گروه: سایر / یادداشت
تاریخ : 1404/09/11 15:40
شناسه : 412184
هدی سادات چاوشی

گاهی پیش می‌آید که فردی را در خانه‌ای ساده می‌بینیم، با زندگی‌ای ‏بی‌آلایش، و بی‌درنگ با خود می‌گوییم: "چه آدم وارسته‌ای..". در ‏مقابل، گاهی شخصی را در رفاه و دارای امکانات مالی خوب می‌بینیم، ‏و ناخودآگاه به او برچسب "دنیاطلب" می‌زنیم. اما آیا این قضاوت، ‏عادلانه است؟ آیا برای شما هم گاهی پیش آمده است؟
به نظر می‌رسد که ما اغلب مرتکب یک اشتباه بزرگ می‌شویم؛ ما ‏‏«دنیاداری» را با «محبت به دنیا» یکی می‌دانیم. در حالی که این دو، ‏مانند دو کفه ترازو هستند که یکی از دیگری سنگین‌تر است.‏
اسلام با دنیاداری و برخورداری از نعمت‌های حلال خداوند، مشکلی ‏ندارد. اگر چنین بود، چرا در میان پیامبران خدا، بزرگوارانی مانند ‏حضرت سلیمان بودند که مال و قدرتشان بی‌نظیر بود؟
یا چرا حضرت ابراهیم، گله‌های فراوانی داشت که دامنه‌های کوه‌ها را ‏پر می‌کرد؟
چرا حضرت خدیجه، از ثروتمندان بزرگ سرزمین مکه بود و تمام ‏دارایی خود را در راه اسلام گذاشت؟
پس مشکل، الزاما به «داشتن» نیست. مشکل، «دلبستن» است.‏
اما شاید این پرسش بوجود بیاید که محبت به دنیا یعنی چه؟
محبت به دنیا، یعنی تمام قلب و ذهن ما را دنیا پر کند. یعنی برای به ‏دست آوردن ثروت بیشتر، از اخلاق و ارزش‌ها گذشت کنیم. یعنی شب ‏و روزمان فقط در فکر جمع‌کردن مال باشد و از یاد خدا و کمک به ‏دیگران غافل شویم.‏
قرآن کریم به زیبایی به این نکته اشاره می‌کند و در آیه ۷۷ سوره ‏قصص می‌فرماید: «وَلا تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا: سهم خود را از دنیا ‏فراموش مکن». این آیه به‌روشنی تصریح کننده آن است که بهره‌مند ‏شدن از دنیا، نه تنها بد نیست، بلکه مورد توجه است. اما بلافاصله ‏هشدار می‌دهد که این بهره‌مندی، نباید سبب فراموشی از یاد و اطاعت ‏از خدا و فراموشی نسبت به وظایفمان در برابر دیگران شود.‏
حالا احتمالا این سؤال پیش می‌آید؛ اگر داشتن ثروت بد نیست، پس ‏حکمت تأکید روایات بر خطر «محبت به دنیا» چیست؟
پاسخ به‌نوعی در یک "نظام تربیتی هوشمند" نهفته است. اسلام ‏می‌خواهد انسان‌هایی قوی و تاثیرگذار تربیت کند. از یک طرف، به ما ‏می‌گوید تلاش کن، کار کن و زندگی‌ات را آباد کن. این تلاش، جامعه را ‏به پیش می‌برد. از طرف دیگر، می‌گوید به آنچه داری، دل نبند. اما ‏چرا؟
شاید چون اگر آدمی به دارایی‌اش دلبسته نباشد، مانند شخصی است که ‏کلید گنج را در دست دارد. او به‌راحتی می‌تواند بنا به اوامر خدا و امام ‏حی و در مسیر اطاعت‌پذیری از حق، در راه خدا انفاق کند، و به فقرا ‏کمک کند و در کارهای خیر پیشقدم شود. چنین شخصی هم از ‏نعمت‌های خدا استفاده می‌کند، هم بنده‌ سپاسگزار و دست سخاوتمندی ‏است.‏
اما انسانی که محبت دنیا در دلش ریشه دوانده، مانند پرنده‌ای است که ‏در یک قفس طلایی اسیر شده. او ثروت دارد، اما ثروت به او آزادی ‏نمی‌دهد، بلکه اسیرش می‌کند. از بخشیدن می‌ترسد و همیشه نگران از ‏دست دادن است. مبادا در معرض گزند آسیب باشد.‏
بنابراین معیار، دل است نه ظاهر. و بایستی بار دیگر نگاهمان را ‏اصلاح کنیم. معیار قضاوت ما درباره‌ خود و دیگران، نباید آنچه در ‏دست دارند باشد، بلکه "آنچه در وجود و قلب" دارند است.‏
چه بسیار انسان‌هایی که در نهایت سادگی زندگی می‌کنند، اما قلبشان ‏انباشته از حرص و طمع برای دنیاست. و در مقابل، آنان که مانند ‏پیامبران، در رفاه زندگی کردند، اما وجود و قلبشان پروسعت و ‏پرعظمت‌تر از آن بود که الزاما به این رفاه دنیوی وابسته شود.‏
شاید بتوان گفت که محبت به دنیا، همانند گردنبند طلا نیست که دیده ‏شود؛ محبت به دنیا، بند وجود است که فقط خداوند و امام حی آن‌را ‏می‌بیند. و وظیفه‌ ما این است که این بند را از دل، وجود و قلب ‏بگشاییم، حتا اگر در ناز و نعمت زندگی کنیم. این است هنر زندگی ‏متعالی.‏

پاسخی بگذارید