کودکان در هر جامعهای سرمایههای اصلی آینده به شمار میآیند. آنها نیازمند محیطی امن برای رشد، آموزش و بازی هستند تا استعدادهای خود را شکوفا کنند. اما در سالهای اخیر، ظهور شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای تصویری مانند یوتیوب و اینستاگرام پدیدهای تازه و نگرانکننده را رقم زده است: کودک کارِ دیجیتال. اگر در گذشته کار کودک بیشتر در خیابانها، کارگاهها یا مشاغل سخت دیده میشد، امروز بسیاری از کودکان در فضای مجازی به کار گرفته میشوند؛ بیآنکه خودشان آگاه باشند یا حق انتخابی داشته باشند.
والدین یا مدیران صفحات مجازی، برای جذب دنبالکننده و درآمدزایی، کودکان را در موقعیتهایی قرار میدهند که اغلب با سن و شرایط روانی آنان سازگار نیست. تولید محتوای طنز، شوخیهای نامناسب، تبلیغ محصولات یا حتی نمایش زندگی خصوصی کودک، به موضوعی رایج در شبکههای اجتماعی بدل شده است. این روند، اگرچه در ظاهر سرگرمکننده یا بیضرر به نظر میرسد، اما پیامدهای پنهان و گاه جبرانناپذیری بر روح و روان کودک دارد.
نخستین تهدید، از دست رفتن کودکی است. کودکی که باید با بازی و آموزشهای مناسب سن خود رشد کند، به جای آن مجبور است در برابر دوربین نقش بازی کند، لبخند بزند یا رفتارهایی انجام دهد که گاهی به خواست او نیست. این تغییر زودهنگام، فشار روانی شدیدی بر او تحمیل کرده و روند طبیعی رشد عاطفی را مختل میکند.
دومین تهدید، استثمار دیجیتال است. همانطور که کودک کار خیابانی مجبور است برای تأمین معاش خانواده کار کند، کودک کار دیجیتال نیز به ابزاری برای کسب درآمد والدین یا گردانندگان صفحات تبدیل میشود. این کودکان در معرض کار طولانیمدت، فقدان حریم خصوصی و حتی نقض حقوق اولیه انسانی قرار دارند، بیآنکه قانونی شفاف برای حمایت از آنها وجود داشته باشد.
تهدید سوم، خطرات روانی و اجتماعی است. حضور پررنگ در فضای مجازی باعث میشود کودک در معرض قضاوتهای بیرحمانه کاربران قرار گیرد. نظرات منفی، تمسخر یا حتی تحسین اغراقآمیز میتواند هویت در حال شکلگیری او را دچار سردرگمی کند. کودکی که روزی با میلیونها بازدید شناخته میشود، در آینده ممکن است با افت دنبالکنندهها یا بیتوجهی جامعه مجازی روبهرو شود و این وضعیت به افسردگی، اضطراب و کاهش اعتمادبهنفس بینجامد.
علاوه بر این، تجاریسازی کودکان از دیگر پیامدهای خطرناک این فضاست. برندها و شرکتهای تبلیغاتی به دنبال استفاده از جذابیت کودک برای فروش محصولات خود هستند. این رویکرد، کودک را از سنین پایین وارد دنیای مصرفگرایی میکند و او را به یک «ابزار تبلیغاتی» بدل میسازد. در چنین شرایطی، مرز میان بازی و کار، آموزش و تبلیغ، یا سرگرمی و استثمار کاملاً از بین میرود.
با وجود همه این تهدیدها، باید تأکید کرد که فضای مجازی ذاتاً دشمن کودکان نیست. اگر نظارت کافی وجود داشته باشد، میتوان از ظرفیتهای آموزشی و سرگرمی آن بهره گرفت. بسیاری از کانالها و صفحات کودکمحور محتوای ارزشمند علمی، فرهنگی و تربیتی تولید میکنند. نکته کلیدی، چگونگی استفاده و میزان کنترل والدین است.
برای کاهش آسیبها، چند اقدام ضروری است:
تدوین قوانین مشخص برای حفاظت از حقوق کودکان در فضای مجازی.
ایجاد سامانههای نظارتی برای جلوگیری از استثمار دیجیتال.
آموزش سواد رسانهای به والدین و کودکان.
جایگزین کردن سرگرمیهای سالم، کتابخوانی و فعالیتهای هنری به جای صرفاً تولید محتوا برای جلب مخاطب.
در نهایت، پدیده «کودک کار دیجیتال» هشداری جدی است که نشان میدهد حتی در دنیای مجازی نیز کودکان میتوانند قربانی منافع اقتصادی شوند. اگر جامعه و نهادهای فرهنگی، قانونی و آموزشی به موقع چارهاندیشی نکنند، شاهد نسلی خواهیم بود که کودکی خود را نه در کوچه و مدرسه، بلکه در برابر دوربین و به بهای لایک و دنبالکننده از دست داده است.



