گروه: سایر / یادداشت
تاریخ : 1404/05/29 13:38
شناسه : 411719
فاطمه مداح نظری - گزارش‌های متعددی از رسانه‌های کشور در مورد ‏افزایش ابتذال در سینمای ایران به گوش می‌رسد که نشان از ولنگاری ‏فرهنگی در عرصه تولیدات هنری است. این روزها فیلم هایی در ‏سینمای ایران ساخته می شود که پیش از این باعث شرم و خجالت می ‏شد و افراد بخاطر برخی مفاهیم و صحنه ها شرم حضور داشتند و نمی ‏توانستند این آثار را در کنار خانواده خود تماشا کنند. ‏
پیش از این وقتی از آثار مبتذل سینمای ایران نام برده می شد ذهن ‏مردم به سینمای قبل از انقلاب متمرکز می شد و شاید باورکردنش ‏سخت باشد که در سینمای انقلاب اسلامی آثاری تولید می شود که یک ‏اثر هنری را به ابزاری برای بیان و ترویج هرزگی و فساد تبدیل کرده ‏است.‏
مجید مجیدی، در جشن صدسالگی سینما در سال ۱۳۷۲ یک نگرانی ‏درباره ابتذال سینما داشت که آن را این گونه بیان کرد: صدای پای ‏ابتذال دارد می‌آید و دیری نخواهد پایید که ابتذال پیکره سینما را دربر ‏بگیرد، شاید اکنون پس از ۲۱ سال و بعد از اینکه فیلم “فسیل” ‏پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران شده است، بتوان نگرانی مجید ‏مجیدی را درک کرد. سینمایی که با شوخی، تیکه و ارجاعات جنسی ‏برای فروش و دیده شدن تلاش می‌کند.‏
در یک سال اخیر تولید فیلم های نامناسب و مبتذل و خارج از عرف ‏فرهنگی و شئونات اسلامی در قالب آثار سینمایی و نمایش خانگی ‏بیشتر شده است که برای نمونه می توان به آثاری چون پیرپسر، ‏غریزه و تایسان اشاره کرد که ارزش های دینی و فرهنگی ایرانی را ‏به سخره می گیرد. ‏
این اثر سینمایی دچار انواع فساد، ابتذال، بی‌اخلاقی، بدزبانی، ‏زورگویی، استبداد، زن‌بارگی، اعتیاد به مواد مخدر و شراب‌خواری و ‏حتی قتل نفس است و همه‌گونه بدی و شرارت را در برمی‌گیرد.‏
برخی منتقدان سینمایی نه تنها از این فیلم تمجید نکردند بلکه از آن به ‏عنوان ابتذال سینما یاد کردند. سینمای ایران امروز شبیه همان آش ‏کشک‌خاله‌ای‌ است که از دهه‌ها پیش روی اجاق مانده، هر روز بیشتر ‏می‌سوزد و تلخ‌تر می‌شود. دیگر نه خونی در رگ‌هایش مانده، نه ‏روحی در قاب‌هایش، و نه جسارتی در روایت‌هایش. فیلمسازان، یکی ‏پس از دیگری، تسلیم ترسی کاسب‌کارانه شده‌اند و به تولید نسخه‌های ‏تکراری و بی‌مزه‌ای بسنده می‌کنند که انگار در یک کارخانه فیلم‌سازی ‏بی‌خطر و کم‌اثر تولید شده‌اند؛ فیلم‌هایی که نه دردی دارند، نه حرفی ‏تازه، نه حتی ذره‌ای هیجان. در این میان، «پیرپسر» اکتای براهنی ‏مصداق همان لباس پادشاه است؛ فیلمی پرمدعا اما خالی از معنا.‏
در فیلم دیگری با عنوان غریزه می توان ابتذال را به خوبی مشاهده ‏کرد. هدف این‌بار قشر نوجوان‌ست؛ تا در «غریزه» هرزگی را یاد ‏بگیرند!‏
غریزه از فیلم‌های بخش خارج از مسابقه جشنواره فجر سال گذشته بود ‏که پس از ۳سال توقیف برای اهالی رسانه و منتقدان به نمایش درآمد ‏و حالا قرار است اکران هم بشود!‏
فیلمی که با کام‌جستن از فضاهای شاعرانه‌ی نوستالژیک سعی داشت ‏حسن‌ظن مخاطب را بدست آورد تا در ادامه به سبک یک روسپی، پیش ‏چشم مخاطب خط به خط روش‌های لکاتانه‌ی مجذوب کردن و به‌دام ‏انداختن یک پسرنوجوان توسط دختری هم‌سن و سالش را آموزش ‏دهد!‏
این اولین بار در سینمای ایران است که لوندی را از یک دختربچه یاد ‏میگیریم!‏
قصه از شکل‌گیری و بیدار شدن غریزه‌ی یک نوجوان هپروتیِ در سن ‏بلوغ آغاز می‌شود که شهوت خفته‌اش با لوندی‌های عامدانه‌ی دختر ‏نوبالغِ دوست خانوادگی‌شان بیدار و از پسربچه‌ گلوله‌ی آتشی می‌سازد ‏که نه از لو رفتنِ دزدکی دیدزدن اتاق‌خواب و خلوت دخترک می‌هراسد ‏و نه از رسوایی بعد از مستی به هوسِ کام‌گرفتن از او ترسی دارد!‏
سیاوش اسعدی کارگردان فیلم، از تمام قوایش برای بهره‌گیری از پیچ ‏و تاب اندام و ظرافت زنانه‌ی یک دختربچه‌ی بازیگر استفاده کرده تا ‏رسما او را برده‌ی جنسیِ اثرش برای خلقِ زنای ذهنی مخاطب کند!‏
فانتزی‌های جنسی ذهن بیمارش را تا آنجا که توانسته، با امید گرفتن ‏پروانه‌ی نمایش، به یکباره روی پرده‌ی نقره‌ای بالا آورده و آن‌قدر ‏دستپاچه سکس پنهانی که مدنظرش بوده را تصویر کرده که نخ‌کش ‏شدن داستانی که سعی داشته همه این فانتزی‌های جنسی را در بطن آن ‏روایت کند، توی ذوق می‌زند
با این روش و روند رو به رشذ در تولید چنین آثار نامناسب و مبتذل ‏چگونه می توان فرهنگ جامعه را اصلاح کرد؟ هنرمندان و مسئولان ‏محترم با تولید چنین آثاری قصد فرهنگسازی چه چیزی را در جامعه ‏دارند؟ گویا فراموش کرده اند که جامعه و سینما آینه یکدیگرند و سطح ‏اثار هنری می تواند سطح فرهنگی جامعه را بالا یا پایین ببرد.‏

پاسخی بگذارید