بهمناسبت سالروز وفات حضرت امالبنین سلاماللهعلیها؛
هدی سادات چاوشی
آدمها در دنیا همیشه بهدنبال حق و حقوق خود بودهاند و در دایره عقل، آن شخصی که بهدنبال حق خود برود را انسان راستین میدانند. نصیحت پدران فهیم به فرزندانشان نیز، کسب حق و حقیقت در زندگی و گذران عمرشان بوده است.
اما اگر شما حق حقیقی خود را طلب ننموده که هیچ، حتا خودخواسته آن را نفی کنید، بسیار جای تعجب دارد و قطعاً باید از شما در برابر این عمل سؤال شود.
در نظر بگیرید بانویی را که میخواهد با مردی ازدواج کند، مردی که بهتازگی همسر خویش را از دست داده و اتفاقاً نام او همنام با زن تازه درگذشته است. او کاملاً حق دارد که شوهرش او را با نام خودش صدا بزند، اما میگوید که این خانه فقط یک «فاطمه» دارد.
آری، این گذشت فقط از حضرت امالبنین سلاماللهعلیها برمیآید. با علیبنابیطالب علیهالسلام شرط کرد که: «من نه بهعنوان همسر شما یا مادر فرزندانتان، بلکه بهعنوان خادم و کنیزتان به منزل شما میآیم».
او از حق خودش گذشت تا به امامش محبت و ارادتش را نشان دهد. این عشقبازی از طرف حضرت امالبنین علیهاسلام در درگاه خداوند بسیار ارزشمند و مقرب شد.
این ارادت و محبت قلبی به اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام بود که سبب شد خدای متعال، قبل از خواستگاری امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه، در قالب رؤیای صادقه به او نشان دهد که چه نعمتی را در دامنش قرار داده است. ایشان در خواب دید که از آسمان یک ماه و سه ستاره در دامن او قرار گرفته است؛ ماه و ستارهای که فخر انسانها شدند. ماهی که شد قمر بنیهاشم، شد مظهر غیرت و ادب، شد «اباالفضلالعباس علیهالسلام». چنین پسری باید از چنین مادری زاده شود.
اگر صاحبان عقل و تفکر میدانستند که امالبنین علیهاالسلام چگونه با حُسنِ خُلق، شرافت انسانیت را نشان داده، سیره زندگی او را در دانشگاه و حوزه و مجامع داخلی و جهانی بیشتر مورد بررسی قرار میدادند.
این بانوی مظهر محبت و ادب، وقتی قاصد، خبر شهادت فرزندانش – آن ماه و سه ستاره – را به خدمت ایشان عرضه داشت، ایشان مدام میگفت: «از حسینم بگو»؛ سرتاپا نگران شد و دوباره پرسید: «از حسین بگو..حسین..حسین..حسین». قاصد هاج و واج مانده بود.
باید مادر باشی تا بفهمی وقتی فرزندت، فرزندی برومند است و مقامی میآورد، چقدر سرتاپا غرور میشوی، چقدر سرتاپا فخر میشوی، چقدر تمام وجودت را شادی و نشاط دربرمیگیرد. وقتی مادر اباالفضلالعباس علیهالسلام باشی، چنین خواهی بود. اما امالبنین علیهالسلام بهخاطر محبتش به امام زمانش، حتا از اینها هم گذشت.
کاش مرد و زن مسلمان او را میفهمیدند، او را میشناختند و او را درک میکردند.



