گروه: سایر / یادداشت
تاریخ : 1404/07/29 10:31
شناسه : 411888
فاطمه یاری نورعلی                 
همزمان با آماده شدن دانش آموزان برای امتحانات نهایی بود که دشمن ‏غدار هجوم وحشیانه خود را آغاز کرد و همه چیز خبر از یک آزمایش ‏الهی دیگر برای آزمودن صبر و استقامت مردم می داد.‏
آفتاب در نیامده بود که روز، طوفانی شروع شد و طولانی. ‏زیرنویس‌های قرمز، خودشان یک پا موشک و ریزپرنده بودند که ‏می‌خوردند به قلب ایران و ایرانی‌ها. خیلی‌ها توی شوک بودند و ‏نمی‌فهمیدند چه شده؛ همین هم بود که اولین پناهگاهشان می‌شد موبایل ‏و کانال‌های خبری و اخبار ریز و درشت و بعضا همراه با مبالغه.‏
آدمی نیستم که حافظه‌ام قوی باشد؛ حتی درباره‌ی چنین موضوع مهمی! ‏فقط یادم می‌آید در میانه‌ی امتحانات نهایی و آمادگی بچه‌ها برای کنکور ‏بود، صبح روزی بود که راحت خواب بودم و هیچ خبری نبود...‏
یک چیز دیگر هم خاطرم هست! این‌که دو، سه روز اول مدام شاهد ‏ویرانی‌ها و ریخته شدن خون‌ها و از دست رفتن سرمایه‌ها بودم و حتی ‏خبری از تشییع و یک دل سیر اشک ریختن و اخبار موثق و آمار ‏درست از شهدا نبود...‏
اما اعترافی دیگر هم دارم؛ پررنگ‌ترین مسائل در ذهن من اصلا این‌ها ‏نیست. شب‌های پرستاره‌ی تل‌آویو و ستاره‌های ایرانی بر صفحه‌ی سیاه ‏آسمان، دست‌های گره شده در هوا و تشییع شهدا که راه افتاد، غم‌هایی ‏که اشک نشدند و فریاد شدند، پررنگ‌اند... این‌ها پررنگ‌تر از صدا و ‏شمایلِ جنگنده‌های آمریکایی که روی روانم خط می‌کشیدند، آن هم دم ‏صبحِ امتحان روانشناسی، در خاطر و گوش‌ها و چشم‌هایم مانده.‏
‏ بیشتر از خون‌ها و تصویر آوار بر فرازِ عروسک‌های رنگی ‏دخترکان، بر پرده‌ی تلویزیون و موبایل‌ها، هنگامی که خانم خبرنگار ‏آن را به چشم جهانیان می‌رساند. تصویر نانوایی که پختش را بیست و ‏چهار ساعتی کرده بود، تصویر خانمِ شهردار منطقه‌ای در تهران که ‏چادر بر کمر زده و از آواربرداری روزهای قبل می‌گفت مقابل ‏خبرنگاری دیگر، روی لوحِ ذهنم حک شده‌اند؛ صحنه‌های پخش ‏نشده‌ای از بیرون زدن خبرنگارها از خانه‌هایشان به قصد گزارش ‏حقیقت و لبخند مقابل آینه، هنگام فکر به هرگز برنگشتن، به وداع ‏نکردن، هنگام افتادن نگاه‌ها به میکروفن، دوربین، قلم و کاغذ...‏
تصویر شب‌ها و رصد اقتدار موشک‌ها در کنار خبرنگاران شبکه‌ها، ‏ثانیه‌های تکان دهنده‌ محکم ایستادن در لحظه‌ی حمله به صدا و سیما، ‏تصویر ماندن، بودن، ایستادن و ایستادن هرچند پرخون و پرهزینه ‏هنوز هم در پنجره‌ چشم‌های نمناکم می‌رقصند؛ بسیار پررنگ‌تر از صدا ‏و شمایل جنگنده‌ آمریکایی و موشک‌های اسرائیلی و خیانت مزدوران با ‏پهپادها
‏ و امروز که مدت زمانی از آن روزها می گذرد، به امید ایامی هستیم ‏که همین ایستادگی ها و مقاومت ها و حرکت پشت سر ولایت کشتی ‏انقلاب ما را به ساحل امن و امان ظهور برساند و ما را از این ‏امتحانات الهی پیروز و سربلند بیرون آورد. ‏

پاسخی بگذارید