گروه: سایر / یادداشت
تاریخ : 1404/08/24 10:08
شناسه : 412098
سید جواد حسینی

در روستای ما، دستگرد، کشاورزان مَثلی داشتند که می‌گفتند:‏
‏«در کنار چهار تا گندم، یک تَلخِه هم آب می‌خوره.»‏
تَلخِه، همان علف هرز تلخ‌مزه‌ای است که در گندم‌زار می‌روید؛ آن‌قدر ‏تلخ که اگر دست با آن تماس پیدا کند، مزه تلخی‌اش ساعت‌ها باقی ‏می‌ماند. با این حال، همان تلخه نیز در کنار گندم‌ها سیراب می‌شود.‏
گاهی با خود می‌گویم شاید ما آدم‌ها همان تلخه‌های گندم‌زار آفرینش ‏باشیم؛ پر از نقص، خطا و کاستی. امّا در کنار بندگان پاک و خوب خدا ‏زندگی می‌کنیم و از همان رحمتی که بر آنان نازل می‌شود، بی‌آنکه ‏لیاقت کاملش را داشته باشیم، بهره می‌بریم.‏
خشکسالی این روزها دامان بسیاری از نقاط کشور ما و برخی ‏کشورهای دیگر را گرفته است. زمین تشنه است و چشم‌ها به آسمان ‏دوخته شده. در بسیاری از مناطق، مردم برای طلب باران نماز ‏خوانده‌اند و با دل‌هایی آکنده از امید، رحمت الهی را می‌طلبند.‏
در این روزهای کم‌بارانی، از پدرم ـ که سال‌های عمرش را در ‏کشاورزی و در کنار خاک و مزرعه گذرانده ـ پرسیدم:«چرا باران کم ‏شده است؟»‏
پدر گفت:‏
‏«شاید اَعمال خودمان باعث شده برکت کم شود.»‏
ما که از اعمال خویش ناامیدیم ولی دل به رحمت بی‌پایان خدا بسته‌ایم.‏
پس خدایا، ما را نیز در کنار خوبانت فراموش مکن! ‏
بارانت را بر زمین‌های تشنه، بر گندم‌زارهای امید، و حتی بر تلخه‌های ‏آلوده به خطا ببار؛
که رحمتت بی‌دریغ است و آسمانت از بخشش تهی نمی‌شود.‏

پاسخی بگذارید