فاطمه مداح نظری - ساکنان کاخ سفید فارغ از حزب دموکرات و یا جمهوریخواه، یک سیاست و استراتژی کلان را دنبال میکنند و آن اعمال تحریمهای ظالمانه علیه مردم ایران است. آنها از یک سو به دنبال اعمال فشار علیه «ایران و ایرانیها» هستند و از سوی دیگر خود را مشتاق میز مذاکره و توافق با جمهوری اسلامی ایران نشان میدهند!
هرگاه صحبت از مذاکره و یا گفتگوی مستقیم با آمریکا به میان آمده است، مقام معظم رهبری از «غیر قابل اعتماد» و عهدشکن بودن این کشور سخن گفتهاند. ایشان اول فروردین ۹۲ درباره مذاکره با آمریکا فرموده بودند: «من به این گفتگوها خوشبین نیستم. چرا؟ چون تجربههای گذشتهی ما نشان میدهد که گفتگو در منطق حضرات آمریکایی به این معنی نیست که بنشینیم تا به یک راه حل منطقی دست پیدا کنیم منظورشان از گفتگو این نیست، منظورشان از گفتگو این است که بنشینیم حرف بزنیم تا شما نظر ما را قبول کنید!»
رهبر انقلاب در دیداری در بهمن ماه 1403 گفتند: «مذاکره با آمریکا هیچ تاثیری در رفع مشکلات کشور ندارد. این را باید ما درست بفهمیم؛ اینجور به ما وانمود نکنند که اگر نشستیم پشت میز مذاکره با آن دولت، فلان مشکل یا فلان مشکل حل میشود. نخیر؛ از مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی حل نمیشود. دلیل؟ تجربه!».
صداوسیما همزمان با مذاکرات ایران و امریکا در برنامه ای نظرسنجی بحث برانگیزی برگزار کرد.
این رسانه در این نظرسنجی، از مخاطبان پرسیده که آیا می توان به تعهدات امریکا در مذاکرات اعتماد کرد؟ بر اساس نتایج منتشرشده، ۸۱ درصد شرکتکنندگان گزینه «خیر» را انتخاب کردهاند و تنها ۱۹ درصد گزینه «بله».
اما به راستی، چرا نمیشود به آمریکا در میز مذاکرات اعتماد کرد؟ برای پاسخ به سوال مطرح شده باید مُروری به تحرکات و مواضع سرمداران سابق و فعلی کاخ سفید پیرامون پرونده هستهای ایران بیندازیم.
نگاهی به روابط آمریکا با سایر کشورها، پرده از اهداف این کشور در سیاست خارجی برمیدارد. هرچند در هر صورت، برای هر کشوری سیاست خارجی و دیپلماسی، ابزاری برای تأمین منافع ملی است، اما حفظ احترام متقابل، نمایش منطق در حرف و عمل، عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر و اثبات حسننیت، از بایستههای اولیهی مذاکره و رابطه با هر کشوری است.
اصل اساسی آمریکا در تنظیم نوع روابط خارجی است. مهم نیست در کشوری دموکراسی برقرار است یا دیکتاتوری. مهم این است که آیا آن کشور در راستای اهداف آمریکا برای ایجاد نظم جهانی گام برمیدارد یا خیر و لذا دشمنان و متحدان خویش را بر این اساس تعیین میکند.
آنچه اهمیت دارد نوع برخورد آمریکا با این کشورهاست که میتواند بهعنوان تجربهای مهم و شاخصی اساسی، در تنظیم روابط با این کشور مدنظر قرار گیرد. هدف بهرهگیری از تجربه کشورها در رابطه با آمریکاست. «هر ملتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتی آن کسانی که دوست آمریکا بودند.» (رهبر معظم انقلاب، 13 آبان 92)
ابوالفضل عمویی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی هم با بیان اینکه نمیتوان از تمایل آمریکا برای بازگشت به میز مذاکره خوش بین بود، گفت: خوشبینی واقعی مبتنی بر توانمندیهای داخلی کشور است؛ توانمندیهای ما در حوزه هستهای و سایر موضوعات نشان داده که میتوانیم با تکیه بر آنها به آینده خوشبین باشیم.
وی تاکید کرد: وقتی آمریکا اعتراف میکند که اعمال سیاست فشار حداکثری علیه ایران شکست خورده است، باید آمادگی لازم را برای کنار گذاشتن تحریمها داشته باشد.
حجتالاسلام حسن نوروزی نماینده مردم رباط کریم در مجلس شورای اسلامی نیز ، گفت: من هنوز هم به آمریکا و اروپا خوشبین نیستم. آنها مثل همیشه وقتکشی میکنند و مذاکرات را به بازی گرفتهاند، لذا ما هیچ امیدی نداریم که طرف مقابل با اعتقاد به برجام با ایران ارتباطی برقرار کند. به نظر میرسد این بار هم داستان مذاکرات به گونهای رقم خواهد خورد که باز هم نتیجهای نخواهد داشت. اروپا همانند آمریکا به ایران نگاه میکند و آمریکا نیز از ابتدا با ما دشمنی داشته و هنوز هم دارد. به نظر نمیرسد رویکرد جدیدی توسط آنها اتخاذ شده باشد.
علیرضا رضاخواه، کارشناس مسائل سیاسی در تحلیلی دربارهی دلایل بیاعتمادی ایرانیان به دولتمردان آمریکایی، گفت: واقعیت این است که بسیاری از ایرانیان معتقدند اهداف و انگیزههای آمریکاییها را نمیتوان فقط از طریق سیاستهای اعلامی آنها کشف کرد، بلکه آنچه که رفتارهای سیاست خارجی آنها را تشکیل میدهد، سیاستهای پنهانی و چندلایهی آنهاست.
مماشات آمریکا با نقض حقوق بشر در سرزمینهای اشغالی، سیاستهای زیگزاگی در قبال بیداری اسلامی، حمایت از دیکتاتوریهای منطقه در قبال اعتراضات مردمی، واکنشهای متناقض در قبال تحولات مصر، همکاری با گروههای تروریستی همزمان با شعار مبارزه با تروریسم و اخیراً هم رسوایی جاسوسی از همپیمانان اروپایی، بیانگر مذبذببودن سیاست خارجی واشنگتن است. به عبارت دیگر، وجود معیارهای دوگانه در سیاستهای اعمالی و اعلامی و سابقه سوء عملکرد کاخ سفید در قبال تعهدات دوجانبه و چندجانبه، هر اعتمادی به این دولت را با تردید جدی روبهرو ساخته است. با این حال، بیاعتمادی ایرانیان به آمریکا ریشه دیگری هم دارد که به تعارض نظامهای ارزشی دو کشور برمیگردد.
اکنون پس از سالهای بیاعتمادی ملت ایران به آمریکا و وجود چشماندازهای نظری و ارزشی متفاوت که به نوبه خود تعریفهای مجزایی از رقابت و منافع ارائه داده است، باعث شده که روابط دو کشور به سمت بیاعتمادی میل داشته باشد؛ تجربه برجام هم نشان میدهد رویکردهای واشنگتن در قبال ایران اسلامی ابعادی فراتر از مذاکرات دارد.
روزنامه اعتماد پس از ترویج طولانیمدت خوشبینی به مذاکره با آمریکا و القای اختلاف میان آمریکا و اسرائیل، اذعان کرد ترامپ غیر قابل اعتماد است و ایران هم حق دارد به او اعتماد نکند.
این روزنامه در یادداشتی نوشت: مذاکرات در حالی جریان داشت که آنچه در ظاهر به نظر میآمد تلاش ایران و آمریکا حول جهتدهی مثبت به مذاکرات و تمرکز بر مواضع همگرا بوده تا نکات افتراقآمیز. در وهله اول مشخص است تمایل دو طرف به دوری از هرگونه برخورد نظامی شکل گرفته و در وهله دوم تامین حداقل نظراتشان تا حدی که طرف مقابل را رنجیده نکند، اما طی یک هفته اخیر آمریکا با تغییر مواضع خود از آن روی دیگر سکه نیز رونمایی کرد.
در حالی که بازگشت ترامپ به کاخسفید هیچکس مثل اسرائیل را خوشحال نکرده بود و بیم آن میرفت که با مشارکتی دوطرفه وارد حملات رفت و برگشتی با جبهه مقاومت شده و دورانی تیره و تار را رقم بزنند، ترامپ زبان دیپلماسی را برگزید، او طرحهای جنگطلبانه اسرائیل را کنار گذاشت و استفاده از آن را به شکست مذاکرات منوط کرد. استراتژی که واکنش تندی از سوی اسرائیلیها نداشت که همین موضوع همگان را به این فکر انداخت که آیا در پشت صحنه این مذاکرات آمریکاییها برنامهای دیگر دارند؟
هیچکس نمیتواند منکر حمایتهای آمریکا از اسرائیل شود. شریک مهم منطقهای آمریکا هیچوقت بدون کمکهای آنها توان رویارویی با جبهه مقاومت را نداشته است. آمریکا تمام جنایات اسرائیل در غزه را زیر صدای «حق دفاع»! اسرائیل خفه کرده است. حال چطور میشود باور داشت که به ناگهان اسرائیل برای حصول موفقیت در مذاکرات ایرانی- آمریکایی کنار گذاشته شده باشد؟ بدون شک ترامپ از اهرم اسرائیل بموقع برای فشار غیرمستقیم به کشورمان استفاده خواهد کرد کمااینکه او چند روز پیش در قبال صحبتهای خصمانه نتانیاهو کاملاً سکوت کرد.
تا قبل از دور سوم مذاکرات نه از آژانس انرژی هستهای خبری بود و نه از اروپائیان، اما به ناگهان رافائل گروسی با فاصلههای کوتاه شروع به هشدار درخصوص فعالیتهای هستهای ایران کرد و ادعاهای جدیدی را برای پروپاگاندای دستگاه تبلیغاتی غرب انجام داد و فرانسه نیز به ناگهان هشدار داد که مکانسیم ماشه را به اتفاق متحدانش فعال خواهد کرد! پرواضح است که فشار لابی اسرائیل در آژانس، اروپا و دولت جدید آمریکا جواب داده است و به نظر نقشه پلیس خوب/ پلیس بد آمریکائیان تندرو برای ترسیم ویترین یک کشور صلحطلبِ مذاکرهدوست، با اجرای نیت شوم جنگاوری در پشت صحنه در حال ادامه راه خود است.
ایران خوب میداند نمیشود به دولت بدون ثبات حال حاضر آمریکا اعتماد کرد، وقتی رئیس این دولت متکبرانه از برجام خارج شده و عاشق کودککشی چون نتانیاهو است، پس در هر حال ایران نهتنها از حق غنیسازی اورانیوم کوتاه نخواهد آمد، بلکه با حفظ توان موشکی خود، در مسیر ارتقای آن نیز گام خواهد برداشت. از سوی دیگر وقتی انپیتی غنیسازی صلحآمیز هستهای را زیر ۴درصد مجاز شمرده چرا ایران باید از حق مسلم خود رویگردان باشد؟ و اگر قرار است ایران غنیسازی قانونی را در داخل انجام ندهد چه دلیلی برای حضور در انپیتی دارد؟
ترامپ دیر یا زود پی خواهد برد که برای حصول توافق، علاوه بر رعایت حقوق بینالملل باید احترام به شأن و شخصیت تاریخ ایران را نیز مدنظر قرار بدهد، اینکه او برای خوشامد کشورهای منطقه، خلیج تا ابد فارس را دستمایه بخشی از صحبتهای خود قرار بدهد، انتخابی اشتباه برای رویارویی با مردمی است که در قرون متمادی در راه دفاع از وجب به وجب آب و خاک خود، خونها دادهاند. رعایت ادب و احترام به تاریخ و حقوق مسلم ایران تنها راه برگشت عقلانی او به منطق مذاکرات است وگرنه فرصت تاریخی تعامل با ایران را از دست خواهد داد.
هر توافقی (به شرط بازگشت آمریکا به اصول منطقی یک مذاکره) با یک چالش بزرگ روبهرو است، آیا سیاستمداران متفرق آمریکایی تحت تاثیر مخالفتهای داخلی و سنگاندازیهای بدخواهان یک توافق عقلانی در خارج از آمریکا، به تعهدات خود پایبند خواهند ماند؟



