هدی سادات چاوشی: از بلوارعماریاسر درحال گذر هستی... همان ابتدایش و 45 متری را میگویم نه 55 و75 متریاش...!!!
از دور نخلهای بلندی را میبینی.. یاد جنوبِ کشور و یا کشورهایی دیگر میافتی... به نحوی میخواهی بادستت آنرا لمس و طبیعت را احساس کنی!... "نخل که نماد مقاومت و استقامت است».
باورش سخت است اما بجای تکهها و پوستۀ چوبی نخل، متوجه پلاستیک و آهن میشوی!.. (نه اشتباه نکنید... این نخلِ آهنی، نخلِ طلای کن نیست)!.
چرا که تکههای پلاستیکی که بخاطر گرمای هوا و آفتاب، دچارِ فساد شده به دستت میچسبد و آهن و بوی آهنِ در فضا منتشر شده نیز آزارت میدهد! نه این حتی یک درخت با زیباییها و جذابیتهای طبیعی نیز نمیباشد، هرچند اینجا آپارتمان نیز نیست که درختچههای پلاستیکی بگذاریم! و اینجا خیابان است که با توجه به اکوسیستم موجود در محیط زیست میتوان فهمید که فضای شهر احتیاج به جذابیتهای بصری و طبیعی دارد.
و همه میدانیم که در قسمت زیرین این خیابان، تونل وجود دارد و نمیتوان درخت کاشت اما به جای این درختان پلاستیکی، حداقل که میتوان گلدانهای سیمانی با گلهای همیشه سبز و درختچههای سرو گذاشت و کاشت!..
شاید باورتان نشود اما باید کمی صبر کنید تا بعدا برایتان بگویم، اما تعدادی و من میگوییم: از سنگهای موجود در اطراف بلوارمرجعیت که با خاک قاطی و تبدیل به کود و مصرف خانههای من و ما در این بلوار میخواهد بشود بنویسم و حتی کمی بدبینانه نگاه کنم و این مکافات را با دقت نگاه کنم و با ذوق و شوق آنرا تعریف و صورت وضعیت کنم؛ و سنگهای اطراف بلوار مرجعیت که بسیار زیبا و رگه رگه است.
حتی در مورد 70هزار گلدانِ گلمحمدی_ بعنوان گونه گیاهی مثمر که همیشۀ سال برگ ندارد ولی قرار است بجای برگهای تِرِوِن که از آن بعنوان شمشاد یاد میشود ولی شمشاد نیست و حتی یوکاهایی که تازه کاشته شدهاند اما گاهی توسط برخی....، بنویسم.
انتهای پیام /