زهره مهر نوروزی،در سرزمینی که هر قطره آب، قصهای از حیات و بقا را روایت میکند، مدیریت منابع آبی دیگر یک انتخاب نیست، بلکه ضرورتی حیاتی است. ایران، با اقلیمی خشک و نیمهخشک، سالهاست که با بحران آب دستوپنجه نرم میکند؛ بحرانی که نهتنها زیستبومها را تهدید میکند، بلکه امنیت غذایی، اقتصادی و اجتماعی کشور را نیز در معرض خطر قرار داده است.بطور کل موقعیت جغرافیایی کشور ما به گونه ای است که باید با پیش بینی و آینده نگری کشورمان را از خشکسالی نجات دهیم.
در دهههای گذشته، سیاستهای توسعهای مبتنی بر سدسازی، انتقال آب بینحوضهای و گسترش بیرویه کشاورزی، بدون در نظر گرفتن ظرفیتهای اکولوژیک، منجر به تخریب منابع آب زیرزمینی، خشکشدن تالابها و فرونشست زمین شدهاند. امروز، دیگر نمیتوان با همان نگاه گذشته به مسئله آب نگریست. راهبرد مدیریت آب باید از سطحینگری و اقدامات مقطعی عبور کرده و به سوی نگاهی جامع، مشارکتی و پایدار حرکت کند.
نخستین گام در این مسیر، پذیرش واقعیت کمآبی و تغییر در الگوی مصرف است. فرهنگ مصرفگرایی بیمحابا، چه در سطح خانگی و چه در بخش کشاورزی و صنعت، باید جای خود را به الگوی مصرف مسئولانه بدهد. آموزش عمومی، آگاهیبخشی رسانهای و مشارکت نهادهای مدنی در تغییر نگرش جامعه نسبت به آب، از ارکان اساسی این تحول فرهنگی است.
در سطح سیاستگذاری، نیازمند بازنگری در اولویتهای توسعهای هستیم. کشاورزی، که بیش از ۹۰ درصد منابع آبی کشور را مصرف میکند، باید به سمت بهرهوری بالا، کشتهای کمآببر و استفاده از فناوریهای نوین سوق یابد. حمایت از کشاورزان در این مسیر، نهتنها یک وظیفه اخلاقی، بلکه ضرورتی برای تضمین امنیت غذایی است.
از سوی دیگر، مدیریت منابع آب باید از حالت متمرکز و دستوری خارج شده و به سمت حکمرانی مشارکتی حرکت کند. جوامع محلی، کشاورزان، نهادهای مردمی و بخش خصوصی باید در تصمیمگیریها نقش فعال داشته باشند. تجربههای موفق در مدیریت مشارکتی منابع آب در برخی مناطق کشور، نشان میدهد که اعتماد به مردم و بهرهگیری از دانش بومی، میتواند راهگشا باشد.
تغییر اقلیم نیز چالشی است که نمیتوان از آن چشم پوشید. کاهش بارندگی، افزایش دما و تغییر الگوهای بارشی، آینده منابع آبی را بیش از پیش مبهم کردهاند. در چنین شرایطی، تابآوری سیستمهای آبی باید افزایش یابد. این امر مستلزم سرمایهگذاری در زیرساختهای هوشمند، بازچرخانی آب، استفاده از پسابها و حفاظت از منابع آب زیرزمینی است.
در نهایت، باید به آب بهعنوان یک کالای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی نگریست. قیمتگذاری واقعی آب، با در نظر گرفتن ملاحظات عدالت اجتماعی، میتواند به اصلاح الگوی مصرف کمک کند. اما این سیاستها تنها زمانی موفق خواهند بود که با شفافیت، مشارکت عمومی و عدالت همراه شوند.
در زمینه آب آینده ایران، در گرو تصمیمات امروز ما درباره آب است. اگر امروز برای نجات آب تصمیم نگیریم، فردا دیگر تصمیمی برای گرفتن باقی نخواهد ماند. آب، نهتنها مایه حیات، که آیینهای از خرد، عدالت و مسئولیتپذیری ماست. بی شک مدیریت آب یک راهبرد برای کشور ما محسوب می شود که باید متولیان حوزه انرژی در دستور کار خود قرار دهند.



