چرا خوشنویسی نقاشی نیست؟
سید رسول بابامیری
خوشنویسی، هنر اصیل و بی بدیل ایرانیان، از روزی که زاده شده تا به امروز، در حال درخشش و در عین حال پیشرفت است. چه در نستعلیق و شکسته آن و چه در اقلام سته، معلی یا کوفی، این خط بوده که در ساخت بناها، سیاست، دین، ادبیات و... نقش پررنگی داشته است. این رد تیره بر دل صفحه کاغذ، با هوشمندی و هنرمندی ایرانیان بقدری زیبا و انعطاف پذیر طراحی شده که تا امروز ما آن را نه فقط بخاطر اصالت آن، بلکه به دلیل نشانههای بیشمار زیبایی شناختی ستایش میکنیم. اما آیا هر ردی روی صفحه کاغذ که فرم زیبایی بگیرد خوشنویسی محسوب میشود؟ اینجا جایی است که مرز بین خوشنویسی، نقاشی و نوشتن مشخص میشود.
هر خطی که نوشته میشود، میان دو میل در نوسان است: میل به گفتن و میل به دیدن. نقاشی از آغاز برای دیده شدن زاده شد. از نقاشیهای بان هوا (banhua نقاشی چاپی چوبی در تاریخ چین) تا سبکهای مختلف در اروپا و آمریکا و نگارگریهای ایرانی و تمام شاهکارهای نقاشی که میشناسیم، همه و همه در حال بازتاب زندگی، طبیعت، آیینها، تخیلات و... هستند. ما آنها را میبینیم و سپس میفهمیم. حتی میتوانیم از طریق آنها پازلهای تاریخ را کامل کنیم اما نوشتن چه؟
در نوشتن، میل به گفتن است که میجوشد. ویل دورانت گفت و ما فهمیدیم. داستایوفسکی گفت و ما خواندیم. این خط خطیهای معنیدار، از کشیدن نقشهایی از حیوانات در غار لاسکو، تا استفاده از لوحهای گلی در سومر و حک شده علامتهای نوشتاری روی استخوانها و هیروگلیف و لاتین کوفی و فارسی، ما را به امروز رساندهاند تا با استفاده از یک خودکار ساده بتوانیم منظورمان را به صورت مکتوب بیان کنیم. حالا که گفتن و دیدن را فهمیدیم، خوشنویسی کجای آن جای خواهد گرفت؟
خوشنویسی، هم دیدنی هم خواندنی
خوشنویسی را میتوان در طیف گفتن و دیدن جای داد. چیزی که میخواهد بگوید تا بفهمیم اما در کنار آن، میخواهد دیده شوذ. این هنر، هنری است که هم ظرافت نقاشی را و هم محتوای هر کتابی را در خود جای داده است. به همین دلیل است که نمیتوانیم بگوییم تمام هدف و غایت خوشنویسی «زیبایی» یا «انتقال مفهوم از طریق کلمات» است. چون اگر هدف تنها زیبایی بود، کسی آن را طوری نمینوشت که خوانده شود (چون لازم نبود) و اگر هدف صرفا انتقال مفهوم بود، به این همه ابزار و دقت احتیاجی نبود چون با هر چیزی که بتواند ردی روی کاغذ بیندازد قادر به این کار خواهیم بود.
در خوشنویسی، هر حرکت قلم یک لحظه یگانه است. وقتی این لحظه سپری شود، دیگر گذشته و نمیتوان به آن بازگشت یا چند بار از روی آن حرکت رد شد. در این صورت، مرکب و بافت کاغذ هر بار پاسخ تازهای میدهند. اما در نقاشی تکرار و تصحیح ممکن است. لایههای مختلف رنگ میتوانند روی هم قرار گیرند و سایهها و نورها را تشکیل دهند. اما در خوشویسی برای خلق فرم، متکی به حرکات حساب شده و دقیقی هستیم که نمیتوانیم آن را اصلاح، پررنگتر، روشنتر، یا بزرگتر و کوچکتر کنیم. شاید این سخت ترین موضوعی باشد که هنرجویان تازه کار با آن روبرو میشوند؛ خطی که کشیده شده، دسگر کشیده شده. لحظه اتفاق افتاده و هنرجوی خوشنویسی هزاران بار آن لحظه را تمرین میکند تا به لحظهای برسد که بتواند بینقصتر از همه لحظات قبل، هر فرمی را اجرا کند.
ستایش لحظات در انسو
چنین چیزی بصورت سختگیرانه در هنر خوشنویسی ژاپنی وجود دارد. دایره آرام و پیوسته انسو (Enso) به عقیده بسیاری از هنرمندان، نه یک شکل، بلکه یک نفس است؛ لحظهای که در آن، قلم، بدن و ذهن یکی میشوند. کشیدن انسو فقط یک عمل فیزیکی نیست، بلکه نوعی تمرین ذهنی و مراقبهای در سنت ذن (Zen) است. هنرمند قبل از کشیدن آن نیت میکند تا دایرهای کامل در حالت رها و با یک نفس بکشد. انسو معمولا با بازدم انجام میشود. حرکت باید در یک ضربه پیوسته و بدون توقف انجام شود.
ژاپنیها معتقدند که این دایره، بازتاب همان لحظه است و نمیتوان به آن لحظه بازگشت. پس یر بازگشتی به آن و اصلاح آن، حقیقت آن لحظه را خواهد کشت. حتی برای تمرکز در آن لحظه هم اسمی وجود دارد و به آن موشین (Mushin) میگویند که به معنای بیذهنی است. در موشین هنرمند خود را از قضاوت درباره خوب و بد رها میکند و سعی میکند اکنون را در دایره انسو بکشد. ما میتوانیم شبیه به چنین چیزی را در خوشنویسی ایرانی ببینیم. بسیاری از هنرمندان پیش از نوشتن وضو میگیرند یا برای مثال بسیاری از استادان توصیه میکنند هنگام نوشتن کشیدهها در نستعلیق بهتر است نفس حبس شده باشد. دیگر شباهت خوشنویسی ایرانی-اسلامی و خوشنویسی ژاپنی همانطور که گفته شد، عدم تغییر و اصلاح و به جای آن تمارین بسیار زیاد است. خوشنویس درست کردن را نمیآموزد بلکه درست نوشتن را فرا میگیرد؛ و سعی میکند در آفرینش پیشرفت کند نه در تعمیر.
وفاداری به رد حرکات قلم
سلطانعلی مشهدی در رساله معروف صراط السطور که در آن با زبان نظم توصیههایی به خوشنویسان کرده، اصلاح کردن خط را (که برخی با قلم و یا تیغ انجام میدهند) نادرست خوانده و توصیه کرده هیچ هنرجویی سمت آن نرود:
نیست اصلاح حط پسندیده
نزد استاد نیست سنجیده
گر بود ریش مد و حرفی چند
که به اصلاح باشد آن در بند
بالضرور از قلم کن اصلاحش
دور میباش لیک از اصلاحش
نکنی از قلم تراش اصلاح
کاتبان را چه کار با جراح؟
کازواکی تاناهاشی، استاد بزرگ انسو نیز میگوید: «اگر هر ضربه از قلم، نفس تو باشد، دیگر جایی برای اصلاح نیست.» اینها نشان میدهند از آغاز خوشنویسی، در خطها و حتی در سنت و کشورهای مختلف، یکی از مهمترین عناصر در کنار زیبایی، انجام شدن آن در لحظه بوده و این همان چیزی است که استادان تلاش میکنند به هنرجویان آموزش دهند.
تعامل نقاشی و خوشنویسی
امروزه با گسترش هنر خوشنویسی یا کالیگرافی، انواعی از آن با نامهای خط-نقاشی و نقاشیخط پدید آمدهاند که توجه آنها بیشتر روی فرم است تا خوانش اثر. چیزی که این هنرها را اندکی از خوشنویسی سنتی دور میکند همین وجود عنصر نقاشی در آنهاست. اما برای مثال در ساختار سیاهمشق هم تمرکز روی فرم نوشتههاست؛ اما چیزی نقاشی یا اصلاح نمیشود و به همین دلیل است که زیرمجموعه خوشنویسی سنتی محسوب میشود.
خوشنویسی، این هنر کهن که از دل تاریخ و فرهنگ ما بیرون آمده است، همچنان چشمهای هر انسان زیبایی شناسی را محو خود میکند. با نامگداری 21 تا 28 مهرماه بعنوان هفته ملی خوشنویسی، کوشیده شده تا این هنر بیش از پیش شناخته شده و نسلهای بعد بتوانند از آن بهره برده و به آن افتخار کنند. امید است که با توجه به اصول و قواعد این هنر زیبا و سنتی به آنها وفادار باشیم و بتوانیم تا همیشه از زیبایی مسحور کننده آن لذت ببریم.



