در گفت‌وگو با معاون سیاسی هوافضای سپاه عنوان شد؛
تاریخ : 1398/07/6 09:05
شناسه : 209429

با وجود گذشت حدود سه ماه از ماجرای اسقاط پهپاد آمریکایی، هنوز هم فرامتن‌هایی شنیدنی درباره این واقعه وجود دارد. متنی که در ادامه خواهید خواند، گوشه‌ای از این فرامتن‌هاست.

با وجود گذشت حدود سه ماه از ماجرای اسقاط پهپاد آمریکایی، هنوز هم فرامتن‌هایی شنیدنی درباره این واقعه وجود دارد. متنی که در ادامه خواهید خواند، گوشه‌ای از این فرامتن‌هاست که برای نخستین‌بار در گفتگو با مرآت و از زبان ابوالحسن سلطانی‌زاده، معاون سیاسی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بیان شده‌اند. پرسش ساده ما از آقای سلطانی‌زاده این بود که درباره آن شب چه ناگفته‌هایی دارید؟

«من از ابعاد فنی اتفاقی که در شب سی‌ام خردادماه رخ داد، می‌گذرم و می‌خواهم به حال و هوای معنوی این شب بپردازم. حادثه‌ی بسیار مبارک سی‌ام خرداد 98، یعنی انهدام پهپاد MQ4C آمریکایی، توسط سامانه پدافندی سوم خرداد در ساعت 4:05 بامداد رخ داد. پیش از آن، در ساعت 00:05 بامداد یک پهپاد فوق‌پیشرفته جاسوسی آمریکایی، از پایگاه الظفره امارات پرواز می‌کند، به سمت تنگه هرمز می‌آید و خود را به سواحل شرقی تنگه می‌رساند و در مسیر بازگشت به پایگاه، متعرض فضای سرزمینی و ساحلی ما می‌شود.

این پهپاد البته از قبل رصد شده بود. ما از چند روز قبل، پهپادهایی که در منطقه تردد می‌کردند را تحت رصد داشتیم و این احتمال را می‌دادیم که امریکا به دلیل شرایط آن زمان، دست به تعرضاتی بزند. آن شب، آن‌ها سیستم رهگیری آن پهپاد را خاموش کرده بودند. با این وجود بچه‌های پدافند هوافضای سپاه، موفق شدند پس از شلیک تیر اخطار و نیز پس از ارسال پیام‌های رادیویی، پهپاد را ساقط کنند. وقوع این امر مبارک، مرهون عوامل مادی و معنوی و عوامل انسانی و غیرانسانی-تجهیزاتی پرشماری بوده است.

من در این مجال به گوشه‌هایی از حال و هوای معنوی و اعتقادی آن شب اشاره می‌کنم. آن شب بچه‌ها سه‌بار به قرآن کریم مراجعه کردند و سه‌بار توصیه به صبر شد با این مفهوم که اگر صبر کنید خداوند رزق بهتری را نصیب شما می‌کند. این صبر راهبردی ادامه یافت تا این که در لحظه خاصی، بهترین اتفاق افتاد. در پرانتز بگویم که همان‌شب با فاصله کمی پیش از اسقاط پهپاد، یک هواپیمای سرنشین‌دار 35 نفره و جاسوسی نیز در منطقه به پرواز درآمده بود.

 پیش از شکار این پهپاد، ما امکان این که پهپادهای کوچک یا نه‌چندان پیشرفته را شکار کنیم داشتیم؛ به تعبیری ما می‌توانستیم ماهی شکار کنیم اما با صبر راهبردی یک شاه‌ماهی در تور ما افتاد!

نکته دیگر آن که، آن شب بچه‌ها حدیث شریف کساء و زیارت عاشورا خواندند. فرمانده محترم میدان برای من نقل می‌کرد که وقتی من به مجموعه وارد شدم، دیدم صورت‌های بچه‌ها از اشک خیس است. مناجات داشتند و گریه می‌کردند و از خدای متعال می‌خواستند که آن‌ها را در این حرکت پیروز کند و حرکتشان باعث افتخار نظام اسلامی شود. آن شب، واقعا شبِ عملیات بود و آن شلیک مصداق «و ما رمیت اذ رمیت»

سردار حاجی‌زاده به من فرمودند که بگویید که آن شب، دست نصرت الهی ظاهر شد. ما تیر را شلیک کردیم اما خدای متعال آن را به هدف رساند. همانطور که خدای متعال یک‌بار در سوم خرداد 61، خرمشهر را آزاد کرد، بار دیگر این خداوند بود که ما را یاری کرد و به واسطه سامانه‌ای به نام سوم‌خرداد برای ما اقتدار ایجاد کرد.

مسأله سوم، مربوط به توسل به روح مطهر شهید لطفی نیاسر است. شهید لطفی نیاسر از شهدای مدافع حرم است که سال گذشته توسط رژیم صهیونیستی در پایگاه T4 به شهادت می‌رسد. شب اسقاط پهپاد، مادر این شهید او را در خواب با لباس نظامی می‌بیند و از او سوال می‌کند:«مادر! دوباره به سوریه و عراق می‌روی؟» شهید پاسخ می‌دهد:«نه مادر! این‌بار به سوریه نمی‌روم. این‌بار صحنه نبرد سوریه نیست، خلیج‌فارس است. به جنوب می‌رویم.»

ما معتقدیم روح شهدا در آن شب یاری‌گر بوده‌اند. عوامل مادی نیز در افتخار اسقاط پهپاد نقش داشت اما بالاتر از این مسائل، عوامل معنوی، نقش کلیدی در این واقعه داشت.»

پاسخی بگذارید