فاطمه مداح نظری - در آغاز هزارهی سوم در حوزهی مطالعات سیاست بینالملل و بویژه تئوریهای انتقال قدرت، ادبیاتی جدید رواج یافت که از آن با عنوان قدرتهای در حال ظهور نام برده میشود. قدرتهایی که با توجه به تعاریفی که از آنها میشود دارای رفتاری نسبتاً متفاوت در مقایسه با سایر قدرتهای بزرگ در تاریخ روابط بینالملل میباشند. در سالهای گذشته چین در کانون این حوزه مطالعاتی قرار گرفته است. خیزش چین در نظام بینالملل سبب شده است تا این کشور برای افزایش منافع ملی خود به گسترش نقش خود در مناطق مختلف از جمله خاورمیانه بپردازد. سوال اصلی مقاله آن است که چگونه موانع و فرصتهای مختلف در خاورمیانه، بر گسترش نقش چین در این منطقه تأثیر میگذارند؟پاسخ احتمالی به این پرسش آن است که محدودیتهای نظامی چین و موانع سیاسی- استراتژیک ناشی از رقابت قدرتهای بزرگ، رابطه مستقیمی با ایفای نقش حاشیهای این کشور در خاورمیانه دارد. همچنین فرصتهای اقتصادی(انرژی- تجاری) اهمیت ویژهای در گسترش نقش چین در خاورمیانه دارد. در این پژوهش با استفاده از تئوری مجموعه امنیتی منطقهای و با بررسی ابعاد سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی بر این نکته تاکید میشود که خاورمیانه یکی از کلیدیترین حوزهها در استراتژی کلان بلندمدت چین میباشد و جمهوری اسلامی ایران میتواند با تغییر یا حداقل تعدیل در برخی از رفتارهای بینالمللی، خود را به کانون اصلی این استراتژی و متحد استراتژیک چین در خاورمیانه بدل کند.
چین هم اکنون دومین اقتصاد جهانی و عضو پیوستۀ شورای امنیت سازمان ملل متحد است. با رشد 7/5 درصدی اقتصاد چین، چه بسا در یک دهۀ آینده از آمریکا پیشی بگیرد. جمعیت فراوان، سرزمین بزرگ و توان اقتصادی، چین را مهمترین بازیگر دهه های آتی میکند. به لحاظ سیاسی نیز شرایط حاکمیت حزب کمونیست ثبات خوبی دارد. حزب پویای کمونیست، خود را با دگرگونی های جهانی و خواسته های داخلی هماهنگ کرده و نشان داده منعطف است. با ثبات داخلی، تداوم رشد بالای اقتصادی و عضویت در گروه قدرتمندان شورای امنیت سازمان ملل، نقش چین در معادلات جهانی روبه افزایش بوده و طی یک دهۀ آینده نقشی بی همتا خواهد داشت. با اینکه چین دارای فرهنگ و تاریخی غنی است، اما از این ظرفیت در پهنۀ خارجی کمتر استفاده کرده و بیشتر درونی بوده است. حاکمان چین تلاش گستردهای را آغاز نموده اند تا با استفاده از اندیشه های کنفوسیوس، مراکزی به همین نام در سراسر جهان برپا و فرهنگ چینی را ترویج نمایند. با این حال فرهنگ چینی برخلاف فرهنگ غربی تهاجمی نبوده و قصد دیکته کردن ارزشهای خود را ندارد. در بُعد نظامی نیز چین در همۀ شاخه ها رو به پیشرفت است. در حوزۀ فضا )برپایی ایستگاه فضایی استقرار ماهواره های موقعیت یاب( به فعالیت مشغول است و در پی فرستادن انسان به کرۀ ماه است.
توانمندی های کشور چین شرایطی را آماده نموده که جمهوری اسلامی ایران نگاه ویژه به گسترش مناسبات راهبردی با چین داشته باشد. گسترش این روابط نیازمند شناخت و تحلیل درست بسترها و ظرفیتهای توسعۀ مناسبات است. هدف این پژوهش، بررسی و تحلیل زمینه ها، بسترها و ظرفیتهای روابط ایران با کشور چین است. با توجه به این مهم، پرسش اصلی پژوهش آن است که جمهوری اسلامی ایران از ایجاد ائتلاف راهبردی با چین چه اهدافی را دنبال میکند؟ برای پاسخ، این فرضیه به سنجش گذاشته می شود: جمهوری اسلامی ایران در پی آن است که با ایجاد ائتلاف راهبردی، از چین به عنوان یک شریک تجاری و متحدی راهبردی در نهادهای بین المللی بهره گیرد.
چین آرام و سنجیده جای پای خود را در خاورمیانه باز کرده است. و اما به دلیل عدم حضور تاریخی، سیاسی، اقتصادی، تکنولوژیک و فرهنگی در منطقه هنوز بعید بنظر میرسد که چین بتواند در کوتاه مدت و میان مدت جای ایالات متحده امریکا و اروپا در خاورمیانه را گرفته و هم چون بازیگری استراتژیک در خاورمیانه ظاهر شود. آنچه اکنون برای چین در خاورمیانه حائز اهمیت و از اهداف استراتژیک این کشور محسوب می شود، امنیت دریایی و تجاری است. امنیت دریایی و تجاری به چین کمک خواهد کرد که این کشور با خیال راحت هم کالاهای خود را به خاورمیانه صادر و همچنین امنیت واردات منابع انرژی و منابع خام از خاورمیانه تضمین شود. علاوه بر آن چین توسعه پروژه "ابتکار کمربند و جاده" و ادامه مسیر آن در خاورمیانه را خواستار است. هدف این پروژه، توسعه جهانی سرمایه گذاری در زیرساختها و نیز اتصال آسیا، آفریقا و اروپا از طریق شبکهای از مسیرهای تجاری زمینی و دریایی است. اما آنچه این پروژه را با اهمیت ساخته ایجاد ارتباط اقتصادی بینالمللی و نیز پیشبرد اهداف ژئوپلیتیک چین در سطح جهان است. شایان ذکر است، که این پروژه ابتدا از روسیه، آسیای میانه و کشورهای آفریقایی آغاز، و اکنون نیز دامنه آن به خاورمیانه و از جمله عربستان گسترش یافته است.
آنچه رابطه با چین برای کشورهای خاورمیانه را جذاب کرده عدم مداخله چین در امور سیاسی کشورهای خاورمیانه است. این ویژگی چین با شیوه مراوده کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده امریکا که با مداخلات نظامی در کشورهای خاورمیانه همراه بوده تفاوت فاحشی دارد. ضمنا اکثر کشورهای خاورمیانه از مصر گرفته تا کشورهای حوزه خلیج فارس خواهان حفظ بی طرفی سیاسی خود در رابطه با چین و ایالات متحده و اروپا هستند. سیاست توازن استراتژیک میان کشورهای خاورمیانه و چین و ایالات متحده و اروپا راهبردی بس عاقلانه در دوران گذار به جهان چند قطبی آینده است. در این میان هرچند که رابطه دیپلماتیک میان عربستان سعودی و ایالات متحده با دشواریهایی روبه روست اما گفت وگوهای سیاسی میان عربستان و ایالات متحده آمریکا در جریان است و دو کشور در تلاشند که رابطه تیره شده میان دو کشوررا ترمیم کنند.
در خاورمیانه جمهوری اسلامی ایران تنها کشوریست که خواهان روابط با چین و روسیه است. غافل از اینکه رابطه یک سویه با کشورهای روسیه و چین منافع اقتصادی ایران را نه تنها تامین نمی کند بلکه موجب پایمال شدن منافع اقتصادی و سیاسی ایران توسط این دو کشور خواهد شد. با وجود علنی شدن موضوع قرارداد اقتصادی میان ایران و چین، چینیها به دلیل ضعف ایران ناشی از سیاستهای نادرست منطقهای و نیز بینالمللی و وجود تحریم اقتصادی ایران از افشای محتوا و نیز از اجرای آن پرهیز کردهاند. حال آنکه کشورهای خاورمیانه مخصوصا کشورهای حوزه خلیج فارس با داشتن رابطه سیاسی و اقتصادی با غرب موفق شده اند روابط اقتصادی و سیاسی متوازنی با چین و روسیه داشته باشند. همزمان با سرمایه گذاری غربیها، چین نیز میلیاردها دلار در عربستان،عراق، قطر، عمان و امارات متحده عربی سرمایه گذاری کرده است.
تاثیر فرهنگی طولانی مدت غرب در خاورمیانه از جمله مسائلیست که جای پای غرب را در منطقه در میان مدت محکم نگه خواهد داشت. رفتار فرهنگی – اقتصادی مردم خاورمیانه که بازتاب آن را در شیوه رفتار مصرفگرایی و نیز سلطه غرب باوری فرهنگی شهروندان خاورمیانه، از دیگر عوامل قدرت نرم افزاری غرب در خاورمیانه است. تغییر دررفتاراقتصادی و فرهنگی شهروندان خاورمیانه و پذیرش شیوه فرهنگی چینی در تولید و مصرف نیازمند فرایندی درازمدت است. اینکه فرهنگ بازتولید شده مدرن – پسامدرن چینی چگونه خلق خواهد شد، فعلا موضوعی پیچیده و غامض است. آیا چین قادر خواهد بود برای تاثیرگذاری فرهنگی در عرصه جهانی و نیز خاورمیانه فرهنگ نوین و جذابی را بر اساس سنت چینی و تلفیق آن با فرهنگ نوین امروزی به جهان عرضه کند؟ محتملا زایش چنین فرهنگ جذابی در کوتاه و میان مدت امکانپذبر نیست. بنابراین با توجه به حضور گام به گام چین در خاورمیانه و میانجیگری میان ایران و عربستان و نیز پیشنهاد چین برای کاهش تنش میان اسرائیل و فلسطینیان، همچنان زود است که دیپلماسی چین بتواند جایگزین دیپلماسی ایالات متحده آمریکا و اروپا در خاورمیانه شود.
چین به عنوان یک قدرت بزرگ خواهان ارتباط با همه کشورهاست و البته بدون پیش شرط؛ یعنی وضعیت موجود آنها را به رسمیت میشناسد، حتی اگر طالبان افغانستان باشد. خواستههای خود را تحمیل نمیکند و اینکه مثلاً وامها و کمکهای بلاعوضش چگونه میباید مصرف شود. مسائلی همچون «حقوق بشر» را مسئلهای داخلی میداند و بدان ورود نمیکند. صریحاً میگوید که در رابطه دوجانبه هدفش «برد ـ برد» است و نه برد یکجانبه. صریحاً میگوید که در پی جهانی توسعهیافتهتر و خوشبختتر است. اجرای برنامههای توسعهای زیربناییاش با سرعت و دقت به پیش میرود و البته با قیمتی بسیار ارزانتر از نوع غربی آن و به همین دلیل در مدتی کوتاه در عموم کشورهای جهان سوم، از قاره افریقا گرفته تا امریکای لاتین نفوذ کرده است؛ نفوذی که در حال افزایش و عمقیابی است و عملاً رقبای غربی خود را به چالش کشیده و میکشد و در عین حال سخنی تحریکآمیز نمیگوید و حساسیتها را برنمیانگیزد. این روش و منش به واقع کشورهای غربی و خاصه امریکا را در موقعیت سختی قرار داده است و آنها کوشیده و میکوشند در سیاست خارجی خود به ویژه در آنجا که به جهان سوم مربوط میشود، تعدیلهایی ایجاد کنند. در غیر این صورت در رقابت با چین، زمین گیر خواهند شد. این سخن هم در مورد افریقای سیاه صحیح است که وزیر خزانهداری امریکا با صراحت گفت: «ما بهتر از چینیها و روسها به شما کمک خواهیم کرد؛ به ما اعتماد کنید» و هم در مورد همسایگان جنوبی ما. ترامپ قبلاً در دوران مبارزه انتخاباتیاش گفت: «شیخنشینها و سعودیها همچون گاوهای شیرده هستند که از شیرشان استفاده میکنیم و هنگامی که شیرشان تمام شد، آنها را ذبح خواهیم کرد!» در دوران ریاستش هم کمابیش چنین سیاستی را در پیش گرفت.



