زهره نعلبندی
خاورمیانه، زادگاه تمدنها و مهد ادیان، امروز با یک واقعیت تلخ روبهروست که میتواند بقای خود را به چالش بکشد: بحران کمبود آب. این منطقه، که به طور طبیعی خشک و نیمهخشک است، تحت فشار مضاعف تغییرات اقلیمی، رشد جمعیتی سرسامآور و سوءمدیریت منابع آبی قرار دارد. این بحران دیگر صرفا یک مسئله زیستمحیطی نیست؛ بلکه به یک موضوع امنیتی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی تبدیل شده است که آینده منطقه را در معرض خطر جدی قرار میدهد.
بحران آب در خاورمیانه بر سه ستون اصلی استوار است که هر یک به دیگری دامن میزند نخست فشار اقلیمی و کاهش منابع تجدیدپذیر است که افزایش دما، تبخیر شدید، و تغییر الگوهای بارش، میزان آب قابل دسترس در منابع زیرزمینی و رودخانههای تاریخی مانند دجله و فرات را به شدت کاهش داده است. این امر، کشاورزی سنتی و اتکای دیرینه جوامع به این منابع را غیرممکن میسازد.
دوم سوءمدیریت و هدررفت است که در بسیاری از نقاط، زیرساختهای انتقال آب قدیمی و ناکارآمد هستند و بخش عظیمی از آب از طریق نشتیها هدر میرود. کشاورزی ناکارآمد که عمدتا از روشهای غرقابی استفاده میکند، بزرگترین مصرفکننده آب است و سهم قابل توجهی از منابع را بدون بازدهی کافی به خود اختصاص میدهد.
همچنین تقسیم منابع آبی بین کشورهایی که حوضههای آبریز مشترک دارند، همواره به یک مسئله تنشزا تبدیل شده است. سدسازیها، انحراف مسیر رودخانهها و تأخیر در اجرای توافقنامههای بینالمللی، نشان میدهد که در بسیاری موارد، آب به جای یک منبع مشترک برای توسعه، به یک اهرم فشار سیاسی تبدیل شده است.
اگرچه چشمانداز کنونی تیرهوتار است، اما خاورمیانه ظرفیت عظیمی برای نوآوری و تغییر مسیر دارد. گذار از “فاجعه اجتنابناپذیر” به “سیاستگذاری موفق” مستلزم تعهد قاطع در سه حوزه کلیدی انقلاب بهرهوری در کشاورزی، نوآوری در منابع ثانویه و حکمرانی فراملی و دیپلماسی آب است.
اصلاح الگوی کشت ضروری است. باید یارانهها به سمت کشتهای کمآببر و مقاوم به خشکی هدایت شوند.
همچنین تکنولوژی تصفیه و استفاده مجدد از فاضلاب باید به یک هنجار تبدیل شود، نه یک استثناء. علاوه بر این، با توجه به موقعیت جغرافیایی منطقه، سرمایهگذاری در پروژههای شیرینسازی آب دریا با استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر (خورشیدی) باید با سرعت بیشتری دنبال شود تا وابستگی به آب شیرین تاریخی کاهش یابد.
مهمترین گام، تغییر رویکرد از تقابل به همکاری است. نیاز به ایجاد نهادهای منطقهای مستقل با اختیارات اجرایی برای مدیریت مشترک حوضههای آبریز حیاتی است. منافع مشترک در حفظ بقا باید بر اختلافات سیاسی اولویت یابد.
بحران آب در خاورمیانه یک هشدار دیر وقت نیست؛ بلکه یک زنگ خطر است که هر روز با صدای بلندتری به صدا درمیآید. فاجعه زمانی اجتنابناپذیر خواهد بود که دولتها و جوامع، در برابر ضرورت تغییر مقاومت کنند. آینده منطقه نه در تسلیم شدن به سرنوشت، بلکه در جسارت سیاستگذاریهای بلندپروازانه، استفاده از علم و پذیرش مسئولیت مشترک برای مدیریت این اکسیر حیاتبخش نهفته است.



