محمد حسین قربانی زواره - پژوهش در حوزه جنگ شناختی با دشواریهای جدی روبهروست، زیرا بسیاری از عملیاتها ماهیت پنهان، چندلایه و ترکیبی دارند و دادههای آشکار تنها بخش کوچکی از واقعیت را نشان میدهند که بهطور مثال میتوان به جنگ 12 روزه رژیم صهیونیستی علیه کشورمان اشاره داشت. برای گردآوری دادههای معتبر، پژوهشگر ناگزیر است از روشهای میانرشتهای بهره بگیرد: تحلیل شبکههای اجتماعی و دادههای دیجیتال، بررسی روایتهای رسانهای، مطالعه اسناد سیاستی و امنیتی، و استفاده از ابزارهای تحلیل محتوای مبتنی بر هوش مصنوعی از الزامات پژوهش در این زمینه است. ترکیب این روشها میتواند امکان شناسایی الگوهای تکرارشونده، نقاط انتشار اولیه و مسیرهای بازتولید روایتها را فراهم کند. بااینحال، دسترسی به منابع در این حوزه با محدودیتهایی همراه است. در سطح بینالمللی، بسیاری از دادههای مربوط به عملیات شناختی در قالب گزارشهای امنیتی یا نظامی منتشر نمیشوند و تنها بهصورت گزینشی در اختیار پژوهشگران قرار میگیرند. علاوه بر این، دادههای شبکههای اجتماعی به دلیل سیاستهای پلتفرمها و قوانین حفاظت از داده، اغلب ناقص یا محدود هستند. در سطح داخلی نیز، پژوهشگر با محدودیتهای مضاعف مواجه است: از یکسو، دسترسی به دادههای رسمی و دولتی دشوار است و از سوی دیگر، فضای سیاسی و امنیتی میتواند مانع انتشار آزادانه یافتهها شود. بنابراین، پژوهشگر باید به منابع باز (Open Source Intelligence)، همکاریهای علمی بینالمللی، و روشهای غیرمستقیم مانند تحلیل روایتها و مقایسه تطبیقی تکیه کند. درواقع، اعتبار دادهها از یک منبع واحد صورت نمیگیرد، بلکه از همپوشانی و هم سنجی چند منبع مستقل حاصل میشود. این وضعیت نشان میدهد که پژوهش در حوزه جنگ شناختی بیش از هر چیز نیازمند انعطاف "روششناختی، نگاه انتقادی و شبکهای از منابع متنوع" است تا بتواند در برابر محدودیتهای دسترسی، تصویری نزدیکتر به واقعیت ارائه دهد. پژوهش در حوزه جنگ شناختی در ایران هنوز با محدودیتهای جدی روبهروست و این محدودیتها بیش از آنکه علمی باشند، ریشه در ساختار نهادی و سیاسی دارند. دانشگاهها و مراکز علمی اگرچه در قالب همایشها و مقالات به این موضوع پرداختهاند، اما حمایت آنها بیشتر مقطعی و وابسته به پروژههای خاص است تا یک جریان پایدار و میانرشتهای. همین امر باعث شده پژوهشگران مستقل با کمبود دادههای معتبر، دشواری در دسترسی به منابع داخلی و محدودیت در انتشار آزادانه یافتهها و نبود حامی مالی مواجه شوند. در سطح بینالمللی نیز، حساسیتهای سیاسی و محدودیتهای دسترسی به دادههای شبکههای اجتماعی جهانی، امکان بهرهگیری کامل از منابع را کاهش داده است. بنابراین، پژوهشگر ایرانی ناگزیر است به منابع باز، تحلیل روایتهای رسانهای و همکاریهای علمی غیرمستقیم تکیه کند. این وضعیت نشان میدهد که جنگ شناختی صرفاً یک میدان نبرد امنیتی نیست، بلکه یک چالش علمی و فرهنگی است که نیازمند سرمایهگذاری جدی در آموزش، پژوهش میانرشتهای و ایجاد شبکههای علمی مستقل است. اگر نهادهای دانشگاهی بتوانند از نگاه "خاص" فاصله بگیرند و پژوهش در این حوزه را بهعنوان بخشی از مطالعات اجتماعی، روانشناختی و فناورانه بپذیرند، ایران خواهد توانست بهجای واکنشهای مقطعی در زمانهای خاص، یک سپر پایدار شناختی بسازد. در غیر این صورت، پژوهشگران همچنان در حاشیه خواهند ماند و میدان اصلی روایتها در اختیار بازیگران خارجی و رسانههای جهانی قرار خواهد گرفت. این همان نقطهای است که اهمیت حمایت دانشگاهی از پژوهشهای شناختی را به یک ضرورت راهبردی و نه صرفاً یک انتخاب علمی بدل میکند. سیاستگذاری پژوهشی و بودجه گذاری حوزه جنگ شناختی در ایران چند خلأ اساسی وجود دارد. نخست، نبود یک راهبرد ملی یکپارچه باعث شده پژوهشها پراکنده و مقطعی باشند و به سیاست عملی تبدیل نشوند. دوم، تمرکز بیشازحد بر رویکرد خاص موجب شده ابعاد اجتماعی، فرهنگی و فناورانه این پدیده مغفول بماند. سوم، بودجهها غالباً کوتاهمدت و پروژهای هستند و امکان شکلگیری مراکز تخصصی و تربیت پژوهشگران حرفهای فراهم نمیشود. چهارم، محدودیت در دسترسی به دادههای معتبر داخلی و بینالمللی عمق تجربی پژوهشها را کاهش داده و نهایتاً، فقدان حمایت میانرشتهای مانع از آن میشود که روانشناسان، جامعهشناسان، متخصصان علوم داده و سیاستپژوهان در یک چارچوب مشترک با یکدیگر همکاری کنند. بیتردید، این مجموعه خلأها نشان میدهد که بدون سرمایهگذاری پایدار، دسترسی آزادتر به دادهها و نگاه میانرشتهای، پژوهش در حوزه جنگ شناختی قادر نیست به یک سپر واقعی در برابر تهدیدات هیبریدی تبدیل شود.



