشورهای عربی منطقه نیز مانند گذشته ‏نیست و این کشورها اعتماد خود را به آمریکا از دست داده و به سمت ‏قدرت‌های دیگر به خصوص چین متمایل شده‌اند که عربستان سعودی ‏از مهم‌ترین کشورها است.‏
خاورمیانه جدید از دید رهبر معظم انقلاب، شکل‌گیری دوگانه مقاومت و ‏تسلیم در منطقه است. دست کم در یک قرن اخیر، راهبرد اصلی ‏قدرت‌های غربی در قبال منطقه غرب آسیا، ممانعت از وحدت جهان ‏اسلام از طریق شکل‌گیری دوگانه‌هایی بود که همسو با منافع این ‏قدرت‌ها باشد. بنابراین، عرب و غیر عرب، شیعه و سنی و … مطرح ‏شد. این دوگانه‌ها به صورت هوشمندانه و از درون ساخت این منطقه ‏طراحی و تقویت شد.‏
بدون شک، طوفان الاقصی یکی از مهم‌ترین رخدادهای منطقه غرب ‏آسیا است، رخدادی که می‌تواند نظم‌ساز و دگرگون‌کننده باشد. یکی از ‏این دگرگونی‌ها در حوزه مساله فلسطین است. آمریکا با معامله قرن و ‏عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی درصدد بود ‏مساله فلسطین را به مسأله‌ای حاشیه‌ای برای منطقه غرب آسیا و برای ‏کشورهای اسلامی تبدیل کند.‏

طوفان الاقصی، شکست این سیاست را در پی داشت و مساله فلسطین ‏نه تنها در منطقه غرب آسیا بلکه حتی به موضوع نخست در جهان ‏تبدیل شد. افکار عمومی جهان از زمانی که طوفان الاقصی در ۷ اکتبر ‏آغاز شد در جهت حمایت از فلسطین و انزجار از رژیم اشغال‌گر قدس ‏بسیج شده است. در همین حال، طوفان الاقصی نشان داد که فلسطینی‌ها ‏خود برای سرنوشت‌شان تصمیم می‌گیرند و اجازه نمی‌دهند طرح‌های ‏تحمیلی نظیر معامله قرن سرنوشت آنها را تعیین کند.‏

در واقع، از دید رهبر معظم انقلاب، پس از آمریکازدایی و شکل‌گیری ‏دوگانه مقاومت / تسلیم، «حلّ مساله فلسطین هم یکی از خصوصیّاتی ‏است که این غرب آسیای جدید ان‌شاء‌الله به خود خواهد دید.» حل این ‏مساله نیز از دید مقام معظم رهبری تنها یک راه دارد و آن هم «طرح ‏همه‌پرسی از فلسطینی‌ها» است، راهکاری که راهبرد اصلی جمهوری ‏اسلامی ایران درباره مساله فلسطین نیز است.‏
تحولات منطقه غرب آسیا به خصوص طوفان الاقصی گویای این است ‏که طرح خاورمیانه بزرگ مد نظر آمریکایی‌ها روند معکوسی را طی ‏کرده و امروز این منطقه با شاخصه‌هایی نظیر آمریکازدایی و تقویت ‏محور مقاومت شناخته می‌شود. طوفان الاقصی شکست طرح‌های ‏آمریکایی از جمله معامله قرن و عادی‌سازی روابط را هم در پی داشته ‏است. به همین دلیل است که همزمان با حضور آنتونی بلینکن، وزیر ‏خارجه آمریکا در اراضی اشغالی، رژیم صهیونیستی جنگ علیه غزه ‏را از سر گرفته است.‏
پس از عملیات طوفان الاقصی ، رژیم صهیونیستی اسرائیل برای دفاع ‏از آبرو و اقتدار پوشالی خود دست به جنایت های مختلفی زد و در این ‏جنایت از هیچ وحشی گری و خونریزیی مضابقه ننمود . این جنایات به ‏حدی بود که حتی مجامع بین المللی که تاکنون در برابر اشغالگری و ‏کشتار اسرائیل سکوت کرده بودند مجبور به واکنش شدند. هرچند که ‏این موضوع گیری ها چندان تاثیرگذار و بازدارنده نیست چراکه امریکا ‏و کشورهای اروپایی حامی اسرائیل تمام قد در کنار این اقدامات ‏وحشیانه هستند و از این جنایات حمایت می کنند. ‏

پاسخی بگذارید