تاریخ : 1397/12/15 12:43
شناسه : 205934



شهادت شروعی بی پایان برای جاودانگی است ، برگ سبزیست که قبای سرخ بر تن کرده و عاشقان الهی را در قلب خود پایدار نگه می دارد و نسیم صبح، پیکیست تا رهروان را فراخواند و از اقصی نقاط این زمین پهناور گردهم آورد. که یکباره نسیمی از باب لطف و صفا به خانه فلاح وزید و او را از رستگاران قرار داد.

رزمندگان و نسل شهدای انقلابی ما سرشار خاطره هستند. ازین رو برای پاسداشت بزرگترین پیروزی آنان بر استبداد به پای صحبت خانمان اقدس و معصومه خواهران شهید بختیاری نشستیم، تا بتوانیم برگی از دفتر زندگی کوتاه اورا در حکایت های بلند از حماسه به نگارش درآوریم.

- می خواهیم کمی از فرصت استفاده کنیم برای شناخت نسل جوان امروز نسبت به قهرمانان واقعی این نهضت بزرگ تاریخی بهره ببریم. به این خاطر می خواهیم، شما تصویری از شخصیت برادر گرامی تان را برای مخاطبان ارائه کنید‌؛  

"معصومه خواهر دوم "برایمان می گوید :محمود نماد یک دلسوز واقعی انقل باب در شهرری است، خلاصه کنم او فراتر از هر نوع توصیفی هست، چنانچه هم در میان همسایگان و فامیل به عنوان جوانی با اخلاق شناخته شده بود من خودم شخصا بیش از هر چیز تحت تاثیر چهره آرام و صبور همراه با شادابی خاص او بودم. 

او همواره همگام و همدرد با مسائل اجتماعی زندگی را سپری می کرد و در کمک رسانی به آنان کوشا بود، چنانچه قبل از رفتن و شرکت در مبارزه به دوستش تمامی حساب و کتابش را سپرده بود و ضمن آن گفته بود که اگر به شهادت رسیدم تمامی امور حلالشان باشد.

- از فعالیت سیاسی و انقلابی ایشان کمی بگویید و اینکه آیا خانواده نیز همراه این شهید بودند؟ 

خواهردوم می گوید: بواسطه آنکه ما از یک خانواده مذهبی 5 نفره تشکیل شده ایم که به ترتیب منو خواهرم از محمود بزرگتر بودیم؛ همراه با هم وارد مسائل سیاسی می شدیم. 


ولی به یاد دارم  بیش از همه پدرم نگران وضعیت محمود بود و همواره او را از خطر درگیری با عوامل حکومت هشدار میداد. اما او با همان شور و عقیده دست پدر را می بوسید و با انرژی بیشتر فعالیتش ادامه می داد و وقتی پدرم شاهد این پشتکار، اطمینان و اعتماد بنفس او می شد، جز افتخار دیدگاه دیگری نداشت. 

اقدس خواهر اول برایمان می گوید : البته فعالیت ها را زیاد شرح نمی داد چون شبی با لباس خونین از درگیری جابجایی مجسمه شاه در  چهارراه آرامگاه( میدان هادی ساعی کنونی در ری) جان سالم بدر برده بود ولی چون حساسیت پدر را می دانست با هماهنگی ما خواهران با ذوق خاصی طوریکه وی متوجه نشود از دیوار وارد خانه شد. 


- شهادت شان به چه صورت رقم خورد؟ 

خواهر اول با چشمانی اشکبار برایمان شرح می دهد: توطئه در كردستان بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب اسلامي شروع شد. دلايلي كه موجب شد كردستان اين‌چنين به صحنه فعاليت «ضد‌انقلاب» تبديل شود بافت اجتماعي، وجود فئوداليزم، ناسيوناليسم كردي، فقر فرهنگي و اقتصادي، اختلافات مذهبي و تفرقه‌اندازي بين تشيع و تسنن و اقليمي مناسب براي فعاليت‌هاي خرابكارانه و جنگ‌هاي چريكي و ... بود.

در همان زمان برادرم که دردانه خانه بود و تنها یک ماه به جشن ازدواجش مانده بود همراه با ارتش، داوطلبانه همگام با چمران شد. 

حتی شهید چمران به وی تاکید می کردند که شما تک پسر خانواده هستید و از او عدم همراهی را خواستار شد؛ این در حالی بود که پدرم در بیماری سختی به سر می‌برد ولی چون ما از خانواده ای هستیم که همواره در کنارهم قرار می گیریم، محمود به پدر می گوید :بهره هر کس در آخرت همان سعی و کوشش خود اوست؛خداوند به هر فردی، در برابر اعمالش جزای کامل می دهد‌؛ در همان حال پدر به اراده او افتخار می کند و راضی از رفتن می شود. 

اکنون 40 سال از 12 دی ماه سال  58 و عملیات سردشت در کردستان می گذرد ولی باز ما رفتنش را باور نداریم و حتی اگر با چشمان باز بر سر مزار او در قطعه چمران حاضر می شویم اما هنوز آن عشق برادر از دل ما جاودان است. 


انتهای پیام/آتنا تکیه 
منتشر شده در روزنامه شاخه سبز

پاسخی بگذارید