فاطمه مداح نظری - گزارشهای متعددی از رسانههای کشور در مورد افزایش ابتذال در سینمای ایران به گوش میرسد که نشان از ولنگاری فرهنگی در عرصه تولیدات هنری است. این روزها فیلم هایی در سینمای ایران ساخته می شود که پیش از این باعث شرم و خجالت می شد و افراد بخاطر برخی مفاهیم و صحنه ها شرم حضور داشتند و نمی توانستند این آثار را در کنار خانواده خود تماشا کنند.
پیش از این وقتی از آثار مبتذل سینمای ایران نام برده می شد ذهن مردم به سینمای قبل از انقلاب متمرکز می شد و شاید باورکردنش سخت باشد که در سینمای انقلاب اسلامی آثاری تولید می شود که یک اثر هنری را به ابزاری برای بیان و ترویج هرزگی و فساد تبدیل کرده است.
مجید مجیدی، در جشن صدسالگی سینما در سال ۱۳۷۲ یک نگرانی درباره ابتذال سینما داشت که آن را این گونه بیان کرد: صدای پای ابتذال دارد میآید و دیری نخواهد پایید که ابتذال پیکره سینما را دربر بگیرد، شاید اکنون پس از ۲۱ سال و بعد از اینکه فیلم “فسیل” پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران شده است، بتوان نگرانی مجید مجیدی را درک کرد. سینمایی که با شوخی، تیکه و ارجاعات جنسی برای فروش و دیده شدن تلاش میکند.
در یک سال اخیر تولید فیلم های نامناسب و مبتذل و خارج از عرف فرهنگی و شئونات اسلامی در قالب آثار سینمایی و نمایش خانگی بیشتر شده است که برای نمونه می توان به آثاری چون پیرپسر، غریزه و تایسان اشاره کرد که ارزش های دینی و فرهنگی ایرانی را به سخره می گیرد.
این اثر سینمایی دچار انواع فساد، ابتذال، بیاخلاقی، بدزبانی، زورگویی، استبداد، زنبارگی، اعتیاد به مواد مخدر و شرابخواری و حتی قتل نفس است و همهگونه بدی و شرارت را در برمیگیرد.
برخی منتقدان سینمایی نه تنها از این فیلم تمجید نکردند بلکه از آن به عنوان ابتذال سینما یاد کردند. سینمای ایران امروز شبیه همان آش کشکخالهای است که از دههها پیش روی اجاق مانده، هر روز بیشتر میسوزد و تلختر میشود. دیگر نه خونی در رگهایش مانده، نه روحی در قابهایش، و نه جسارتی در روایتهایش. فیلمسازان، یکی پس از دیگری، تسلیم ترسی کاسبکارانه شدهاند و به تولید نسخههای تکراری و بیمزهای بسنده میکنند که انگار در یک کارخانه فیلمسازی بیخطر و کماثر تولید شدهاند؛ فیلمهایی که نه دردی دارند، نه حرفی تازه، نه حتی ذرهای هیجان. در این میان، «پیرپسر» اکتای براهنی مصداق همان لباس پادشاه است؛ فیلمی پرمدعا اما خالی از معنا.
در فیلم دیگری با عنوان غریزه می توان ابتذال را به خوبی مشاهده کرد. هدف اینبار قشر نوجوانست؛ تا در «غریزه» هرزگی را یاد بگیرند!
غریزه از فیلمهای بخش خارج از مسابقه جشنواره فجر سال گذشته بود که پس از ۳سال توقیف برای اهالی رسانه و منتقدان به نمایش درآمد و حالا قرار است اکران هم بشود!
فیلمی که با کامجستن از فضاهای شاعرانهی نوستالژیک سعی داشت حسنظن مخاطب را بدست آورد تا در ادامه به سبک یک روسپی، پیش چشم مخاطب خط به خط روشهای لکاتانهی مجذوب کردن و بهدام انداختن یک پسرنوجوان توسط دختری همسن و سالش را آموزش دهد!
این اولین بار در سینمای ایران است که لوندی را از یک دختربچه یاد میگیریم!
قصه از شکلگیری و بیدار شدن غریزهی یک نوجوان هپروتیِ در سن بلوغ آغاز میشود که شهوت خفتهاش با لوندیهای عامدانهی دختر نوبالغِ دوست خانوادگیشان بیدار و از پسربچه گلولهی آتشی میسازد که نه از لو رفتنِ دزدکی دیدزدن اتاقخواب و خلوت دخترک میهراسد و نه از رسوایی بعد از مستی به هوسِ کامگرفتن از او ترسی دارد!
سیاوش اسعدی کارگردان فیلم، از تمام قوایش برای بهرهگیری از پیچ و تاب اندام و ظرافت زنانهی یک دختربچهی بازیگر استفاده کرده تا رسما او را بردهی جنسیِ اثرش برای خلقِ زنای ذهنی مخاطب کند!
فانتزیهای جنسی ذهن بیمارش را تا آنجا که توانسته، با امید گرفتن پروانهی نمایش، به یکباره روی پردهی نقرهای بالا آورده و آنقدر دستپاچه سکس پنهانی که مدنظرش بوده را تصویر کرده که نخکش شدن داستانی که سعی داشته همه این فانتزیهای جنسی را در بطن آن روایت کند، توی ذوق میزند
با این روش و روند رو به رشذ در تولید چنین آثار نامناسب و مبتذل چگونه می توان فرهنگ جامعه را اصلاح کرد؟ هنرمندان و مسئولان محترم با تولید چنین آثاری قصد فرهنگسازی چه چیزی را در جامعه دارند؟ گویا فراموش کرده اند که جامعه و سینما آینه یکدیگرند و سطح اثار هنری می تواند سطح فرهنگی جامعه را بالا یا پایین ببرد.



