زهره نعلبندی
در میان غوغای تغییرات شتابان جهانی، جایی که مرزهای فرهنگی با یک کلیک جابهجا میشوند و هویتها تحت فشار الگوریتمهای جهانی شکل میگیرند، موضوع حجاب بار دیگر به کانون توجه بازگشته است. این واژه که بیش از هر چیز تداعیکننده
یک حکم دینی است، در نگاهی عمیقتر، بستری است برای طرح یک گفتمان بنیادین درباره ارزش زن، استقلال فردی و تعریف کرامت انسانی در دنیای مدرن.
فلسفه حجاب هرگز در سطح پوشش ظاهری متوقف نشده است؛ بلکه یک ساختار دفاعی پیچیده برای حفظ جوهر درونی انسان در برابر هجوم جهانبینیهای سطحی است.
اگر در گذشته، محیطهای اجتماعی محدود بودند و ارزشها به صورت طبیعی منتقل میشدند، امروز جامعه تبدیل به یک بازار آزاد ادراک شده است که در آن، ارزشها با ابزارهای بصری و بازاریابی به سرعت قیمتگذاری و مصرف میشوند. در این بازار، حجاب به عنوان یک مرز عمل میکند؛ مرزی که به فرد این امکان را میدهد که «ارزش» خود را نه از دریچه نگاه مصرفکننده بیرونی، بلکه از منظر تعریف درونی خویش تنظیم کند.
ارزش اساسی حجاب، ایجاد تمایز میان «وجود» و «ظاهر» است. در فرهنگی که بدن زن به طور مداوم تبدیل به ابزار تبلیغ و کالاییسازی شده است، حجاب یک بیانیه قدرتمند است که میگوید: «من، قبل از
آنکه ترکیب بصری برای تماشای دیگران باشم، یک اندیشه، یک اراده و یک انسانیت هستم.» این مفهوم، کرامت را نه به محدودیت، بلکه به انتخاب آگاهانه پیوند میزند.
هنگامی که فرد با اتکا به باورهای خود، این ساختار هویتی را انتخاب میکند، در واقع در برابر موج همگونسازی ایستادگی کرده است.
از منظر جامعهشناسی، حجاب به مثابه یک نماد جمعی عمل میکند. نمادی که پیوند فرد با یک سنت، یک تاریخ و یک شبکه حمایت معنوی را تثبیت میکند. در روزگاری که فردگرایی مفرط منجر به انزوای عاطفی شده، تداوم نمادهای مشترک، ریسمانهای نامرئی هستند که اجتماع را سرپا نگه میدارند. حجاب میتواند این نقش را ایفا کند؛ به شرطی که از یک تکلیف صرف به یک قرارداد هویتی آگاهانه تبدیل شود.
البته، نمیتوان از چالشها چشم پوشید. در عصر شبکههای اجتماعی، فشارهای اجتماعی و فرهنگی برای نادیده گرفتن این نمادها شدیدتر شده است. اینجاست که وظیفه اصحاب رسانه و فرهنگ سنگینتر میشود و باید گفتگو را از سطح «اجبار یا آزادی مطلق» خارج کرد و به سطح «معنا و انتخاب مؤثر» برد. فلسفه حجاب باید به زبانی امروزی ترجمه شود که بتواند در برابر جذابیتهای زودگذر مدرنیته، حرفی عمیقتر برای گفتن داشته باشد.
در نهایت، حجاب نه یک مسئله صرفا زنانه، بلکه یک پروژه ملی و فرهنگی است. چالشی است برای جامعه تا تعیین کند که در مواجهه با جهانی شدن، چه چیزهایی را نگه میدارد و چگونه میتواند اصالت خود را بدون قربانی کردن کرامت انسانی افراد، حفظ کند. سرمایهگذاری بر فهم فلسفه و ارزشهای عمیق این پوشش، میتواند آن را از یک بحث مناقشهبرانگیز به یک سنگ بنای استوار هویت ملی در قرن بیست و یکم تبدیل سازد.



