هیرمند فقط یک رود نیست، هیرمند حیات کویر است. هیرمند از افغانستان سرچشمه میگیرد، در آنجا جاری میشود و سرانجام به هامون سیستان میریزد. هیرمند سرچشمه حیات سیستان است، چه بخش افغانستانی سیستان و چه بخش ایرانی آن و این میتواند حلقه وصلی باشد بین این دو کشور؛ولی دریغ که مناسبات سیاسی بین دولتها و نقشآفرینی شیطنتبار بیگانگان و حکومتهای وابسته به آنان در تعیین مرزها هنگام تقسیم سیستان بین دو کشور، آب هیرمند را به گرهی حلنشده میان دو کشور بدل کرده است. آنچه به این گره افزوده ، خشکسالهای پیدر پی و طولانی بوده که نگذاشته است بهرهمندی مردم دو کشور از این رود، به حد کفایت برسد.
یکی از تصوراتی که گاهی در افغانستان وجود
دارد، این است که چون هیرمند از این کشورسرچشمه میگیرد، آب آن متعلق به همان کشور
است و هر میزان آبی که از کشور خارج میشود در واقع حقی است که از مردم افغانستان ضایع
شده است. این تصور درست نیست، چون از آب رودخانهها، همه کسانی که در طول مسیر از آن
بهره میبرند، حق دارند، چه آنان که در مبدأ هستند و چه آنان که در مصب هستند. میزان
بهرهمندی از این آب را البته کارشناسان حوزه آب و نیز حقوقدانان عرصه سیاست بینالملل
تعیین میکنند.
اما درپس ماجرای هیرمند چیست؟ ماجرایی که
می رود که به تنش بین دو کشور همسایه تبدیل شود. محرومیت سیستانوبلوچستان از آب هیرمند
هم محصول پهلوی اول و دوم است. رضاخان به نیابت از انگلیسها در توافقی با افغانستان،
ترکیه و عراق برای حفظ منافع انگلیسیها امتیازاتی به این سه کشور داد. یکی از این
امتیازات در مورد افغانستان چشمپوشی درباره بخشی از سرزمین ایران بود. توافقنامه
سعدآباد، در بهمن۱۳۱۷ قرارداد تقسیم آب هیرمند بین تهران و کابل بود که در ۱۶ماده منعقد
شد. بر این اساس ایران از حاکمیت بر «دشت ناامید» بهمساحت ۳۰۰۰ کیلومتر صرفنظر کرد
و عملا سرچشمه هیرمند از دسترس ایران خارج شد. سرچشمه مصیبت امروز خشکسالی سیستانوبلوچستان
به واگذار کردن بخشی از خاک ایران به «دیگری» است که سرچشمه هیرمند بخشی از آن بود،
کاری که پهلوی دوم هم بعدها یکبار در سال۵۱ تقسیمبندی آب هیرمند و یکبار در مورد
بخشهای دیگری از سیستانوبلوچستان در سال ۱۳۵۶ با این بهانه که «سیستانوبلوچستان
ارزش اقتصادی برای ما ندارد!» (رجوع کنید به یادداشتهای علم، ج۶، ص۴۷۷ و ۴۷۸) اتفاق
افتاد؛ همچون کاری که محمدرضا پهلوی در خصوص بحرین کرد! بخشهایی از جغرافیای ایران
در دورانهای مختلف سلطنتی از دست رفته است اما پهلویها آنها بدون ذرهای دفاع از
تمامیت ارضی ایران، خاک ایران را میبخشیدند. واما سیستان نگینی در جغرافیا، تاریخ و اسطورههای ماست
و برای همه مردم دو کشور باید عزیز باشد. خیلی باید مراقب بود که هیاهوهای رسانهای
میان دو ملت فاصله نیندازد. به نظر می رسد
در این وضع موضوعی که بسیار مهم است، ابتدا پیشبرد جریان به شکل کارشناسی و
معقول آن است و دیگری،تبیین درست موضوع در رسانهها. امیدواریم که بحران خشکسالی، کمترین
عارضهاش را برای دو کشور بگذارد.
کد: 101