گروه: سایر / یادداشت
تاریخ : 1404/09/4 11:07
شناسه : 412149
فاطمه مداح نظری - شهرگرایی شتابان و تمرکزبیش از حد جمعیت و ‏فعالیت در شهرهای بزرگ کشورهای جنوب، موجبات تحولات شگرفی ‏در نظام سکونتگاهی پیرامون آنها را باعث شده است. تجارب نظام ‏برنامه ریزی کشور در هفت دهه اخیر حکایتگر آن است که سیاست ‏تمرکزگرایی پیدا و پنهان در تمامی برنامه های توسعه اقتصادی و ‏اجتماعی کشور و به ویژه در ناحیه کلان شهری تهران موجبات آهنگ ‏سریع تحوالت نظام کاربری اراضی را درپی داشته که از جمله ‏پیامدهای آن ازهم گسیختگی مکانی‎ _‎فضایی نظام سکونتگاهی است. ‏اعمال سیاست های تمرکزگرایی در دوره پیش از انقلاب و بعد از آن ‏،تحول نظام کاربری اراضی از پهنه های کشاورزی را به پهنه های ‏نیمه صنعتی، خدماتی، تبدیل سکونتگاه های روستایی به سکونتگاه ‏شهری کوچک و در نهایت ناپایداری توسعه در سکونتگاه های ‏روستایی بوده است. از سوی دیگر، با بروزمحدودیت های دیگر این ‏سیاست در توزیع متوازن جمعیت_فعالیت و ناتوانی عملکردی کلان ‏شهر تهران در ناحیه پیرامونی، شاهد انواع ناهنجاری های کالبدی – ‏فضایی همچون توسعه بی رویه فیزیکی شهر تهران، الحاق شهری، ‏خزش و سکونتگاه های غیررسمی بوده ایم که پایداری نظام ‏سکونتگاهی منطقه کلان شهری تهران را با مخاطرات جدی روبرو ‏ساخته است.‏
سیستم اداری ایران به‌صورت متمرکز اداره می شود که این سیستم ‏باعث به وجود آمدن چالش هایی در اداره کشور به ویژه در حوزه ‏مدیریت شهری بوده است. هرچند که با تشکیل شورای اسلامی شهر و ‏اعطای بعضی از وظایف به شهرداری، حرکتی جدید به سمت ‏تمرکززدایی در شهرها شروع شده، اما به خاطر سیستم پیچیده ساختار ‏مدیریتی و برنامه ریزی کشور، هنوز این امر در زمینه تمرکززدایی ‏توفیقی نداشته و به همین دلیل سیستم مدیریت شهری با چالش های ‏بزرگی همراه است.‏
همچنین این امر چالش-هایی(محتوایی و رویه ای) را در ایران در ‏حوزه مدیریت شهری ایجاد کرده است که رهایی از این چالش ها ‏نیازمند بازساخت نگرش ها و دیدگاه ها و روش های موجود در شیوه ‏مدیریت شهری در ایران می باشد. در مجموع، بر اساس نتایج تحقیق، ‏در ساختار متمرکز اداری – سیاسی ایران، مدیریت و برنامه ریزی به ‏جای تحقق توسعه مانع اصلی توسعه محسوب می شود. لذا تلاش های ‏فراوانی باید انجام گیرد تا زمینه مساعد برای مشارکت همه‌جانبه ‏به ‌منظور تمرکززدایی انجام شود. برای رفع این چالش، تغییر در ‏نگرش به ساختار مدیریت شهری به‌عنوان تقویت حکومت محلی و ‏مشارکت مردمی و مدیریت یکپارچه و تقسیم قدرت از بالا به پایین و ‏تغییر این ساختار به سیستم از پایین به بالا می باشد تا هر سطحی ‏به‌صورت جداگانه با توجه به استعدادها و محدودیت های خود توسعه و ‏برنامه ریزی یابد.‏
مهاجرت های بی رویه و لجام گسیخته از شهرهای کوچک و مناطق ‏محروم به کلانشهرها که عمدتاً به منظور جستن کار و نان انجام می ‏گیرد، تحقیقاً از عوامل بسیار مهم بروز معضلات و بحران های مراکز ‏شهرهای بزرگ بشمار میرود . مهاجرت های بی رویه و لجام گسیخته ‏از شهرهای کوچک و مناطق محروم به کلانشهرها که عمدتاً به منظور ‏جستن کار و نان انجام می گیرد، تحقیقاً از عوامل بسیار مهم بروز ‏معضلات و بحران های مراکز شهرهای بزرگ بشمار میرود‎ .‎
بی شک بحث ازدحام جمعیت و ترافیک کشنده و رواج شغل های کاذب ‏و گسترش ناهنجاری ها از دغدغه های مهم مدیریت های شهری است ‏و اگر تدابیر اساسی برای حل این معضل اندیشیده نشود هر روز دامنه ‏ی آن گسترش خواهد یافت و مانند بختک منافذ تنفسی شهرها را ‏مسدود خواهد کرد‎ .‎
مسلما یکی از علت های بسیار مهمی که در بوجود آمدن این شرایط ‏بحرانی برای کلان شهرها نقش آفرینی و انگیزه سازی می کند، ‏متمرکز شدن امکانات و سرمایه گذاریهای بزرک در این شهرهاست ‏بطوریکه جلوه ها و جذابیت های ایجاد شده در مراکز استان ها هیچ ‏تناسبی با محرومیت ها و عقب ماندگی مناطق پیرامونی نشان نمی دهد ‏و طبیعی است که این عوامل موجبات مهاجرت های روز افزون و ‏گسترده را فراهم می نماید‎ .‎
به نظر می رسد روند هجوم مهاجرت ها باعث در گیرشدن منقعلانه ی ‏مدیریت کلان شهرها برای پاسخگویی به مطالبات و تبعات ناشی از آن ‏چون حاشیه نشینی ، بیکاری ، معضلات فرهنگی و اجتماعی و دیگر ‏پیامدهای تهدید کننده می گردد. بطوریکه گاهاً احساس می شود ظرفیت ‏های مدیریتی تنها صرف تصمیم گیری های مُسکن گونه و غیراصولی ‏ایجابی جهت پاسخ به این شرایط وخیم می شود و آن ها را در دایره ی ‏بسته ی روزمرگی گرفتار می کند‎ !‎
با این وصف اگر بپذیریم که جلوگیری از روند مهاجرت ها ضرورت ‏نجات کلان شهر هاست، آن وقت باید از تمرکزگرایی در این مناطق ‏اجتناب کرده و بخش عمده ی بودجه و اعتبارات استانی و سرمایه ‏گذاری ها ی صنعتی و رفاهی و حتی تفریحی به مناطق پیرامونی و ‏محروم سوق داده شود تاعلاوه بر ایجاد عمران و توسعه در آن ‏مناطق، از انگیزه ی مهاجرت های بی رویه به طرز چشمگیری کاسته ‏شود‎ .‎
اهمیت جلوگیری از افزایش مهاجرت به شهرهای بزرگ به حدی ‏ضرورت دارد که حتی شهرداری ها به عنوان متولی پاسخگویی به ‏تبعات منفی عدیده ی آن باید شرایط قانونی تخصیص و انتقال بخشی از ‏اعتبارات و سرمایه گذاری های خود را از قبیل احداث مراکز تجاری و ‏تفریحی و صنعتی در مناطق پیرامونی پیگیری کنند تا ضمن بهره ‏برداری از منافع آن ، مانع ورود بحران ناشی از مهاجرت ها به داخل ‏این شهرها گردند‎ .‎
با این وصف ملاک قرار دادن صرف شاخص جمعیت و وسعت کلان ‏شهرها برای اختصاص سهم بیشتر بودجه های استانی و به موازات آن ‏سرمایه گذاری های مضاعف برای ایجاد امکانات هر چه زیادتر ، به ‏باز تولید ، تکرار و هرچه عمیق تر شدن همان چرخه ی بحران آفرین ‏منجر خواهد شد و بنا بر این به مصلحت این شهرها نمی تواند باشد . ‏به عبارتی اگر شهرداری ها همان هزینه های سنگین مصروف در ‏برخورد با معضلات و گرفتاری های اجتماعی ناشی از مهاجرت های ‏بی رویه در شهر های بزرگ را برای ایجاد موسسات اشتغال زا و ‏مراکز خداماتی و رفاهی در مناطق پیرامونی صرف بکنند، ثمره ی ‏مطلوب را مانند کاهش در ترافیک ، ازدحام جمعیت ، مشاغل کاذب ، ‏حاشیه نشینی و به تبع آن کم شدن آسیب ها و ناهنجاری ها و بحران ‏های متعدد در شهرهای خود برداشت خواهند کرد . باید از این نکته ‏نیز غافل نشد که ازدحام جمعیت در شهرهای بزرگ که با حاشیه نشینی ‏ها و افزایش ساخت وسازهای غیر اصولی همراه است ، علاوه بر ‏ایجاد معضلات شهری و اجتماعی که شرح آن در سطور بالا ذکرشد، ‏در صورت وقوع حوادث طبیعی که احتمال آن همواره وجود دارد باعث ‏خسارات هنگفت و فاحعه بار انسانی نیز خواهد شد‎ .‎
به نظر می رسد مدیریت های مسوولیت پذیر جامعه باید با تاسی از ‏منطق « حمله به بحران در خاستگاه خود » و درک و شناسایی آسیب ‏ها و تهدیدهای فرا رو با منشا آن در مبادی تولید و پیش از ورود به ‏حوزه های بزرگ اجتماعی برخورد نماید و گرنه هزینه های به مراتب ‏بیشتری کماکان ایجاد و بصورت بغرنج تر تحمیل خواهد شد ‏

پاسخی بگذارید