سفری در قلمرو امید
گروه: سایر / یادداشت
تاریخ : 1404/08/20 10:06
شناسه : 412078

انسان ضمیرآگاه، مسافری است که قایق وجودش را بر اقیانوس ‏بی‌کران زندگی به پیش می‌راند. در این سفر، بادبانِ شکوهمند امید، ‏جهت حرکت را تعیین می‌کند و باورمندی و یقین او، آن‌را به‌سوی ‏مقصدی روشن به حرکت درمی‌آورد.‏
این امید، ریشه در شناختی ژرف دارد. مؤمن با نگاهی به عظمت ‏بی‌پایان پروردگار و رحمت گسترده‌اش، می‌داند که هیچ مسافری در این ‏اقیانوس، تنها رها نشده است. این آگاهی، موتور حرکت اوست.‏

سکان این قایق را "محبت" و "شکرگزاری" در دست دارد. وقتی ‏مسافر به نعمت‌های بی‌شماری که دریافت کرده می‌اندیشد، شوقی در ‏وجودش زبانه می‌کشد که بر هر خستگی چیره می‌شود.‏
خطری که در کمین است، تبدیل‌شدن این امید به "تصوری ساده‌لوحانه" ‏است. امید واقعی، مسافر را به حرکت وامی‌دارد، نه به خیال‌بافی. ‏همانطور که گذشتگان اشاره می‌کنند و می‌گویند که؛ امیدوار باش و در ‏انتظار نشین، که انتظار بی‌حرکت، خیالی بیش نیست.‏
و اما مسافران کارکشته به مقامی می‌رسند که امید در وجودشان به ‏یقین تبدیل شده است. اینان اشخاصی هستند که آیه "لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ ‏لا هُمْ يَحْزَنُونَ" و زیستن در سایه‌سار رحمت الهی در حقشان محقق ‏شده است.‏
زیستن آگاهانه، هنرِ "حرکت در سایه امید" است. امیدی که ریشه در ‏شناخت دارد، به حرکت می‌انگیزد، بر محبت استوار است و نهایتاً به ‏آرامش می‌رسد.‏

پاسخی بگذارید